- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
نگراني رياض از برتري تهران در منطقه
گفتگو با راشل برونسون، كارشناس مسائل عربستان
مترجم: امين پاكزاد
بحث جابه جايي قدرت در عربستان در سال هاي گذشته همواره يکي از مباحثي بوده که نگاه هاي خارجي زيادي را متوجه اين کشور کرده است. اين توجهات نه از اين بابت است که شايد با تغيير قدرت، شيوه حکمراني در اين کشور دچار تغييرات شگرفي شود بلکه توجه ها بيشتر از اين جهت، به سمت شبه جزيره عربستان جلب مي شود که ساختار خانوادگي قدرت به شکلي است که به اعتقاد کارشناسان مي تواند بسترساز چالش هايي عميق در اين کشور باشد؛ چالش هايي که تاکنون حاکمان اين کشور تلاش کرده اند آن را به عقب بيندازند. در عربستان، از زمان مرگ ملک عبدالعزيز، قدرت به پسران او رسيده است و پس از مرگ هريک از پسران، برادر وي، در منصب پادشاهي قرار گرفته است اما نکته اينجاست که ملک سلمان که اکنون پادشاه اين کشور است جزو آخرين بازماندگان از اين نسل است و بعد از او و برادرش مقرن که اکنون وليعهد پادشاه است قدرت بايد به نسل بعدي يعني نوه هاي ملک عبدالعزيز منتقل شود و آنجاست که با توجه به گستردگي اين نسل و شاهزاده هاي پرشماري که مترصد رسيدن به قدرت هستند چالش ها در اين کشور آغاز خواهد شد. البته پادشاهان عربستان در اين سال ها تلاش کرده اند براي آن موقع نيز تدبير کنند و اکنون با انتصاب محمد بن نايف به عنوان معاون وليعهد، به گمان خود براي چالش هاي پيش رو پس از مرگ مقرن به عنوان آخرين فرزند عبدالعزيز، راهکار ايجاد کرده اند، اما اين که تا آن زمان چقدر شاهزادگان ديگر به اين تصميم پايبند بمانند موضوعي است که در آينده مشخص خواهد شد. اما هر چه هست اين که تاکنون عربستان توانسته جابه جايي قدرت را با کمترين حاشيه پشت سر بگذارد که آخرين آن نيز به چند روز قبل و مرگ عبدالله و پادشاهي ملک سلمان مربوط مي شود. سايت سي. اف. آر متعلق به اتاق فکر انجمن روابط خارجي آمريکا در گفت وگويي با راشل برونسون، کارشناس مسائل عربستان و عضو ارشد شوراي امور جهاني شيکاگو به بررسي چالش هاي دوره پادشاهي سلمان و ميراثي که عبدالله براي او به جا گذاشته، پرداخته است. او در اين گفت وگو اگرچه درباره قضاوت آينده عربستان که يکي از مهم ترين متحدان آمريکا در منطقه است احتياط به خرج مي دهد، اما ميراث عبدالله را براي سلمان، ميراثي پيچيده مي خواند و از دست برتر تهران نسبت به رياض در تحولات منطقه صحبت مي کند. مشروح اين گفت وگو را مي خوانيد.
ميراث حکومت عبدالله چيست، بالاخص از منظر اصلاحات داخلي، روابط با ايالات متحده و سياست خارجي؟
ملک عبدالله دوران زمامداري خود را سال 2005 با هياهوها و انتظاراتي که در زمينه ريشه کني فساد وجود داشت و ملک فهد پادشاه پيشين را به دردسر انداخته بود، آغاز کرد. با وجود ثروت هنگفتي که از فروش نفت عايد اين کشور شده بود، ملک عبدالله توجه ويژه اي به توزيع نابرابر اين ثروت ها داشت؛ نابرابري هاي مشهودي که هر رهگذر عادي در مناطق فقيرنشين رياض مي توانست آنها را ببيند. او در برابر منافع بسياري از برادران و اقوام خويش و نيز نهادهاي مذهبي اي که از سيستم اقتصادي موجود منتفع شده بودند، ايستاد و عربستان سعودي را به سمت سازمان تجارت جهاني سوق داد و اقدامات ديگري جهت مبارزه با فساد انجام داد.
