- نوحه فاطمیه - مداحی محمود کریمی شب چهارم فاطمیه اول 1404 (ویدئو)
- سیدعلی خمینی: ۵۰ سال همه استکبار شرق و غرب تلاش کردند نظام را از بین ببرند و نتوانستند
- رمزگشایی علی لاریجانی از پیام مخفی آمریکا به ایران
- ماجرای مرگ امید سرلک چیست؟
- ستادکل نیروهای مسلح: در دفاع از ایران به هر خطایی پاسخی کوبنده خواهیم داد
- پاسخ رهبر انقلاب به یک سوال: آیا رابطه ایران و آمریکا تا ابد قطع خواهد بود؟
- ماجرای حضور سربازان هخامنشی در خیابانهای تهران (ویدئو)
- مقایسه کاظم صدیقی با پژمان جمشیدی حاشیهساز شد
مقایسه کاظم صدیقی با پژمان جمشیدی حاشیهساز شد
عصرایران- مهرداد خدیر: رییس ستاد امر به معروف و نهی از منکر دو ماجرای شیخ کاظم صدیقی امام جمعۀ موقت و سابق تهران (با پروندۀ باغ ازگل) و پژمان جمشیدی
(بازیگر متهم به تجاوز و فعلا در کانادا) را با هم مقایسه کرده و پرسیده چرا رسانهها اولی را قضاوت کردند و دومی را نه؟! مهمتر این که اولی را بازی رسانهای دانسته ولی نگفته اگر این بازی نبود آیا باز برمیگرداندند؟
گویا در نگاه این فرد که مشخص نیست تشکیلات او ذیل کدام قوه است امر به معروف گیر دادن به لباس دختران و زنان است در حالی که افشای ماجرای صدیقی مصداق امر به معروف و نهی از منکر بود.
البته ناسازگاری این ستاد با رسانهها سابقه دارد و در مقطعی از رسانهها بر سر موضوعات بی ربط شکایت میکردند و همه را ذیل امر به معروف و نهی از منکر میآوردند!
حجتالاسلام شیخ محمدحسین طاهری آکردی البته چون امام جمعۀ موقت تهران نیست ( شرط لازم برای ریاست ستاد) در واقع سرپرست ستاد امر به معروف و نهی از منکر است و گفته: "رسانهها از آقای صدیقی (در پرونده باغ هزار میلیارد تومانی) انتقاد کردند و در واقع بازی رسانهای بود ولی در پرونده پژمان جمشیدی میگویند نباید قضاوت کرد" و به همین سبب از رسانهها و شاید افکار عمومی انتقاد کرده است. در این باره نکاتی گفتنی است:
1. این که فردی معمم تعبیر "قضاوت کردن" را در معنی امروزین و منفی آن به کار برده نشان میدهد ادبیات و فرهنگ جدید به این قشر هم نفوذ کرده است. چون اصطلاح "قضاوت نکنیم" ربطی به فرهنگ ایرانی و اسلامی ندارد و کاملا مدرن و وارداتی است و در سالهای اخیر باب شده و هیچ گاه بر زبان پدران و مادران نسل قبل نمینشست. این که سرپرست ستاد مخالف سبکهای زندگی از ادبیات مدرن استفاده میکند و سبکهای زندگی مدرن را به رسمیت نمیشناسد در نوع خود جالب است.
2. پژمان جمشیدی قبلا بازیکن فوتبال بوده و بعدا بازیگر سینما شده. او متولد سال 1356 است. در حالی که کاظم صدیقی معمم و امام جمعۀ موقت تهران با سابقۀ طولانی مسؤولیت قضایی و صدور حکم در پرونده ها و مدتی رییس دادگاه انتظامی قضات بوده و نیز رییس همین ستاد و متولد 1330 است. یعنی حکم پدر پژمان را دارد. پژمان هیچ گاه مردم را به تقوا سفارش نکرده و نگفته از مال دنیا چیزی با خود نمیبریم بلکه به عکس بکوب دنبال جمع آوری مال بوده است!همچنین بیشتر در فیلمهایی بازی کرده که مردم را به خنده واداشته در حالی که شیخ هم خود گریسته و هم خلقالله را به گریه واداشته آن قدر که به شیخ گریان شهرت یافته است. مهمتر از همه این که پژمان جمشیدی شاکی خصوصی دارد ولی ماجرای آقای صدیقی استفاده از امکانی عمومی است به نفع خود. با این اوصاف بین این دو چه شباهتی است که با هم قیاس شدهاند؟
3. به گواه تمام پژوهشها و نظر سنجیها و مشاهدات خیابانی و میدانی از میزان نفوذ معنوی صنف روحانیت در بین مردم به سبب ادغام در قدرت کاسته شده در حالی که بازیگران همچنان نزد بخشهایی از مردم اعتبار و منزلت دارند. با این حال ماجرای پژمان هم در صورت اثبات اتهام به زیان این صنف تمام خواهد شد. کما اینکه با خروج او از کشور و خاصه سر درآوردن از کانادا از شمار معتقدان به بیگناهی او کاسته شده است. شیخ امر به معروف به جای متهم کردن رسانهها باید موضوع را درون صنف خودشان مطرح کند که چرا اینگونه شد و اصل قصه این است که چه شد که از طالقانی 58 به کاظم صدیقی 1400 رسیدیم؟ اگر ماجرای جمشیدی ثابت شود این پرسش هم قابل طرح خواهد بود که چه شد از فردین فیلمفارسی به پژمان سینمای لوده رسیدیم؟!
