- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
حاشيهنگاري کنسرت هاي خياباني
بهرام، زماني نه چندان دور، تک نواز صدا و سيما بوده، تجربه حضور روي سن در کنسرت ها را داشته است. اما به يک باره تصميم ميگيرد که براي دل خودش کار کند. به خيابان ميآيد که هنرش را ارائه دهد.
غزاله پورخاکي در ابتکار نوشت:
اخم ها را در هم کرده اي و خيابان را بدون توجه به اطراف طي ميکني. تمام دغدغه هايت، همان لحظه به تو هجوم ميآورد. در فکر فرار از تمامي آنها هستي. اما... يک لحظه مکث ميکني. ذهنت خالي ميشود از هر آنچه تو را مشوش ميکند. نزديک تر ميروي، خود را پايين استيج تصور ميکني. اينجا جايي است که تو رايگان ميتواني کنسرتي را ببيني. ياد اين جمله از فيثاغورث ميافتي که کواکب و افلاک داراي صدا و نوا و نغمه اند و اصول موسيقي بر اساس همين نغمات گرفته شده است. کنارشان مينشيني... هراسان تو را نگاه ميکنند. اما...
دوست دارم «کولي» باشم
بهرام فارغ التحصيل رشته کارگرداني سينماست. سازهاي ني، بادي و کوبه اي را خوب مينوازد. به قول خودش گروه کوچکي را تشکيل داده و مينوازند. چه چيز بهتر از اينکه کاري را عاشقانه انجام دهد و به گفته خودش به صورت «کولي» زندگي کند. ميگويد: «من موزيسين هستم و دوست دارم هنر خودم را ادامه بدهم. شايد اگر ريشه اين هنر در ايران را بگيريد، به دورهگردهايي برسد که در اتوبوس به صورت محدود ميآمدند و تعدادشان کم بود. رفته رفته موج جديدي راه افتاد. نوازنده ها به خيابان آمدند. در طول اين سال ها من هم به خيابان آمدم. سه يا چهار سال پيش بود. به هر حال کساني هم بودند که ما را تشويق ميکردند. اگر کسي يک ذره به اين هنر فکر کند، ميفهمد که اين مسير مسئوليت دارد. هنر خياباني، هنر پيشرو است. مخصوصا در جامعه اي که رو به پيشرفت است. کسي که پول ندارد، نميتواند به کنسرت يا گالري برود. ولي خود به خود با صداي ساز ما درگير ميشود.»
مي خواهم شنيده شوم
بهرام، زماني نه چندان دور، تک نواز صدا و سيما بوده، تجربه حضور روي سن در کنسرت ها را داشته است. اما به يک باره تصميم ميگيرد که براي دل خودش کار کند. به خيابان ميآيد که هنرش را ارائه دهد. «از کودکي دوست داشتم موسيقي ام را همه بشنوند. البته من کنسرت هايي را در کشورهاي مختلف با گروه هاي حرفه اي اجرا ميکنم.» ميگويد، درابتدا به تنهايي ساز ميزده و بعد افراد ديگر هم آمدند. در خيابان، مخاطب دارد. ولي مخاطبي که دايمي نيست. مخاطب غير دايمي به شما اجازه ميدهد که تجربه کنيد. فرصت آزمون و خطا را به شما ميدهد.
خواهي... نخواهي
اينجا جايي است که گلايه ها در قامت شاعرانه اي متجلي ميشود. در واژه به واژه اش ميتواني فرياد شنيده نشدن ها، ديده نشدن ها و... را بشنوي. بغضي راه گلوي سازش را ميبندد و در ترانه هايي که ميخوانند ميتواني به خوبي حس کني اين غم غريب بودن و نبودن ها را. بهرام ميگويد: «اين هنر، يک آوانگارد پيشرو است. خواهي نخواهي، يک صداي اعتراض است. طرف هنر خود را به خيابان ميآورد که اعتراض خود را نشان دهد. اگر هم ما را جمع ميکنند، براي جلوگيري از اعتراض است. نه بيمه داريم و نه امنيت ولي آنقدر دلگرمي داريم که به اينها فکر نميکنيم. وقتي که جلوي کار ما را ميگيرند، همه مردم ناراحت ميشوند و ابراز همدردي ميکنند.
نوازندگان گمنام را از ياد نبريد
اما انگار کورسوي اميدي در نزديکي جشنواره موسيقي فجر روشن ميشود. سيد جمال هاديان طبايي زواره، از کارشناسان حوزه فرهنگ و هنر دست به قلم ميشود و يادداشتي را خطاب به معاون هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مينويسد. اشاره اي ميکند به نوازندگان گمنام کوچه و خيابان و درخواست اين را دارد که اين هنرمندان را نيز در دل اين رخداد مهم هنري درنظر آورند.
