- بررسی و نقد فیلم بهشت ۲۰۲۴ Eden : ستارههای هالیوود در یک داستان واقعی!
- تیپ جذاب و متن جالب نازنین بیاتی در پی وقایع اخیر + تصویر
- علی اکبر کسائیان درگذشت
- نوحه «دشنه بر لب تشنه»، بدون حتی یک فعل، معنا را منتقل میکند + متن
- شش نکته مخفی در فصل سوم «بازی مرکب» + عکس
- ماجرای شایعات اخیر پیرامون محسن چاوشی و پشت پرده علاج
- نفیسه روشن با شهرام اسدزاده ازدواج کرد + عکس
- علت مرگ بامداد بیات چه بود؟
- تیپ و استایل جذاب شیدا خلیق در شمال (عکس)
- چهره و پیام متفاوت سونیا حسینی، نیکا سریال پایتخت (عکس)
بررسی و نقد فیلم بهشت ۲۰۲۴ Eden : ستارههای هالیوود در یک داستان واقعی!
نواندیش/ ویکیپدیا / فیلیمینفو: فیلم بهشت Eden یک فیلم دلهرهآور بقای آمریکایی محصول ۲۰۲۴ به کارگردانی ران هاوارد و نویسندگی نوآ پینک است. این فیلم مبتنی بر داستان واقعی چند مهاجر اروپایی است که به ساحل فلوریانا میآیند.
خلاصه داستان:
فیلم Eden ۲۰۲۴ داستانی الهام بخش از تلاش انسان برای رهایی از قیدوبندهای جامعه و ساختن دنیایی جدید است. این فیلم بر اساس داستان واقعی زوجی آلمانی ساخته شده که در سال ۱۹۲۹ از آلمان نازی گریخته و به جزیره دورافتاده فلوریانا در مجمع الجزایر گالاپاگوس پناه می برند. آن ها در این جزیره تلاش می کنند تا جامعه ای ایده آل و دور از ارزش های بورژوایی بسازند.
بازیگران فیلم بهشت:
جود لا در نقش دکتر فردریش ریتر
ونسا کربی در نقش دورا استراچ ریتر
دانیل برول در نقش هاینز ویتمر
سیدنی سوئینی در نقش مارگرت ویتمر
جاناتان تیتل در نقش هری ویتمر
آنا د آرماس در نقش الویز بوسکت د واگنر ورهورن
ریچارد راکسبرا
فلیکس کامرر
توبی والاس
پل گلیسون
ایگناسیو گاسپارینی
نیکلاس دنتون
نکات جالب درباره فیلم ایدن ۲۰۲۴
الهام از واقعیت: داستان فیلم بر اساس زندگی واقعی دکتر فریدریش ریتر و همسرش دورا اشتراوخ ساخته شده است.
مکان های بکر: فیلمبرداری در لوکیشن های طبیعی و بکر مجمع الجزایر گالاپاگوس انجام شده است.
بازیگران مطرح: حضور بازیگرانی چون آنا د آرماس، ونسا کربی و سیدنی سویینی به جذابیت فیلم افزوده است.
ترکیبی از ژانرهای مختلف: فیلم Eden ۲۰۲۴ با ترکیب ژانرهای مختلف، مخاطبان متنوعی را به خود جذب میکند.
پیام امیدبخش: این فیلم با روایت داستانی امیدبخش، به مخاطب یادآوری می کند که همیشه می توان برای رسیدن به رویاهایمان تلاش کرد.
نمرات و نقد فیلم بهشت
در وبگاه جمعآوری نقد راتن تومیتوز، ٪۶۵ از ۲۶ بررسی منتقدان مثبت است، و میانگینِ امتیاز آن ۶٫۵/۱۰ است.
این فیلم در متاکریتیک که از میانگین وزنی استفاده میکند، بر اساس نظر ۱۳ منتقدین امتیاز ۶۰ از ۱۰۰ را کسب کرده که نشانگر «نقدهای مختلط یا متوسط» است.
