- تاریخ برگزاری کنکور سال ۱۴۰۴ مشخص شد
- وزارت آموزش و پرورش این فرهنگیان بازنشسته را مجددا به کار دعوت کرد
- گیلانشاه خالدار منقرض شد / وداع با پرنده ناب حیات وحش ایران + عکس
- تجمع جمعی از معلمان بازنشسته مقابل مجلس / جزئیات مطالبات فرهنگیان
- پیش بینی آب و هوای تهران در ۳ روز آینده
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- پیش بینی هواشناسی از وضعیت آب و هوا فردا سه شنبه ۲۹ آبان
- ۶ مرحله بهره مندی معلمان از رتبه بندی + جزئیات و لینک
- روز جهانی مرد ۱۴۰۳ چه روزی است؟ هدف از روز جهانی آقایان
- حقوق این پرسنل آموزش و پرورش در سال آینده افزایش می یابد
طلاق به خاطر تلفن همراه
بیتوجهی و سهلانگاریهای زن جوان، باعث شد تا همسرش راهی دادگاه خانواده شود و درخواست طلاق کند.
بیتوجهی و سهلانگاریهای زن جوان، باعث شد تا همسرش راهی دادگاه خانواده شود و درخواست طلاق کند.
سجاد پس از این که به شعبه 268 دادگاه خانواده مراجعه می کند برگه ای را به دست قاضی عموزادی می دهد و روی نیمکت می نشیند. قاضی عموزادی پس از بررسی دادخواست می گوید: دلیل اصلی ات برای جدایی از همسرت چیست؟
سجاد بدون هیچ معطلی به قاضی می گوید: آقای قاضی دیگر تحمل زندگی با همسرم را ندارم. او خیلی سر به هواست و زندگی را برای هردوی ما جهنم کرده است. او مرتب سرش با تلفن همراه گرم است و به دنیای اطرافش هیچ توجهی نمی کند. اوایل خیلی از این موضوع عذاب می کشیدم ولی به روی خودم نمی آوردم. با خودم می گفتم شاید مدتی که بگذرد رفتارش را درست می کند. بیتا آنقدر سرش با تلفن همراه گرم بود که حتی بیشتر اوقات غذا هم برای من درست نمی کرد و دست به کارهای خانه نمی زد. همیشه به دنبال کارهای خودش بود و به این فکر می کرد که چطور تفریح و خوشگذرانی کند. من حرفی نمی زدم و سعی می کردم تحمل کنم. تا این که فرزندمان چند ماه پیش به دنیا آمد. تصور می کردم با به دنیا آمدن بچه دیگر همسرم بیشتر به زندگی توجه خواهد کرد. ولی در کمال ناباوری می دیدم که همسرم همچنان به زندگی بی توجه بود و سرش را با تلفن همراه گرم می کرد. هرچه به او می گفتم بچه احتیاج به مراقبت دارد فایده ای نداشت. بیتا زن مسئولیت پذیری نیست و هیچ علاقه ای به زندگی اش ندارد. حتی وجود بچه نیز او را سر به راه نکرد.
این مرد در ادامه صحبت هایش می گوید: آقای قاضی همه اینها به کنار، دو هفته پیش همسرم برای ساکت کردن بچه کیفش را به او داد و بچه هم در حال بازی کردن با کیف همسرم بود. بیتا هم طبق معمول سرش با تلفن همراه گرم بود و به بچه توجهی نمی کرد. در یک لحظه دیدم دستان دخترم پر از خون است. فریاد کشیدم و به سراغ بچه رفتم. او یک کلید از کیف بیتا برداشته و روی دستانش کشیده بود. دیگر از این سهل انگاری بیتا بشدت عصبانی شدم. همان شب دخترم را به بیمارستان بردیم و دستش را بخیه زدیم. از همان شب هم تصمیم گرفتم از این زن بی مسئولیت جدا شوم و خودم و بچه ام را نجات دهم. می خواهم حضانت بچه ام را هم بگیرم و برای همیشه از این زن جدا شوم. زندگی در کنار این زن بی توجه و بی مسئولیت فایده ای ندارد. آقای قاضی ممکن بود بلای بدتری سر دختر کوچکم بیاید و به خاطر سهل انگاری این مادر مشکل بزرگ تری گریبان ما را بگیرد. برای همین تصمیم به جدایی دارم.
پس از صحبت های این مرد قاضی عموزادی همسر او را هم به دادگاه احضار می کند تا صحبت های او را نیز بشنود. این مرد باید منتظر بماند تا همسرش در دادگاه حاضر شود و قاضی پس از شنیدن صحبت های این زن رای خود را صادر کند.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.