- افشاگرى رسانه اصولگرا از ساخت فيلم سخنرانى جديد براى فرار "على اكبر رائفى پور" از اتهام توهين به ائمه! (دو فيلم)
- اظهارات علی اکبر رائفی پور در نسبت دادن سخنان رکیک و شوخیهای زشت به ائمه(ع) جنجالى شد
- نامه تند و صریح "رضا کیانیان" به ابراهیم رئیسی
- خبر خوش درباره بيمارى آلزایمر: تاييد كاركرد "داروى لكانمب"
- پاسخی به چند ادعا؛ از فروش یک و نیم میلیون بشکه نفت در دولت سیزدهم تا قیاس مع الفارق در مورد نرخ ارز!
قیمت نفت در نازل ترین میزان خود طی چند دهه اخیر قرار داشت، خشکسالی و کاهش نزولات جوی محسوس بود، دولت مستقر با هجمه بی امان منتقدان روبرو بوده و به گفته رئیس جمهوری وقت هر 7 روز یک بحران را پشت سر می گذاشت ... اما...
ثبات اقتصادی بر کشور حکفرما بوده و پس از سال ها تورم تا مرز یک رقمی شدن پیش رفته بود، نرخ رشد توسعه کشور به عنوان مهم ترین شاخص بازتاب دهنده وضعیت عمومی اقتصاد، به رقم بی سابقه 5.8 درصدی نیل یافته بود، پس از سال ها قیمت ارز طی یک روال منطقی و با شیبی مطلوب تک نرخی شده و ثبات یافته بود، آمار اشتغال سالیانه به رقم قابل توجه ایجاد 800 هزار شغل در سال رسیده بود، جشن خود کفایی گندم برگزار شده و کشور با همه کمبود درآمدها با صندوق ذخیره ارزی مناسب و چند ده میلیارد دلاری به دولت نهم تحویل داده شد.... اما...
به رغم تمامی این توفیقات بی سابقه و ملموس در آنتن صدا و سیمای ملی خبری از این فعل و انفعالات مثبت و بازتاب آن نبود، هر چه بود سکوت در برابر تمام توفیقات بدست آمده و تاکید مضاعف بر نقاط ضعف و کاستی هایی بود که در هر دولت و هر سیستمی اجتناب ناپذیر و طبیعی است.
عامه مردم نمی دانستند که دولت اصلاحات چه دستاوردهای شگرفی را به رغم تمامی مضایق و کاستی ها رقم زده است، شاید همین عدم اشراف و آگاهی بود که توجه ها را به سمت و سوی کسی جلب کرد که شعار نفت بر سر سفره مردم را فریاد زده و مدعای عدالت ورزی و مهر گسترانی داشت. او آمد و قیمت نفت در طالعی مناسب به ارقام بی سابقه و خیر کننده رسید، درآمدها رشد زاید الوصفی یافت اما روزی که رفت نرخ تورم از مرز 45 درصد گذشته بود، نرخ رشد اقتصادی به رقم 5.8 منفی رسیده بود، یکبار دیگر به بزرگترین وارد کننده گندم تبدیل شده بودیم و آمار اشتغال مولد به رقم مضحک 14 هزار نفر در سال رسیده بود، نرخ ارز رشد چهار برابری یافته و پول ملی سقوط بی سابقه ای یافته بود... اما....
صدا و سیما در تمام طول هشت سال دولت احمدی نژاد صدای اعتراض و انتقادی را بلند نکرده و به واقعیات اقتصادی هیچ اعتنا و التفاتی نداشت، تنها در چند ماه آخر عمر دولت و با بغرنج شدن شرایط و در حالیکه دیگر موضوع اظهر من الشمس شده و جای انکار و فرافکنی باقی نمانده بود برخی گلایه ها و انتقادات مجال طرح و ارائه در آنتن رسانه ملی یافت.
حسن روحانی پای به ساختمان پاستور گذاشت. در شرایطی که همگان می دانستند مطلوب و بهنجار نیست دولت را تحویل گرفته و آماده رتق و فتق امور شد. امید تبلور یافته در جامعه و تدبیر و عقلانیت بازگشته به صحنه اجرایی در مدت زمان کوتاهی در تلاقی با یکدیگر کاری کارستان کردند و نرخ تورم نه صعودی و فورانی که سقوطی و نزولی شد، بازارهای پولی و مالی ثبات را احساس و حرکت برای خروج از رکود آغاز شد. نرخ رشد اقتصادی مثبت شده و به رغم کاهش بی سابقه قیمت نفت کشور بر مدار پیشرفت و توسعه اقتصادی و صنعتی گام گذاشت و اینهمه در وضعیتی رقم خورد که کشور در زیر فشار تحریم های ظالمانه حاصل از بی تدبیری های ممتد و نیز ناکارآمدی ها و مدیریت های معوج قرار داشت.... اما...
