- آیات شفاء ؛ دعاها و آیه های قرآن برای شفای بیماران
- قرص اورژانسی چیست؟ نحوه مصرف، زمان مناسب و عوارض جانبی
- هپاتیت ب (B) چیست و چقدر می تواند خطرناک باشد؟ + علائم و تشخیص و درمان
- قرص کلسیتریول چیست؟ / داروی تنظیم کلسیم و غدد پاراتیروئید و سلامت استخوان
- اعلام زمان توزیع واکسن آنفلوانزا ؛ گروههای اولویتدار و کسانی که رایگان دریافت میکنند + لینک سامانه
- چرا زیر چشم سیاه میشود؟ / علت گودی زیر چشم و درمان آن
- برای سرفه چی خوبه !؟ / ۲۵ درمان ساده
- دعای آمرزش و شادی روح اموات: اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ + ترجمه
تحلیل دکتر جواد اطاعت؛ همه ویژگی های یک انقلاب
گفتگو با استاد دانشگاه شهید بهشتی

سعید سیف: از دیروز وارد سی و هفتمین سال انقلاب اسلامی شدیم. اما صدا و سیما کمتر به عنوان یک رسانه به تحلیل شرایط به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی ایران اقدام میکند و اصلا انقلابها را تحلیل نمیکند. آنچه دهه فجر هر سال ما نند امسال دیدیم یک سری عکس و خاطره بود. دکترمحمد جواد اطاعت استاد جغرافیای سیاسی دانشگاه شهید بهشتی میگوید «در هر انقلابی یک سری علل اولیه داریم ویک علت تامه. نکاتی که نظریه پردازان مطرح کردند، عموما علت اولیه انقلاب هستند؛ اما علت تامه پیدایش انقلاب را باید در فقدان آزادی جستجو کرد. آزادی نقش تعیین کنندهای در پیدایش وایجاد انقلاب دارد، کما اینکه در جوامع مختلف فقر، محرومیت و... ممکن است وجود داشته باشد؛ اما ممکن است انقلابی رخ ندهد. اگر مردم آزادانه بتوانند در قالب نظام موجود تغییرات مد نظر خود را بدون هزینه به انجام برسانند دیگر لزومی به ایجاد انقلاب ندارند؛ کما اینکه در نظامهای دموکراتیک تغییرات از مجرای انتخابات عملیاتی میشود» برای توضیح و بسط هر چه بیشتر روند یک انقلاب دکتر اطاعت گفتوگوی را با ما انجام داده است که بیشتر تحلیلی بر شرایط پدید آمدن انقلاب اسلامی است تا ما از ره آورد این تحلیل به درک بهتری از انقلابی بپردازیم که روز گذشته جشن گرفتیم؛ مشروح این گفتوگو در ذیل آمده است:
انقلاب اسلامی چگونه رخ داد و محصول چه تفکری بود؟
به تعبیر من انقلاب تلاش برای بهبود وضع جامعه منتهی تعریف واقعی آن انقلاب تغییرات سریع و بنیادین همراه با خشونت در ساختارهای، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و بطور کلی تغییر وضع موجود برای ایجاد وضع مطلوب است. بر اساس تعریفی که ارائه کردیم، انقلاب اسلامی مانند سایر انقلابهای بزرگ دنیا مثل انقلاب فرانسه، انقلاب شوروی وانقلاب چین، قطعا میتواند نام انقلاب را به خود بگیرد؛ چراکه همه ویژگیهای یک انقلاب به معنای واقعی را با خود دارد؛ اما برای انچه دررژیم قاجاری در سالهای پایانی عمر این نظام اتفاق افتاد را نمیتوانیم به معنای واقعی نام انقلاب را عنوان نماییم. اگرچه پیدایش قانون اساسی، انتخابات ومجلس نشان از تغییرات اساسی دارد؛ اما همچنان رژیم نو پاتریمونیال قاجاری وجود دارد ونظام موجود تداوم پیدا میکند ومناسبات حاکم وقشر بندی اجتماعی تغییر چندانی نمیکنند وقدرت تنها محدود ومشروط به قانون میشود. بنابر این بهتر است برای اتفاقات مشروطه از عنوان نهضت استفاده کنیم.
بعید میدانم ایران با این کشورها که گفتید قابل قیاس باشد. هر کشوری فرهنگ متفاوت خود را دارد این طور نیست؟!