بررسی فیلم
تفاوت بین فیلم ایدن و واقعیت
هرگاه یک فیلم بر اساس داستان واقعی ساخته می شود، به طور طبیعی تفاوت هایی بین روایت سینمایی و وقایع واقعی وجود دارد. این تفاوت ها به دلایل مختلفی ایجاد میشوند:
سادگی و جذابیت بیشتر: فیلم ها به عنوان یک رسانه سرگرمی، نیازمند روایتی جذاب و قابل درک هستند. به همین دلیل، برخی از جزئیات پیچیده یا خسته کننده واقعیت ممکن است ساده سازی یا حذف شوند.
تغییرات برای ایجاد درام: برای ایجاد درام و تعلیق بیشتر، ممکن است برخی از رویدادها یا شخصیت ها در فیلم اغراق آمیز شده یا تغییراتی در روابط بین آن ها ایجاد شود.
تفسیر شخصی فیلمساز: هر فیلمساز با توجه به دیدگاه و سبک شخصی خود، به داستان واقعی رویکرد متفاوتی دارد و ممکن است برخی از عناصر را برجسته تر کند.
در مورد فیلم Eden ۲۰۲۴ نیز، اگرچه داستان اصلی از زندگی واقعی دکتر فریدریش ریتر و همسرش الهام گرفته شده است، اما برای جذاب تر شدن فیلم، تغییراتی در جزئیات داستان، شخصیت ها و روابط آن ها ایجاد شده است. این تغییرات ممکن است شامل موارد زیر باشد:
فشردهسازی زمان: ممکن است وقایع چندین سال در واقعیت، در فیلم در مدت زمان کوتاه تری روایت شوند.
اضافه کردن شخصیت های فرعی: برای غنی تر کردن داستان و ایجاد تعارضات بیشتر، ممکن است شخصیت های فرعی جدیدی به فیلم اضافه شوند.
تغییر انگیزه های شخصیت ها: انگیزه های شخصیت ها در فیلم ممکن است برای ایجاد درام بیشتر، نسبت به واقعیت تقویت شده یا تغییر کرده باشد.
نقد فیلم بهشت ۲۰۲۴
فیگار- پارسا رضایی: نقد فیلم بهشت با الهام از رویدادی واقعی، داستان مهاجرانی اروپایی را روایت میکند که در جزایر گالاپاگوس با چهرهای تاریک از بهشت روبهرو میشوند.
بهشت (Eden) یک فیلم در ژانر مهیج و بقا محصول سال ۲۰۲۴ به کارگردانی ران هاوارد است که داستان آن را بههمراه نواه پینک، بر اساس اتفاقی واقعی خلق کردهاند.
در این فیلم ستارگانی همچون آنا د آرماس، ونسا کربی، سیدنی سوئینی، جود لا، دنیل برول، فلیکس کامرر، توبی والاس و ریچارد راکسبرگ ایفای نقش میکنند.
روایت فیلم از سال ۱۹۲۹ آغاز میشود، زمانی که پزشک آلمانی، دکتر فریدریش ریتر به همراه همسرش دورا، برای گریز از جامعهای که آن را فاسد و تهی از معنا میدانند، به جزیره فلورِانا در مجمعالجزایر گالاپاگوس مهاجرت میکنند.
فریدریش میخواهد در انزوای مطلق، بیانیهای فلسفی درباره سرشت بشر بنویسد و دورا نیز در جستجوی آرامش و درمان بیماریاش از طریق مراقبه است.
اما تنهایی آنها دیری نمیپاید. خانوادهای دیگر، مارگرت و هاینتس ویتمر، به آنها میپیوندند؛ زوجی سختکوش و سازگار. سپس زنی مرموز و خودخوانده به نام بارونس الوییز با دو معشوق، یک خدمتکار، لباسهای مجلل و رویای ساختن هتلی لوکس وارد ماجرا میشود.