حتي در سال هاي ابتدايي پادشاهي او، اميدهاي فراواني در خصوص تعريف گسترده تر آنچه به نام شهروند سعودي شناخته مي شد، به وجود آمد و به عنوان مثال از طريق برخي گفت وگوهاي ملي، توجه بيشتري به زنان، اقليت شيعه و ديگر گروه هاي به حاشيه رانده شده معطوف شد. وي، ورود زنان به شوراهاي محلي را تضمين کرد و با رواداري بيشتري با جهان وارد مذاکره شد. اما اين تلاش هاي اصلاح گرايانه در نيمه دوم سلطنت عبدالله کمرنگ شد که يا به دليل کهولت سن وي بود يا به دليل موج تحولاتي که در سال هاي اخير، کشورهاي عربي را يکي پس از ديگري در بر گرفت. ترس از شورش ها، باعث شد پول هنگفتي به جامعه تزريق و با دگرانديشان برخورد کند. فعالان اجتماعي سياسي، وبلاگ نويسان و اصلاح گراياني که پيشتر به تلاش هاي عبدالله اميد بسته بودند، صفحات وبلاگ و فيسبوک خود را بستند و بسياري نيز همراه وکلاي خود به زندان انداخته شدند. مناطق شيعه نشين نيز تحت مراقبت هاي ويژه امنيتي قرار گرفت. در چند هفته گذشته اجراي حکم شلاق در ملاعام براي رائف بداوي، نويسنده و فعال اجتماعي، بار ديگر کمرنگ شدن اميدهايي را که در بدو حضور عبدالله جوانه زده بود يادآوري کرد.
به رغم معرفي سريع ملک سلمان به عنوان شاه جديد عربستان، اما آيا گزارش هايي که درباره وضع جسماني اين پادشاه هفتاد و نه ساله منتشر شده است، نارضايتي هايي را برنخواهد انگيخت؟
بزرگ ترين سهم عبدالله در حکومت و شايد بتوان گفت پربحث ترين آنها، انتخاب بي سابقه محمد بن نايف به عنوان معاون وليعهد بود. گذار قدرت از عبدالله به سلمان، هفتمين پادشاه در عربستان سعودي را بر تخت نشاند که اين براي کشوري با قدمت نه چندان طولاني، که سال 1932 تاسيس شد، بسيار حائز اهميت است، بويژه اين که اين کشور در منطقه و زمانه پرآشوب امروز خاورميانه واقع باشد. نه تنها اين تغيير دوباره در قدرت به آرامي انجام شد، بلکه وليعهد بعدي (شاهزاده مقرن) نيز مشخص شده است.
شش پادشاه آخر عربستان فرزندان اولين پادشاه، ملک عبدالعزيز، بودند و چالش پس از مقرن خواهد بود که فرزند ديگري از عبدالعزيز باقي نخواهد ماند. عبدالله با انتخاب بن نايف به عنوان معاون وليعهد از روبه رويي با اين چالش گريخت. بن نايف به عنوان اولين نوه عبدالعزيز، بنيانگذار عربستان سعودي، بود که براي حکمراني در نظر گرفته مي شد و اين بيشترين تاثير عبدالله در زمينه نحوه جانشيني بود که در زمان خود برجاي گذاشت.
اين تغيير در رهبري در موقعي اتفاق افتاد که عربستان با سه تهديد عمده مواجه است؛ داعش، سقوط حکومت طرفدار عربستان در يمن و کاهش شديد قيمت نفت. ظرفيت هاي ساختار حکومتي عربستان براي غلبه بر اين چالش هاي چندگانه چيست؟
عربستان اکنون دوران سختي را از سر مي گذراند. حوادث اخير يمن اوضاع را به مراتب بدتر کرد. رهبران سعودي حساسيت خاصي نسبت به يمن دارند و بيش از هر کشور ديگري در همسايگي شان، بجز ايران، با نگراني تحولات اين کشور را دنبال مي کنند. يمن، کشوري پهناور و فقير با جمعيتي حدود 25 ميليون نفر است که با دارا بودن مرز زياد با عربستان، امکان تردد آسان شورشيان از يمن به عربستان را فراهم مي کند. عربستان بارها نيروهاي نظامي خود را به يمن گسيل داشته است.
اگر از نظر رقابت هاي فرقه اي به اتفاقات منطقه خاورميانه نگاه کنيم، متوجه تفسير عربستان از حوادث اخير يمن مي شويم که معتقدند اين حوادث، پيروزي ديگري براي رقيب اصلي منطقه اي شان يعني ايران است. متحدان ايران اکنون در بسياري از پايتخت هاي کشورهاي همسايه عربستان، قدرت را به دست دارند، از جمله سوريه، عراق، يمن و تا حد زيادي لبنان.
يمن همچنان اولين و مهم ترين چالش بين المللي ملک سلمان خواهد بود. جايي که وجود نگراني هاي مشترک با آمريکا، فرصت ادامه همکار ي ها در زمينه مسائل امنيتي با ايالات متحده را فراهم مي کند. با اين حال، همانند ديگر مناطق، براي يمن نيز راه حل آسان و قطعي وجود ندارد و مسائل در اين زمينه بسيار پيچيده است. سياست عربستان در قبال يمن شکست خورده است، اما آنها به هرحال، در برابر حضور مسلمانان شيعه حوثي در قدرت سکوت نخواهند کرد.