به همان نسبت که انسانها به هم شبیه هستند مسائل آنها هم به یکدیگر شبیه است. تفاوتها در مقایسه با شباهتها زیاد نیست. بنابر این میتوانیم برای پدیدههای انسانی به نظریهپردازی مبادرت نماییم. نظریه پردازان نیز بر همین اساس با ارائه نظریاتی سعی نمودهاند شورشها، قیامها و انقلابها را با تئوریهایی تبیین کنند. این موضوع سابقهای طولانی دارد، کما اینکه ارسطو از فلاسفه یونان باستان، آرزوی برابری و دفع نابرابری را سرچشمه همه انقلابها میداند؛ در دوره جدید نیز این موضوع مورد توجه صاحب نظران واندیشمندان بوده است. مارکس با رویکردی پیامبر گونه تغییر در ابزار تولید وتحول در شیوه تولید که منجر به تغییرات دورههای تاریخی از برده داری به فئودالیسم وسپس سرمایه داری میشود به اضافه چاشنی تعارض طبقاتی برای مثال تعارض وسپس نبرد طبقه کارگر با سرمایه دار را عامل پیدایش انقلاب در نظامهای سرمایداری قلمداد میکند. جیمز دیویس جامعهشناس امریکایی موضوع خشونت جمعی علیه نظم حاکم را از منظر فرضیه محرومیت نسبی مورد توجه قرار میدهد. وی با تاکید بر فاصله وشکاف غیر قابل تحمل بین انتظارات فزاینده و توقعات براورده شده را عاملی برای ایجاد شورش وانقلاب میداند. تد رابرت گر در کتاب چرا انسانها شورش میکنند با رویکردی روانشناسانه نظریه دیویس را تکمیل میکند. اگر دیویس با نگاه اقتصادی محرومیت نسبی را در ایجاد انقلاب تبیین مینماید، تد رابرت گر، انتظارات فزاینده انسانها را حتی در فقدان محرومیت واقعی عاملی در بروز انقلاب به حساب میاورد. همینطور نظریاتی چون سنخشناسی انقلابهای کرین برینتون که نظریهای توصیفی ارائه میدهد، عدم توازن نوسازی اقتصادی با نوسازی سیاسی هانتیگتون، نظریه جامعه توده وار هانا آرنت و ویلیام کورن هاوزر که براتمیزاسیون اجتماعی استوار است. حامد الگار به تعارض سنت و مدرنیسم یا تضاد میان عامل ذهنی مانند فرهنگ و ایدئولوژی که نمیتوانند پا به پای تحولات سریع اقتصادی حرکت کنند را منشأ انقلاب بحساب میآورد.
ما تا چه حد برای اتفاقاتی مانند انقلاب نظریهپردازی کردیم؟
ایرانیان هم اعم از دانشگاهیان وعلمای حوزوی به این موضوع پرداختهاند. برای مثال اروند آبراهامیان به تعارض ساختار اجتماعی با ساختار سیاسی در پدیده انقلاب اشاره میکند. علیرضا شیخ الاسلامی تعارض بین خرده بورژوازی با بورژوازی بزرگ و کمپرادور را عامل انقلاب میداند. مرحوم حمید عنایت استاد علوم سیاسی دانشکده حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه تهران در مقالهای، تناقض در حیات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را عامل انقلاب در ایران میداند. این نظریه پردازان تمرکز خود را بر تعارض وپارادوکس بین حوزههای مختلف قرار دادهاند. مرحوم شریعتی نیز، انقلاب را عمل اکثریت مردم که بصورت تجلّی اراده جامعه که طالب حق تعیین حاکمیت و مسئولیت بر سرزمین خویش است مدنظر قرار میدهد. از روحانیون حوزوی شهید آیت ا... صدر درکتاب سنتهای تاریخ در قرآن، منشاء و مدار حرکت تاریخی جوامع و تحولات آن را از محتوای درونی انسانها جستجو میکند و براین باور است که عنصر اندیشه به اضافه اراده به عنوان عامل زیربنایی تحولات و وضع و حال جامعه به عنوان عامل روبنایی و با استناد به آیه «اِنَّ ا... لا یغیر و مابقومٍ حتی یغیروما بانفسهم» منشأ و عامل تحرک و تغییر و تحولات اجتماعی قلمداد مینماید. استاد مطهری نیز خصیصه ذاتی انسانها که کمال جو و ارزشمدار هستند عامل اصلی تحرکات و تحولات تاریخی بحساب میآورد. شهید مطهری نارضایتی و خشم مردمی از وضع موجود همراه با آرمان و ارزشهای یک جامعه از وضع مطلوب به اضافه روحیه ظلم ستیزی در قالب امر به معروف و نهی از منکر و جهاد، را موتور متحرکه حرکتهای انقلابی میداند.