4. صدیقی تا قبل از عزل یا واداشتن به استعفا از نمادهای قدرت و نزد برخی ریا و رانت بود. طبعا نقد و قضاوت منفی درباره او در آن مقولات ریشه داشت. پژمان جمشیدی را هم ممکن است در آینده برخی نقد کنند کما اینکه در پول جاری در سینمای ایران تشکیکاتی شکل گرفته است.
5. این که آقای طاهری آکردی از هملباس و سَلَف و رییس سابق ستاد متبوع خود حمایت کند و فوتبالیستهای پیشین هم از بازیکن سابق از نشانههای توسعه نیافتگی ایران و رفتار قبیلگی است. در سفر به مناطق مختلف احتمالا دیدهاید بعضی جاها به محض اختلاف و مشاجره با فردی دوستان و همکاران او بر سر شما میریزند و از همکار و خویشاوند خود حمایت میکنند ولو ناحق باشد و بعید نیست رو به برخورد فیزیکی هم بیاورند! نام این کار را هم معرفت و رفاقت میگذارند ولی در واقع با این حمایت برای خود قدرت تولید میکنند تا اگر فرداروزی خودشان گرفتار شدند از همین پشتیبانی برخوردار باشند. در این رفتار سه نشان از توسعه نایافتگی مشهود است: اولی قبیلهگرایی، دومی مراجعه نکردن به قانون و سوم غریبهستیزی.
6. کاری که رسانههای مستقل و یک روزنامهنگار شجاع با کاظم صدیقی کرد قضاوت نبود. افشاگری بود. در قضیه جمشیدی اما هنوز کار به دادگاه و قضاوت نرسیده. بنا بر این اصل ادعا که مردم صدیقی را قضاوت کردند و پژمان را نه درست نیست.
7. شیخ جدید باید از رسانهها و منتقدان سپاسگزار باشد چون از کیان نماز جمعه دفاع کردند. خطبه خوانی صدیقی اسباب وهن بود و در دل مؤمنان تردید افکنده بود تا جایی که برای پر کردن همان فضای محدود داخل دانشگاه به مشکل برخورده بودند. مصلای تهران که جای خود دارد. این چه عادتی است که به جای تشکر از مردم و رسانهها طلبکارند و توجیه میکند منظور او از جعل آن نبوده و این بوده! از دو حال خارج نیست: یا از عملکرد پسر و عروس خود مطلع بوده یا نبوده. اگر نبوده اول خانواده خود را اصلاح کند بعد ملت را نصیحت کند و اگر بوده هم که ادعای ایشان درست نیست.
8. افزایش حساسیت به سبب آن بود که آقای صدیقی ریاست عالیۀ ستاد امر به معروف و نهی از منکر را هم بر عهده داشت. بلاتشبیه مثل این که رییس ستاد مبارزه با مواد مخدر خود معتاد باشد! طبیعی است که توجه مخاطبان و رسانهها را به خود جلب میکند و تعجب آنان را برمیانگیزاند و آن تناقض توی ذوق میزند. در داستان صدیقی هم قضیه همین بود. اتفاقا از نظر مردم عرف پوشش کنونی را میپذیرد ولی دست درازی خواسته یا ناخواسته به اموال عمومی را نه و ایشان مشمول امر به معروف و نهی از منکر رسانهها شد. نکند امر به معروف و نهی از منکر را هم در انحصار خود میدانند که دیگران را به خاطر عمل به آن شماتت میکنند؟
9. ماکیاولی میگوید ممکن است مردم از خون پدرشان بگذرند ولی از مال پدرشان نه. ممکن است بعد از 10 سال از مجازات قاتل پدرشان منصرف شوند ولی هرگز از مطالبۀ مادی و مالی خود صرف نظر نمیکنند و تا طلب مادی را نگیرند نمیبخشایند. در قضیه صدیقی پای زمین و مال در میان است ولی در ماجرای جمشیدی قضیه را به آن دختر مربوط میدانند نه به خودشان و طبعا حساسترند.
10. سرانجام این که رسانههای حکومتی و بودجهدار و بودجه خوار اتفاقا آقای صدیقی را قضاوت نکردند بلکه بعضا حمایت کردند. مشکل همین است که تصور میکردند با تأسیس رسانههای حکومتی و وابسته میتوانند افکار عمومی را کنترل کنند ولی قافیه را به کانالهای تلگرامی باختند. مشکل شان به خاطر این است که صدا و سیما مرجعیت و اعتبار خود را از دست داده و روایت دیگران غالب شد و در همین قضیه پژمان جمشیدی هم اگر دوران اقامت او در کانادا طولانی و بازگشت او منتفی شود یا ادعایی که در گزارش روزنامه لیبراسیون آمده تأیید شود یا حمایت دو سه خبرگزاری خاص از او ادامه یابد قضاوت دربارۀ وی هم تغییر خواهد کرد.
البته جناب طاهری آکردی جملۀ گهربار و حکیمانۀ دیگری هم گفتهاند که هر چند نیاز به یادداشت دیگری دارد ولی نقل میکنیم تا با مبانی فکری او بیشتر آشنا شویم: این که وجود زبالهگرد به معنی آن است که کشور ثروتمندی هستیم چون اگر ثروتمند نبودیم زبالهای برجا نمیماند که عدهای در آنها بگردند!
با این وصف جا دارد شهرداری تهران تصاویر زبالهگردان را در جایجای شهر نصب کند و ثروتمان را به رخمان بکشد!
