- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
در نقد سياست رسانه اي نيويورك تايمز
تروريسم ما و تروريسم آنها
نوام چامسكي٭
مترجم: امير يوسفي
واکنش جهانيان به حمله مرگبار تروريست ها به دفتر نشريه فکاهي شارلي ابدو، واکنشي توام با انزجار و نفرت بود. استيون ارلانگر، خبرنگار کهنه کار حوزه اروپا در روزنامه نيويورک تايمز وقتي گزارش واقعه را نوشت، از قول بسياري از فرانسوي ها آن را «11 سپتامبر پاريس» ناميد. او گزارش تاثربرانگيز خود را با پرداختي کاملاً تصويري و روايي آماده کرد: «روز، روز آژيرها بود؛ روز جولان هليکوپترها در آسمان، روز خبرنامه هايي آکنده از سراسيمگي، روزي که نيروهاي پليس، فوج فوج در شهر پرسه مي زدند و خلق الله پريشان و اندوهگين بودند؛ روزي که بچه محصل ها را با احتياط تمام از مدرسه به مکان هاي امن مي بردند؛ آن روز، پاريس و حومه اش در خون و خشونت و نفرت و وحشت دست و پا مي زد.» فرياد اعتراض جهانيان به اين حمله تروريستي، البته خيلي ها را به تامل درباره ريشه هاي عميق تر و بنيادي تر فاجعه وا مي داشت. نيويورک تايمز همان روز تيتر زده بود: «شيپور جنگ تمدن ها به صدا درآمد.»
واکنش به اين جنايت طبيعتاً توام با نفرت و انزجار بود؛ کنکاش و کاوش پيرامون ريشه هاي آن هم بجا و موجه بود و هنوز هم هست چرا که همه ما عميقاً به اصول عام و شاملي باور داريم. اما اين واکنش ها را بايد کاملاً مجزا و مستقل از نشريه شارلي ابدو و وقايعي که رقم زد، به حساب آورد. شعارهايي عاطفي و شايعي مثل اينکه «من شارلي هستم» يا نظاير آن را نبايد به گونه اي فهم و تفسير کرد که با ظاهر دفاع از آزادي بيان، بر همنوايي با آن مجله دلالت کند، بلکه آن شعارها بايد بيانگر دفاع از حق آزادي افراد باشد در اظهار و بيان آنچه درخصوص محتواي آن مجله مي انديشند، حتي اگر مضامين آن نشريه، مضاميني زشت و ناپسند باشد. شعار «من شارلي هستم» البته متضمن محکوم کردن خشونت و ترور هم هست.
ارلانگر صحنه فاجعه را با شور و حرارت وصف مي کند. او از قول يک روزنامه نگار بازمانده مي نويسد: «همه چيز منهدم شده بود. هيچ راه فراري وجود نداشت. دود و غبار همه جا را گرفته بود. وضع اسفناکي بود. مردم مدام ضجه مي زدند و ناله مي کردند. مثل يک کابوس بود.» روزنامه نگار ديگري هم گزارش داده بود که «انفجاري عظيم رخ داد و همه چيز به يکباره مطلقاً در تاريکي فرو رفت.» طبق گزارش ارلانگر، «کف صحنه پر از خرده شيشه شده بود، ديوارها فرو ريخته بود و الوارهاي شکسته از سقف آويزان بودند و اينها همه تابلويي کامل از يک فاجعه را رسم مي کرد.» طبق گزارش ها، دست کم 10 نفر در انفجار کشته و 20 نفر ديگر هم ناپديد شده بودند که «احتمالاً زير تلي از خاک مدفون بودند.» اين نقل قول ها مربوط به ماجراي شارلي ابدو و ژانويه 2015 نيستند؛ بلکه گزارش ماجرايي است که ارلانگر در تاريخ 24 آوريل 1999 نوشت و در آن زمان در صفحه 6 روزنامه نيويورک تايمز به چاپ رساند. گزارش او مربوط به حمله موشکي ناتو (بخوانيد امريکا) به ايستگاه راديو و تلويزيون دولتي صربستان بود که باعث انهدام کامل اين ايستگاه شد.
براي آن حمله، تاييدات رسمي وجود داشت. ارلانگر در گزارش خود آورد که «ناتو و مقامات امريکايي از حمله حمايت کردند و آن را به عنوان اقدامي در راستاي سقوط دولت اسلوبودان ميلوسوويچ تاييد نمودند.» کنت بيکن، سخنگوي وقت پنتاگون در يک جلسه توجيهي که در واشنگتن برگزار شد، گفت که «تلويزيون صربستان همچون يک ماشين مرگ عمل مي کرد، درست به همان نحو که ارتش چنين کارکردي داشت» و لابد به همين دليل بود که حمله به ايستگاه تلويزيون را مشروع و موجه مي دانست.