موتور محرکه انقلاب ایران متفاوت از موتور محرکه انقلابهای دیگر نبود؟ نقش کدامیک را بیشتر میدانید؟
در هر انقلابی یک سری علل اولیه داریم ویک علت تامه. نکاتی که نظریه پردازان مطرح کردند، عموما علت اولیه انقلاب هستند؛ اما علت تامه پیدایش انقلاب را باید در فقدان آزادی جستجو کرد. آزادی نقش تعیین کنندهای در پیدایش وایجاد انقلاب دارد، کما اینکه در جوامع مختلف فقر، محرومیت و... ممکن است وجود داشته باشد؛ اما ممکن است انقلابی رخ ندهد. اگر مردم آزادانه بتوانند در قالب نظام موجود تغییرات مد نظر خود را بدون هزینه به انجام برسانند دیگر لزومی به ایجاد انقلاب ندارند؛ کما اینکه در نظامهای دموکراتیک تغییرات از مجرای انتخابات عملیاتی میشود.
شرایط سیاسی سال ۵۷ موجب انقلاب شد؟ مثلا فضای سیاسی آن دوره؟!
فضای باز سیاسی ایجاد شده در سال منتهی به انقلاب بسیار دیر هنگام بود. فضای باز سیاسی که متاثر از شعار حقوق بشر کارتر رییس جمهوری امریکا بود، تنها فرصتی برای باز شدن عقدههای فروخفته وانفجار نفرتهای انباشته شده در سالهای طولانی بود. اگر رژیم شاه از دو دهه قبل با شیب ملایمی فضا را آزاد میکرد و مردم آزادانه میتوانستند تغییرات مورد نظر خود را اعمال کنند شاید دیگر نیازی به انقلاب نبود.
به طور کلی نقش وتاثیر نیروهای اجتماعی در هر انقلاب به چه میزان است؟
در هر انقلاب چند عامل تعیین کنندهاند. عملکرد نظام موجود به عنوان یکطرف و از طرف دیگر ایدئولوژی انقلاب، رهبری انقلاب، نخبگان حاشیهای یا مارجینال الیتها که حاملان اصلی ایده انقلاب هستند و تودههای مردم یا پیاده نظام انقلاب هستند که فرایند انقلاب را از خود متاثر میکنند.
شکاف طبقاتی وفاصله بین محرومین وطبقات تا چد تعیین کننده سرنوشت انقلاب بود؟
لزوما اینگونه نیست. اولا باید توجه داشت که مارکسیستها روی این تعارض وبه تعبیر آنها نبرد طبقاتی خیلی تاکید میکنند؛ اما بهترین نقد را دراین زمینه نخبه گرایان انجام دادهاند. پارتو از نخبه گرایان کلاسیک در نقد مارکسیسم معتقد است، هیچگاه دعوا بین اشراف وتودهها نبوده است، بلکه دعوا همیشه بین گروههای نخبه وجود دارد. الیت حاکم والیت حاشیهای که از قدرت کنار ماندهاند. الیت حاشیهای برای کنار زدن نخبگان حاکم با کمک تودهها تلاش میکنند با ایجاد انقلاب خود حاکم شوند. پارتو در نقد مارکسیسم میگوید تودهها و یا به تعبیر مارکسیستها خلقها سربازان بینام ونشانی بیش نیستند که تنها به عنوان نردبان قدرت از آنها استفاده میشود. اقدامات طبقه جدید یا حاکمان بعد از انقلاب در روسیه شوروی وچین نیز موید گفتههای پارتو وهمفکران وی همچون موسکا ومیشلز است. با همین رویکرد است که من برنقش فقدان آزادی در ایجاد انقلاب تاکید دارم چرا که اگر آزادی سیاسی وجود داشته باشد نخبگان حاشیهای نیز به جای توسل به رویکردهای انقلابی از طریق فرایندهای دموکراتیک به قدرت میرسند واهداف وبرنامههای خود را تعقیب ودنبال میکنند ودر آن صورت اصولا نیازی به ایجاد انقلاب نیست.
