- تصویر جذابی که شیوا مکینیان، شریِ پایتخت از خود منتشر کرد (عکس)
- فروش فوقالعاده یک خودرو از فردا دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ +لینک ثبتنام
- اعتراض متفاوت هواداران به بازیکنان استقلال!
- جروزالم پست: ترامپ به نتانیاهو گفت ایران میتواند تاسیسات اتمی غیرنظامی خود مانند راکتور بوشهر را حفظ کند / او قولی برای پذیرش مدل لیبی نداد
- قطع برق به تهران رسید / نحوه اطلاع از جدول خاموشی ها
- پاسخ رد هایده به خواستگاری احمدشاه قاجار + عکس
- روزهای قمر در عقرب سال ۱۴۰۴ : آغاز سال نو با نحسی! (جدول)
- راهنمای استفاده از سپینو بانک صادرات برای کارت رفاهی معلمان و فرهنگیان + مراحل
- خواص بی نظیر کلم بروکلی که نمی دانستید
- تقویم کامل سال ۱۴۰۴ همراه با تعطیلات و مناسبتها + زمان سال تحویل و شروع ماه رمضان
خط قرمز من رو کجا میبرین؟! (طنز)

قبل از خواب داشتم خبرهای مربوط به حکم معاون اول دولت مهرورز را میخواندم. دیدم زاکانی نماینده مجلس در مورد رحیمی گفته:«در مجلس هفتم عناصر دوم خردادی و کارگزاران از رحیمی حمایت میکردند و با حمایت آنان وی رئیس دیوان محاسبات کشور شد.» هنوز متن خبر را کامل نخوانده بودم که خوابم برد. خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم آقای زاکانی با یک چرخدستی به من نزدیک میشود. داخل چرخ دستی پر بود از پرونده و زونکن و کاغذ و اینها. گفتم«آقای زاکانی شمایی؟ اینجا چیکار میکنی؟ این چرخ دستی چیه؟ شما چرا با این حالِت؟ بذا بیام کمکت، سنگینه، کمرت رگ به رگ میشه.» با عجله و سراسیمگی پروندهها را جمع و جور میکرد. گفتم«آقای زاکانی راستی تا اینجایید یک امضا به من میدید؟آقا تبریک بابت بازی فوقالعادتون تو فیلم «من روحانی هستم.» عالی بود. چقدر طبیعی و زیرپوستی بازی کردید. خیلی باور پذیر بود بازیتون. من که لذت بردم. دیدم به من محل نمیگذارد. گفتم«آقا اصلاً اینها چیه آووردی تو اتاق من؟ عزیز من اون دیوارهارو تازه دادم بتونه کردن، نمال اون چرخ دستی رو به دیوار. عجبا. خواب ما شده کاروانسرا! همینجوری هر کی سرشو میندازه میاد تو. انگار نه انگار ما حریم خصوصی داریم. خواب ما شده حریم سلطان. والا!» دیدم عصبانی شد و گفت: «برو عقب ببینم. میدونی اینا چی اند؟» گفتم«نه، شما بگو بدونیم.» گفت: «اینها صدها سند انکار ناپذیره.» گفتم« نمیخواد صد تاشو بگی. همون یکیش رو بگو.» این را که گفتم چرخ دستی را سر و ته کرد و یک پرونده را باز کرد. ناگهان در صفحه نمایش بزرگ پشت سرش، عکس رحیمی ظاهر شد و زاکانی مانند یازرلو، مجری جذاب و دوست داشتنی خبر20:30 شروع کرد به خواندن پرونده:«طبق صدها و شاید هزاران و حتی میلیونها اصلاً خیلی سند انکار ناپذیر، محمدرضا رحیمی، از عناصر اصلی اصلاحات بود که بعضاً خود را به کارگزاران هم میمالید. ببینید حتی گوشه کتش کارگزاری مالی شده. خوب نگاه کنید. از همکارانم در پخش خواهش میکنم گوشه کت ایشون رو نشون بدند. بله، وی با نفوذ به بدنه پاکدست ترین دولت تاریخ، تحتتأثیر عناصر معلومالحال اصلاحات، قصد تخریب خدمات دولت خدمتگذار را داشت.» در این لحظه تصویر نمایشگر، کف دست آقای احمدی نژاد را نشان داد و زاکانی ادامه داد«ببینید کف این دست چقدر پاک و تمیزه. بعید میدونم هیچ شوینده ای، حتی مایع دستشویی پریل که به چربیها نفوذ کرده و همه لکههارو از بین میبره، قادر باشه چنین پاکیزگی رو به ارمغان بیاره.» گفتم «تموم شد استاد.» گفت:«نه. صبر کن.» یک پرونده دیگر را در آورد و گفت:«طبق میلیاردها سند انکار ناپذیر بابک زنجانی، خاوری، مرتضوی، مدیرعامل پدیده، اژدر زاپاتا، دکتر هانیبال لکتر در فیلم سکوت بره ها، شکیب در سریال آوای باران و... همه و همه جزو هسته اصلی اصلاحات و کارگزاران به صورت توأمان بودند.» و مدام این جملات را تکرار میکرد، از رحیمی برائت میجست و با فریاد پروندهها را روی سر و صورت خود میریخت.
در عالم خواب ناگهان زاکانی محو شد. در همین حال صدای «پیس پیس» عجیبی آمد. دیدم آقای احمدی نژاد با اسپری محو شونده قرمز، کف اتاق من را خط کشی میکند. گفتم«آقای محترم شما اینجا چیکار میکنی؟ من این اتاق کوفتی رو تازه رنگ کردم. نپاش اون رنگ رو اینور، اونور. اصلا از خواب من بفرمایید بیرون. والا خواننده ها، طنز نویس هارو متهم میکنند هر وقت سوژه کم میارند، سراغ شما میآيند. نمیدونند شما ول کن ما نیستی که. آقا بفرما. خوشحال شدیم.» با صدای اکو شده گفت:«کجاااا برم...رم... م... تازه میخواااااام برگردم.. دم ...دم...» گفتم «حالا داریید چیکار میکنید؟» گفت«داااارم خطوط قرمزم رو میکشم... شم... شم... صدبار گفتم، رحیمی خط قرمز منه...نه... نه... اینقدر باهاش ور نرید... رید... رید...»
منبع : قانون
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.