اما این بار هم گویی آنتن صدا و سیما روی موج و فرکانسی خاص تنظیم شده بود. فرکانس " می بینیم اما یک چیز دیگر می گوییم" . سیاست بر همه سطوح زندگی انسان معاصر احاطه دارد و بدیهی است که مدیران رسانه ملی نیز گرایش و رویکرد سیاسی مختص به خود را داشته باشند اما نکته آنجایی بغرنج می شود که گرایش های سیاسی به شکلی افراطی و جانبه دارانه در برنامه های رسانه ای که از بیت المال ارتزاق کرده و باید بازتاب دهنده واقعیات ملموس جامعه باشد، بسط و ترویج یابد.
رسانه ها به طور ذاتی دو وظیفه خطیر دارند، نقادی و نظارت بر قدرت به نمایندگی از ملت و دیگری ایفای نقش حلقه واسط در انعکاس نظرات مردم و مسئولین به یکدیگر. در دولت های مختلف صدا و سیما از این دو اهرم به شکلی متفاوت بهره جسته است.
در برهه هایی فیتله نقد را بالا کشیده و کوچکترین نقصانی را دو چندان انعکاس داده و دولت های نا منطبق با رویکرد مدیران خود را به چهار میخ کشیده است و در سوی مقابل واقعیات و تحولات را آنگونه که بایسته و شایسته بوده انعکاس نداده و دستاوردهای دولت منتخب را در برابر عموم ترسیم نکرده و ترجیح داده اعتنا و التفاتی به این وظیفه ساختاری و مسئولیت خطیر خود ندهد.
اکنون در دولت تدبیر و امید نیز همین وضعیت حکفرما بوده و کوچکترین فعل و انفعالی که در آن اشتباه یا خطایی سر می زند با بمباران خبری و روانی روبرو شده و در مقابل دست آورد های غیر قابل کتمان و بی سابقه دولت هیچ بازتاب مطلوبی در رسانه ملی نمی یابد.
طرفه آنکه صدا و سیما در دوره مدیریت جدید پا از این هم فراتر گذاشته و علاوه بر بزرگ نمایی نقص های موجود، خود در مقام یک رسانه جناحی و طیفی بروز و ظهور یافته و رویکردهای را به منصه ظهور می رساند که از تندترین لایه های منتقد دولت سراغ داریم. رسانه ای که باید ملی باشد گاه تنه به تنه روزنامه های خاص و جهت دار می زند و گوی سبقت را از آنان می رباید.
در بخش های خبری و تحلیل های سیاسی، دولت را بدون هیچ ادله و مدرک مستندی به باد انتقاد گرفته و به مقولات اقتصادی رویکردی کاملا جهت دار و سیاسی دارد. مراکز آماری طی آماری مستند و مستدل نرخ تورم را اعلام می کنند بخش های خبری رسانه ملی گویی ناخشنود از توفیقات دولت جمهوری اسلامی ایران هستند به تشکیک در برابر آمار رسمی می پردازند. دولت در بخش های مختلف اقتصادی رونق را برقرار و وضعیت را به سامان می کند و در رسانه ملی هیچ خبری از این دستاورد ها را شاهد نیستیم.
حال سئوال اینجاست که اگر قرار بود به عنوان مثال اعضای جبهه پایداری به عنوان تندترین و نام و نشان دار ترین منتقدان دولت ریاست صدا و سیما را بر عهده داشته و به تولید برنامه می پرداختند، آیا می توانستند بیش و پیش از این علیه دولت موضع گرفته و به تخریب آن بپردازند؟!
گویی مدیران رسانه ملی فراموش کرده اند که رسانه ای که در آن مشغول هستند عنوان ملی را در کنار نام خود یدک می کشد و روزنامه و سایت شخصی آنان نیست که بازتاب دهنده منویات آنان باشد و ایشان وظیفه دارند که علاوه بر انتقادات مثبت و سازنده و بازتاب سنجیده کژی ها و ناراستی ها، باید بازتاب دهنده توفیقات دولت منتخب ملت نیز باشند.
با آمدن محمد سرافراز انتظار به حق و به جای مردم تغییر رویکردها در رسانه ملی بود که نشانه هایی از آن نیز در ابتدا به چشم آمد اما گویی این طلیعه نسبتا مطلوب به تدریج رنگ و رویی دیگری به خود گرفت و به مرحله ای بغرنج تر از گذشته در حال نیل است و حال باید دید رئیس رسانه ملی می خواهد در این فرآیند جذب و هضم شود یا راه دیگری را بر خواهد گزید.
منبع : برنا

نظر شما