این جمله که میگویند شرایط انقلاب سعی و خطاست یعنی چه؟
انقلاب به ندرت در جوامع اتفاق میافتد. به قول توکویل فرانسوی بیش وپیش از آنکه انقلابیون در ایجاد انقلاب نقش داشته باشند این حاکمان نظام مستقرهستند که با عدم کفایت وشایستگی خود در پیدایی انقلابها نقش آفرینی میکنند. برای مثال زمانی که یک منزل مسکونی کلنگی شده باشد وادامه زندگی زیر سقف آن ممکن نباشد معمولا دست به تخریب آن میزنند تا طرحی نو درانداخته شود که البته بسیار هم هزینه بر است وچه بهتر که منزل مسکونی ما اساسا کلنگی نباشد ویا شرایط به گونهای باشد که از طریق اصلاح وبازسازی بتوانیم از فروپاشی آن جلوگیری کنیم. البته این مثال نباید باعث دریافت این نکته شود که مخالفان هر وقت اراده کنند میتوانند انقلاب کنند. انقلابها در یک شرایط خاص اجتماعی ساخته میشوند وکسی حتی نمیتواند زمان وقوع آنان را پیش بینی کند کما اینکه هیچ سازمان اطلاعاتی ومرکز علمی نتوانست وقوع زمان انقلاب ایران را پیش بینی کند وبرهمین اساس چند ماه قبل از آغاز انقلاب در ایران کارتر رییس جمهور وقت امریکا در سفری که به ایران داشت از ایران به عنوان جزیره ثبات نام برد.
اینکه گفته میشود ایران ۵۷ بر بشکه باروت جامعه نشسته بود تا چه حد درست است؟
جامعهشناسان سیاسی برای توضیح این وضعیت از واژه اتمیزاسیون اجتماعی استفاده میکنند. در شرایطی که به دلیل فشارهای اقتصادی، سیاسی و... فرد اتمیزه شده واصطلاحا تبدیل به عنصر تنها میشود ویا به عبارتی ناامید، سرخورده، مستاصل ومنزوی میشود. چنین شرایطی کاتالیزور رهبری انقلاب این افراد اتمیزه شده را بهم پیوند میدهد که فضای مناسبی برای پیدایش جامعه توده وار است. جامعه توده واربهترین فرصت برای پیدایش انقلاب است. با این توصیف انقلابیون این شرایط را نمیسازند بلکه ازآن استفاده میکنند تا تودهها را علیه نظام مستقر به کار گیرند وآنها مانند سیل خروشانی بنیانهای نظام حاکم را به هم میریزند.
عالمان علم سیاست برای خروج از این وضعت چه پیشنهادی ارائه میدهند؟
مسائل اجتماعی نیز مثل مسائل پزشکی است. پزشکان برای پیشگیری از بیماری توصیههایی را برای رعایت سلامتی افراد میکنند، تا حدودی نیز بیماریها قابل درمان هستند؛ اما اگر شرایط از حد متعارف خارج شود کاری از کسی ساخته نیست. در حوزه مسائل سیاسی نیز حاکمان به گونهای باید عمل کنند که نظام سیاسی دچار بیماری نشود واگر مشکلاتی پیش آمد باید به موقع درصدد رفع آن برایند؛ اما اگرزمان بگذرد کار دشوار خواهد شد ومعمولا با فروپاشی پایههای مشروعیت، کارامدی وتبلیغات نظامهای اقتدارگرا بر پایه زور وقدرت نظامی تکیه میکنند که چون یک پایه بیشتر نیست در برابر تند باد مخالفتها به ندرت میتوانند مقاومت کنند وهرچه نفرتها بیشتر انباشته شده باشد انقلابها با خشونت و با وسعتی بیشتر فوران میکند. در نظامهای اقتدارگرا که فقدان آزادی باعث عدم انتقال مشکلات به کانونهای تصمیم گیری میشود ویا حاکمان چشم بر مسائلشان میبندند و معمولا دیر به فکر چاره جویی میافتند کاری از کسی بر نخواهد آمد، کما اینکه محمد رضا پهلوی نیز در روزهای پایانی عمر حکومتش صدای انقلاب راشنید؛ اما بسیار دیر شده بود. در مورد انقلاب ایران مطالعات وتحقیقات زیادی در داخل وخارج ایران صورت گرفته است وهر کدام برعلت ویا علتهایی تاکید داشتهاند؛ برخی با رویکردی اقتصادی بر افزایش درامد نفت در اوایل دهه پنجاه وافزایش انتظارات وسپس افول درامد نفت وعدم امکان پاسخ گویی به انتظارات ایجاد شده را عامل نهایی آغاز بحران در ایران میدانند. برخی به تعارض سنت ومدرنیسم و تناقضات در حوزه فرهنگی و... اشاره میکنند؛ اما اگر در ایران از دو دهه قبل نظام سیاسی به سمت گشایش فضای سیاسی پیش میرفت ومجلس ومتاثر از آن دولت بالنسبه مستقلی شکل میگرفت و خواست افکار عمومی مورد توجه واقع میشد، تغییرات به صورت مسالمت آمیز انجام میشد وشاید این رویکرد مانع از پیدایش انقلاب میگردید. برای مثال در دنیای غرب نظام سرمایه داری هم با بحرانهای ادواری مواجه بوده است وهم شکاف طبقاتی و.. وجود دارد؛ اما از آنجا که انتخابات آزاد ورسانههای آزاد و.. وجود دارد از تراکم عقدههای فروخفته جلوگیری میکند ونخبگان خواهان در قدرت از طریق انتخابات میتوانند به عرصه تصمیم گیری ورود پیداکنند ودیگر دلیلی برای دستیابی به اهداف از طریق انقلاب باقی نمیماند.