ملک سلمان مدت مديدي فرماندار رياض بود. درباره روش حکمراني و ديدگاه هايش درخصوص سياست خارجي چه چيزهايي مي دانيم؟ به طور مشابه، چه اطلاعاتي در مورد ديدگاه هاي جانشين احتمالي وي، شاهزاده مقرن، در اختيار داريم؟
ملک سلمان نقش مهمي در سطوح رهبري عربستان داشته است که شامل فرمانداري رياض به عنوان شهري که محل سکونت رهبران سعودي بوده نيز مي شود. او ناظر گذار شهري با جمعيت 200 هزار نفر در سال 1963 به جمعيت هفت ميليوني کنوني بوده است، بنابر اين مهارت هاي بسياري از اين نظر بايد داشته باشد.
در سياست خارجي نيز نقش محسوس و فعالي داشته است. به طور مثال، در يکي از برجسته ترين نقش هايش در سياست خارجي مي توان به حضور کليدي اش در تزريق کمک هاي مالي هنگفت به پاکستان و افغانستان در طول دهه 1980 و حتي 1990 اشاره کرد که همگام با سياست ها و منافع ايالات متحده بود.
شاهزاده مقرن نيز فردي بسيار باتجربه است و در موقعيت هاي مختلف حکومتي خدمت کرده است. اما آگاهي نسبت به محمد بن نايف، وزير کشور پنجاه و پنج ساله که سرانجام قدرت را به دست خواهد گرفت، موضوع جالب تري است. به عنوان وزير کشور، بيشترين کار حرفه اي وي، همان گونه که پدرش پيشتر انجام مي داد، در زمينه مسائل اطلاعاتي و امنيت داخلي بوده است.
او داراي پيوندهاي محکمي با نهادهاي مذهبي در عربستان است، که مهم ترين چالش هاي داخلي حکومت عربستان در ارتباط با اين نهادها بوده است. او همچنين هدف حمله تروريستي توسط افراط گرايان القاعده بوده است. وي ثبات را از دريچه مسائل امنيتي مي نگرد و با آمريکا و ديگر مقامات اطلاعاتي بين المللي براي درک و مقابله با گروه هاي افراطي همکاري هاي نزديکي داشته است.
البته چندان مشخص نيست که دستور کار اصلاحات چگونه خواهد بود. به عنوان يک رهبر جوان، اميدهايي براي ارتقاي وضع عربستان بدون ايجاد خطرهاي محتمل، با حضور وي وجود دارد. اما تا زماني که قدرت را در دست گيرد، نمي توان در اين خصوص مطمئن بود.
روابط ايران عربستان توام با تخاصمات و گفت وگوها بوده است. آيا بايد در اين زمينه منتظر تغييري باشيم؟
خير. رهبران سعودي معتقدند نبردي ذاتي در سراسر منطقه با ايران دارند. در اين ميان، به نظر مي رسد ايران دست بالارا دارد و تحولات اخير يمن نشان ديگري بر شکست عربستان بود. البته آنها ابزار نفت را عليه ايران به کار گرفته اند و نگه داشتن نفت در قيمتي پايين، با مجوز رهبران سعودي در حال انجام است. گرچه عربستان نيز در سال 2015 انتظار کسري بودجه بسياري دارد اما مي تواند از 750 ميليارد دلار منابع خارجي که دارد استفاده کند؛ چيزي که ايران فاقد آن است. در کل، تغيير عمده اي در سياست رهبران جديد در قبال ايران رخ نخواهد داد و آنها همچنان نگران دستاوردها و پيشرفت هاي ايران و نيز برقراري روابط حسنه ايران و آمريکا هستند.
آيا با تغيير کادر اصلي رهبري در عربستان شاهد نوسانات در قيمت نفت خواهيم بود؟
اين که در قبال خبر فوت ملک عبدالله، شوک نفتي ايجاد نشد خيلي تعجب آور نبود، آنچه جالب توجه بود، اين بود که حتي افزايش زيادي هم نداشت. در سال هاي گذشته هنگامه انتقال قدرت، به دليل ترس از بي ثباتي و آشوب، جهش هاي زيادي در قيمت نفت مشاهده مي شد. اما اين افزايش ناچيز در قيمت نفت، ناشي است از درک بازار جهاني از واقعيت هاي انتقال قدرت در عربستان و انتظارات نسبت به وجود ثبات در آنجا. به هرحال، تغييرات در سطوح رهبري سعودي، معمولاقبل از فوت پادشاه با مانورهاي سياسي که رخ مي دهد آغاز مي شود (که در اينجا از حدود يک سال پيش اين تغييرات اتفاق افتاده است). تغييرات عمده نيز در بازه زماني شش ماه تا يک سال يا بيشتر، بعد از فوت پادشاه به منصه ظهور خواهد رسيد.
در زمانه انتقال قدرت، تمام نيروها به سمت حفظ يکپارچگي ترغيب مي شوند و تحت فشار قرار مي گيرند. رهبران سعودي متوجه هستند که دنيا به آنها چشم دوخته و همه پيامي که اميدوارند بتوانند در اين گذار قدرت منتقل کنند اين است که عربستان کشوري باثبات و پيش بيني پذير است.
□ روزنامه جام جم
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.