وي در يادداشتي خطاب به علي مرادخاني، معاون هنري وزارت ارشاد چنين مينويسد: «گفتهاند روزي بهرام، پادشاه ساساني هنگام مراجعت از شکار جمعي را ديد بر چمني گرد آمدهاند و اوقاتشان را به بطالت ميگذرانند و از داشتن موسيقي که مفرح روح است محروماند. شاه آنان را مواخذه کرد و آنان گفتند شاهنشاها ما در صدد برآمديم که نوازندهاي يافته و پولي نيز به او بدهيم ولي يافت نگرديد. بهرام گفت ما براي شما تهيه خواهيم کرد و امر کرد شرحي به شَنگل(شاه هند) بنويسند که چندهزار رامشگر زبردست و خواننده خوشالحان به دربار او بفرستد. چون شنگل فرستاد بهرام همه را بين ولايات تقسيم کرد و امر کرد برايشان مقرّري ثابتي در نظر گيرند و اين لوريان که شغلشان نواختن عود و ني است از نسل همانانند.»
زخمه بر تار دل ميزنند
وي در اين يادداشت ادامه ميدهد: «آنچه مسلم است بسياري از گوشهها و پردههاي موسيقيايي که از اجزاي موسيقي غني ايراني بودهاند با گذشت زمان به بوته فراموشي سپرده شدهاند و آنچه امروز در دست ماست تنها بخشي از گوشهها و پردههاي موسيقيايي است که اگر نگوييم در دنيا بينظير است بلکه کمنظير است. جناب آقاي مرادخاني؛ کسي را سراغ ندارم که در طول سه دهه گذشته به اندازه جنابعالي به حوزه مديريت موسيقي اهتمام ورزيده و به اندازه شما در ميان اهالي موسيقي محبوبيت داشته باشد. بديهي است که پيشينه اعتقادي و قرآني شما نيز حامي اين موضوع بوده است. همه اينها را گفتم که از شما خواهشي کنم و آن اينکه همان گونه که ميدانيد و احتمالاً بارها ديدهايد عدهاي از هنرمندان گمنام، از نوجوانان کم سن و سال گرفته تا پيرمردان تکيده، با اهداف مختلف، از تأمين معيشت گرفته تا نماياندن استعدادها و خلاقيتهاي هنري، در گوشه و کنار محلات، ميادين و خياباهاي شلوغ يا در نزديکي مراکز خريد به صورت انفرادي يا گروهي با نواختن ساز و سر دادن آواز، رهگذران را شاد ميکنند. آنان که اهل موسيقي هستند بهتر ميدانند اجراي به قاعده در فضاي آزاد و در شرايط آب و هوايي متفاوت چقدر مشکل است. اين پديده در تهران، اصفهان و شيراز به وضوح قابل مشاهده و احتمالاً در بسياري از شهرهاي ديگر نيز ديده ميشود اما آمار دقيقي درباره اين استعدادها وجود ندارد. متاسفانه گاهي به اين هنرمندان خودآموخته و آزاد توهين ميشود. اين شکل موسيقي سالهاست در جاي جاي دنيا مورد احترام است و نوازندگان و خوانندگان خياباني در گوشه و کنار شهرها و روستاها براي شادي مردم زخمه بر تار دل ميزنند.»
بخشي را به گمنامان اختصاص دهيد
اما درخواست در اينجا مطرح ميشود. هاديان مينويسد: «اينک که جنابعالي سکاندار معاونت هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هستيد و مورد وثوق و اعتماد اهل هنر، به ويژه اهالي موسيقي، قرار داريد اين طيف از اهالي موسيقي را نيز در نظر آوريد تا علاوه بر موسيقي مجلسي و متأثر از شهرت و تبليغ، موسيقي مردمي و خياباني نيز در جشنواره سيام محل و مأوايي پيدا کند و غبار فراموشي از چهره اين هنرمندان گمنام بزدايد و زمينه معرفي استعدادهاي خودآموخته فراهم آيد. برخي از اين استعدادها همانگونه که قابليت تبديل شدن به پديدههاي موسيقي اصيل و ارزشي را دارند در صورت رها شدن ميتوانند به جرگه گروههاي موسيقي زيرزميني نيز بپيوندند. پيشنهاد ميکنم در سيامين جشنواره بينالمللي موسيقي فجر که در هفتههاي آتي برگزار ميشود بخش ويژهاي براي اين طيف از هنرمندان موسيقي در نظر گيريد و شرايط شرکت آنها در اين رويداد هنري را فراهم کنيد. باشد که اين نيت خير شما انگيزه اين هنرمندان را صدچندان کند و به شناسايي استعدادهاي پنهان در اين حوزه بينجامد.»
در ميان تشويق هزاران نفر
اينها سالهاست، به گفته خودشان پشت درهاي بسته ارشاد مانده اند. تحصيلات خود را به اتمام رسانده اند براي رسيدن به حداقل جايگاهي در جايي که دوست دارند و از دل آن برآمده اند. ولي تلاش ها بي نتيجه مانده است. اينها را تمام کساني که سر به زير انداخته اند و در کنار پياده رو، آنجايي که من و شما پياده قدم برمي داريم براي رسيدن به مقصدي که انتظارمان را ميکشد، ميگويند. مينوازند، گلايه اي هم ندارند. اما غم شان در نگاه ترحم آميز ما ميشکند و تمام قصه هاي غصه ها را بر تار سازشان تندتر و تندتر مينوازند. به اميد روزي که روي استيج، در ميان همهمه هزاران نفر مشتاق موسيقي بزنند و بخوانند. اينجا شهر پرآشوب است، صداي ما را از کنسرتي خياباني ميشنويد.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.