در حالیکه این فیلم از نظر بصری و بازیها مورد تحسین قرار گرفته، نقدهای سینمایی نسبت به آن واکنشهای متفاوتی داشتهاند. در راتنتومیتوز، این فیلم امتیاز 57% و در متاکریتیک امتیاز 60 از 100 را کسب کرده است؛ نمراتی که نشان میدهند فیلم بیشتر در محدوده نقدهای متوسط جای میگیرد تا شاهکارهای درخشان.
با این حال، بهشت تجربهای است که نشان میدهد در برخورد آرمانگرایی با واقعیت، بهشت میتواند به جهنمی خاموش تبدیل شود.
فیلم بهشت (Eden) ساخته ران هاوارد، برخلاف دیگر آثار او همچون آپولو 13، در قلب دریا یا سیزده جان، نه درباره قهرمانی آشکار، بلکه درباره شکست تدریجی ایدهآلگرایی در مواجهه با طبیعت وحشی، انسانهای خودخواه و فاجعهای است که به آهستگی و از درون میجوشد.
اینبار هاوارد به جای روایت تلاش نجات انسان از دریا یا فضا، قدم به اعماق ذهن انسان و رویارویی او با هبوط در ناکجاآبادی به ظاهر بهشتی میگذارد. بهشت بیشتر از آنکه در ستایش زندگی باشد، در مذمت رؤیاهاییست که با وهم و خودفریبی آمیختهاند.
فیلم که بر پایه رویدادهای واقعی دهه 30 در جزیره فلورانا از مجمعالجزایر گالاپاگوس ساخته شده است، با بازیهای چشمنواز و جلوههای بصری خیرهکننده آغاز میشود.
جود لاو، ونسا کربی، دنیل برول، آنا د آرماس و سیدنی سوئینی چهرههایی هستند که با زیبایی فیزیکی خود در برابر طبیعتی رازآلود و ویرانگر قرار میگیرند؛ طبیعتی که در آغاز همچون بهشت وعدهدادهشده جلوه میکند؛ اما در ادامه هر چه بیشتر به جهنمی بیامان بدل میشود.
روایت با ورود دکتر فریدریش ریتر (با بازی جود لاو) و همسرش دورا اشتراوخ (کربی) آغاز میشود. آنها از آلمان در آستانه جنگ دوم جهانی به جزیرهای متروکه پناه میبرند تا نوعی یوتوپیای شخصی بنا کنند.
آنچه در ابتدا همچون عقبنشینی از مدرنیته برای بازگشت به طبیعت جلوه میکند، خیلی زود رنگ میبازد. نوشتن مانیفست، مراقبه برای درمان بیماری، مزرعهداری و تنهایی آرام در بهشتی فراموششده، جای خود را به خشونت، توهم، حسادت و سقوط اخلاقی میدهد.
اما ورود خانوادهای جدید – هاینتس و مارگرت ویتمر (دنیل برول و سیدنی سوئینی) و فرزندشان – همهچیز را برهم میزند. اگرچه آنها با انگیزهای صادقانه برای آغاز دوباره آمدهاند، اما رقابت بر سر منابع غذایی و منابع محدود آب، از همان ابتدا آتش بیاعتمادی را شعلهور میسازد.
فریدریش و دورا بهجای یاری، آنها را تحقیر میکنند و به صخرهای خشکوخشن تبعید میفرستند. تعارضی که در ابتدا پنهان است، بهتدریج به بحرانی اخلاقی بدل میشود.
نقطه عطف فیلم اما با ورود بارونس الوییز بوسکه دو واگنر ورهورن (آنا د آرماس) رقم میخورد. شخصیتی همچون یک نیهیلیست مرفه که با کتابها، گرامافون، گنجهای از لباسهای شب و دو معشوق به جزیره پا میگذارد و با جاهطلبیای بیپایان میخواهد فلورانا را به تفریحگاهی اشرافی بدل کند.