ارلانگر در گزارش خود نوشته بود: «دولت وقت يوگسلاوي ادعا مي کرد که همه مردم آن کشور، حامي و پشتيبان رئيس جمهوري اسلوبودان ميلوسوويچ هستند اما هيچ وقت توضيح نداد که از کجا و با اتکا به کدام شواهد و مستندات، اينقدر مطمئن است که مردم پشت سر او هستند.»
حالادر ماجراي پاريس هم قصه از همين قرار است. وقتي در رسانه ها مي خوانيم که فرانسه در عزاي کشتگان گريست يا جهان از فاجعه شارلي ابدو مبهوت شد، انگار کسي اصلاً نيازي نمي بيند که در اين زمينه توضيحي روشنگر و مستدل بشنود. علاوه بر اين، نيازي هم نمي بيند که در لايه هاي عميق تر ماجرا غور کند و سوالاتي اساسي تر طرح کند تا معلوم شود که چه کسي در جبهه تمدن ايستاده است و چه کسي در جبهه توحش و بربريت.
اسحاق هرتزوگ، رئيس حزب کار [رژيم صهيونيستي] اسرائيل که اصلي ترين رقيب حزب حاکم در انتخابات آتي اين رژيم است، همان روز جمله قابل تاملي گفت: «تروريسم، تروريسم است و نوع خوب و بد ندارد.» او در ادامه گفته بود: «هر ملتي که به دنبال صلح و آزادي است، با چالش هاي عديده اي روبه رو خواهد شد.» هرتزوگ البته ترورهاي مرگبار را يکي از اين چالش ها دانست. اسحاق هرتزوگ کاملاً بر خطا بود وقتي مي گفت که «تروريسم، تروريسم است و خوب و بد ندارد.» پيداست که از نگاه رسانه هايي مثل نيويورک تايمز، تروريسم، خوب و بد دارد: حمله اي به ظاهر تروريستي که بسيار هم خشن است اگر توسط کساني انجام شود که هم قدرت دارند و هم خيرخواهي و صدق نيت، واقعاً تروريستي نيست. بر همين قياس، وقتي يک نيروي خيرخواه مثلاً يک شبکه تلويزيوني را که مبلغ و حامي يک حکومت سفاک است، ويران مي کند، حمله او واقعاً حمله اي تروريستي به حساب نمي آيد.
به همين دليل وقتي يادداشت فلويد آبرامز، يک وکيل در حوزه حقوق شهروندي را در نيويورک تايمز مي خوانيم، براحتي مي فهميم که او چه مي گويد. او از آزادي بيان دفاعي پرشور مي کند و معتقد است که حمله به شارلي ابدو «تلخ ترين و تندترين حمله اي است که در حافظه بشريت نسبت به روزنامه نگاري ثبت شده است.» سخن او درباره «حافظه بشريت» کاملاً درست است! حملات «آنها» ددمنشانه و دهشت انگيز بوده است و حملات «ما» خيرخواهانه! و لذا حملات ما در «حافظه بشريت» ثبت نمي شود اما حملات آنها مي شود!
اين فقط يکي از حملات پرشماري است که ما از سر خيرخواهي به آزادي بيان انجام مي دهيم. يک نمونه از حملات لابد خيرخواهانه اي که براحتي از «حافظه بشريت» محو شد حملاتي بود که امريکا در نوامبر 2004 به فلوجه عراق انجام داد. در آن حملات که سهمگين ترين فاجعه در تخريب عراق بود، بيمارستان عمومي فلوجه تسخير و اشغال شد. البته اشغال نظامي يک بيمارستان به خودي خود يک فاجعه تلخ است اما تلخ تر از آن گزارش مصوري بود که در آن زمان، نيويورک تايمز با افتخار منتشر کرد و حتي صفحه اول خود را به آن اختصاص داد. در آن گزارش آمده بود که «بيماران و کادر پزشکي بيمارستان در اتاق ويران شده اي محبوس شده بودند و در حالي که دستان شان از پشت بسته شده بود، روي زمين رها شده بودند.» اين جنايت ها را با لحن پر غرور و حق به جانب، گزارش مي کردند و اين گونه تيتر مي زدند: «حمله اي در حکم يک سلاح تبليغاتي: بيمارستان عمومي فلوجه با گزارش هايي از تلفات مردمي اش» معلوم است که چنين بنگاه خبري تبليغاتي اجازه ندارد حرف يا عمل شنيع و ناپسند خود را توجيه کند.
٭ يادداشت چامسکي در نقد سياست رسانه اي نيويورک تايمز که به تاريخ 10 ژانويه 2015 (20 دي 1393) در پايگاه اطلاع رساني telesur منتشر شد.
□ روزنامه ايران
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.