در فیلمهایی که در صدا و سیما منشر میشود بر این نکته تاکید میگردد که در انقلاب ایران بیماری شاه، عدم قدرت تصمیم گیری ارتش درآن شرایط خاص وعدم حمایت قدرتهای بزرگ از رژیم شاه باعث فروپاشی نظام سلطنت شد. تا چه اندازه این عوامل را درست میدانید؟
همه مواردی که اشاره کردید شاید باعث شد که انقلاب سریعتر به نتیجه برسد؛ اما در اصل موضوع تاثیر تعیین کنندهای نداشت. همه عواملی که باید در کنار هم قرار گیرند تا یک انقلاب به ثمر برسد در زمستان ۵۷ فراهم بود. ایدئولوژی، رهبری انقلاب، جامعه توده وار، سازمانهای بسیج کننده ونارضایتی فزاینده و....
آیا میتوانیم تمایز وتفاوتی را برای انقلاب ایران در مقایسه با سایر انقلابهای جهان قائل باشیم؟
انقلابها عموما یا ضد استعماری هستند ویا ضد استبدادی. انقلابهای فرانسه وروسیه ضد استبدادی بودند؛ اما اگر جنگهای استقلال در سالهای دهه هشتاد سده هجدهم میلادی در امریکا که تاسیس ایالات متحده امریکا را در پی داشت را انقلاب بنامیم حرکتی ضد استعماری وعلیه استعمار انگلیس بود؛ اما انقلاب اسلامی همزمان جنبه ضد استبدادی وضد استعماری داشت ویکی از دلایل مخالفت با رژیم شاه وابستگی آن به امریکا بود که در اشغال سفارت این کشور خود را نشان داد. نکته دیگر اینکه انقلاب ایران واکنش سنت به مدرنیسم مطلقه پهلوی بود. اگر چه انقلابهایی از این دست محصول دوره مدرن هستند؛ اما نقش سنت در انقلاب ایران را نباید دست کم گرفت.
اختلاف وانشقاقی که بین انقلابیون بعد از انقلاب رخ داد بیشتر متاثر از افکار وایدئولوژیهای متفاوت بود ویا اینکه از کسب قدرت ناشی میشد؟
در انقلاب ایران با انشعاباتی که وجود داشت چهار جریان فعال بودند. جریان چپ مارکسیست از جمله فداییان خلق، حزب توده و.. دوم سازمان مجاهدین خلق، سوم نهضت آزادی وچهارم جریان روحانیت ونیروهای مذهبی به رهبری امام خمینی. همانگونه که پیداست تفاوتها وتعارضات ایدئولوژیک زیاد بود وبطور طبیعی در پیدایش اختلاف تاثیرگذار؛ اما نکته مهم دیگر این است که بعد از کودتای ۲۸ مرداد جامعه ایران گرایشی به اسلام سیاسی پیدا کرده بود ودیگر اینکه کاریزمای امام خمینی (ره) به گونهای بود که جایگاه وپایگاهی در بین مردم برای سایر گروهها باقی نمیگذاشت وگروههای دیگر از طرفی خود را تحت الشعاع زعامت ورهبری امام خمینی میدیدند واز طرف دیگر به دلیل نقشی که در پیروزی انقلاب داشتند به جایگاه وپایگاه واقعی خود قانع نبودند وسهمی بیشتر از پایگاه خود میخواستند که بطور طبیعی منجر به اختلاف ورویارویی میگردید.
منبع: irneda.ir
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.