او ترکیبیست از اغواگری، خودشیفتگی و فرصتطلبی مطلق و د آرماس با بازیاش موفق میشود تنش زیرپوستی و وهمناک این زن را با هر حرکت و جملهای القا کند.
همه این اجزا در آغاز بهخوبی کار میکنند. تضاد میان معصومیت ظاهر برول و سوئینی با نگاه تحقیرآمیز لاو و کربی، بستر مناسبی برای گسترش تضادهای دراماتیک فراهم میسازد.
روایت همچون یک کرونیکل تاریخی، بهتدریج آغشته به روانپریشی و فروپاشی اخلاقی میشود. در حالیکه دیالوگهای فریدریش از رنج به عنوان تعالی سخن میگویند، اعمال او هرچه بیشتر رنگ ظلم و خودخواهی میگیرد.
فیلم با پرسه زدن میان مضامین فلسفی نظیر آرمانشهر، طبیعت انسانی و مرز میان تمدن و بربریت، گویا قصد دارد به بازآفرینی مدرن سالار مگسها دست زند.
با این وجود وقتی همه شخصیتها جای خود را یافتهاند، فیلم نیز از کنترل خالقانش خارج میشود. هاوارد و نویسندهاش، نوا پینک، تلاش میکنند با درآمیختن خطوط فرعی از حاملگی، جنگ روانی، توطئه و قتل، از افتادن در ورطه تکرار نجات یابند؛ اما نتیجه بهجای آنکه تراژدیای فلسفی و تأملبرانگیز باشد، بیشتر شبیه یک درام روانشناختی عامهپسند میشود که در دقایق پایانی دست به دامن شگفتیهای سطحی است.
پایانبندی فیلم – که میتوانست تأملی عمیق بر زوال ایدهآلها و مرز شکننده تمدن و بربریت باشد – ناگهان سادهانگار و شتابزده بهنظر میرسد.
انگار خود فیلم هم دیگر به اندیشههایی که در آغاز به زبان میآورد، باور ندارد. نتیجه کار اثریست که با وجود پیچیدگی در شخصیتپردازی، در نهایت به تصویری تخت و بیحس از سرنوشت انسان در طبیعت میرسد؛ طبیعتی که اگرچه بیرحم است، اما این انسانها هستند که آن را بدل به میدان جنگ میکنند.
فیلم بهشت میتوانست به یکی از متفاوتترین آثار هاوارد بدل شود، اگر جسارت و انسجام کافی برای وفاداری به مضمون اصلی خود را حفظ میکرد. با وجود زیباییهای بصری، بازیهای درخشان و لحظاتی تأثیرگذار، این فیلم بیش از آنکه تجربهای فلسفی باشد، تلاشی است ناقص در تلفیق فرم سینمایی با اندیشهای یوتوپیایی که در مسیر اجرا از معنا تهی شده است.
جمعبندی
فیلم Eden در تلاش است تا از دل یک ماجرای واقعی تاریخی، تصویری استعاری و فلسفی از فروپاشی آرمانها، شکنندگی انسان مدرن و زوال ایدهآلهای روشنفکری در دل طبیعتی بیرحم ارائه دهد. آنچه در آغاز نوید یک اثر ژرف و اندیشهمحور را میدهد، بهتدریج زیر فشار پیچیدگیهای روایی، آشفتگی لحن و پرداخت سطحی به مضامین، از رمق میافتد.
در کنار بازیهای قابلتوجه،، فیلم در طراحی صحنه و فضاسازی موفق عمل میکندغ اما فقدان انسجام در روایت و پایانبندی شتابزده باعث میشود آنهمه پتانسیل درخشان، در نهایت بیثمر باقی بماند.
هاوارد و تیمش شاید به دنبال ساخت اثری اگزیستانسیالیستی در قامت سینمای بقا بودند؛ اما نتیجه بیشتر شبیه به درامی پرزرقوبرق و ناپایدار شده که زیر سنگینی بار ادعاهایش، خم میشود.
