- گوشی موبایل سرقت شده را چگونه ردیابی کنیم!؟
- تقویم کامل سال ۱۴۰۳ / همراه مناسبت ها و تعطیلی های سال 1403
- اوقات شرعی ماه رمضان ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ در تهران + جدول ساعت اذان صبح، ظهر و مغرب
- ثواب و فضیلت سوره یس ؛ بهترین سوره برای اموات و اهل قبور + متن و ترجمه سوره یاسین / یس ﴿١﴾ والقرآن الحکیم ﴿٢﴾ انک لمن المرسلین ﴿٣﴾
- منظور از روز نكبت، اراضى ١٩٤٨ و ١٩٦٧، يوم كيپور و دولت خودگردان فلسطین چیست؟
شورای راهبردی انتخابات اصلاحطلبان تشکیل شده و استان به استان مجمع اصلاحطلبان را تشکیل میدهد تا برای نخستین بار این جریان سیاسی کار انتخاب کاندیداهای ورود به مجلس را به خود حوزههای انتخابیه بسپارد. آنها برای طی مسیری که برای نخستین بار پا در آن میگذارند حتما با چالشها و آسیبهایی مواجه خواهند شد اما آنطور که مرتضی مبلغ، عضو شورای راهبردی انتخابات اصلاحطلبان میگوید برای همه چالشها فکر شده و راهحلهای رفع آن نیز به شکل مدون به دست آمده است. انتخابات مجلس مانند همیشه اهمیت دارد اما اینبار اصلاحطلبان در موقعیتی قرار دارند که پیشتر تجربهاش نکردهاند. دولتی غیراصلاحطلب اما با اندیشههای اصلاحی روی کار آمده که بخش عمدهای از پیروزیاش مرهون تلاش اصلاحطلبان است. در مقابل این دولت مجلسی قرار گرفته که دستکم بخش قابل توجهی از اعضایش در مخالفت با دولت از هیچ تلاشی فروگذار نکردهاند. به همین دلیل اصلیترین هدف اصلاحطلبان نه پدید آوردن مجلسی یکدست اصلاحطلب مانند مجلس ششم است نه مجلسی متکثر مانند مجلس اول. آنها تنها میخواهند نمایندگانی به پارلمان راه یابند که با تندروی نسبتی نداشته باشند. حال اگر این نمایندگان معتدل، اصلاحطلب هم باشند اهداف آنان بهصورت صد درصدی محقق میشود. مبلغ که سابقه معاونت وزارت کشور در دوره اصلاحات را در کارنامه دارد ساز و کار انتخابات را به خوبی میشناسد و امیدوار است با طرحی که اینبار برگ برنده اصلاحطلبان خواهد بود، بتوانند مجلسی را شکل دهند که منصفانه و به دور از تندروی با دولت همکاری کند.
١١ ماه مانده به انتخابات مجلس، به مرور، فضای سیاسی کشور انتخاباتی میشود. شرایط کلی کشور در حوزه سیاست داخلی را چطور ارزیابی میکنیدو فکر میکنید چقدر فضای کشور برای ورود به انتخابات مجلس آماده است؟
در آستانه انتخابات فضای سیاسی کشور را میتوان از سه جهت ارزیابی کرد؛ اول فضای عمومی جامعه که من فکر میکنم در جامعه فضای خوب و سازندهای وجود دارد. جامعه ایران بعد از دوران سخت هشت سال گذشته که آسیبهای زیادی به دلیل سیاستهای غلط به عرصههای مختلف کشور وارد شد حساس شده است و مردم به دنبال تحولات سازنده در کشور هستند که هم جبران مافات بشود و هم بتوانند کشور را در امتداد تحولات مثبت و سازنده قرار دهند که آثار آن را در انتخابات سال ٩٢ دیدیم. به نظر میرسد همان روند و همان شور و نشاط عمومی در ایجاد تحولات سازنده ادامه دارد و مردم همچنان خواهان این هستند که با تغییرات مثبت در نهاد مجلس اراده خود را به منصه ظهور بگذارند اما محور دیگر فضای سیاسی کشور مربوط به قدرت و سیاست است که در این زمینه متاسفانه رفتارها و اقدامها متناسب با آنچه لایههای اجتماعی و افکار عمومی دنبال آن هستند، رخ نمیدهد. تحولات کند است و بسترهای لازم که باید برای تحقق شور و نشاط عمومی و مشارکت حداکثری فراهم شود، ایجاد نمیشود. نوعی رکود و سکوت در این زمینه وجود دارد. دستگاههای حاکمیتی وظایف جدی در قبال انتخابات دارند، عمده این وظایف هم این است که شرایط سهل، آزاد و مناسبی برای مشارکت عمومی ایجاد کنند چون انتخابات زیرساختیترین حقوق اساسی مردم از یکسو و از طرفی زیرساختیترین عامل مربوط به نظام جمهوری اسلامی ایران است که با رای مردم شکل گرفته. محور سوم هم فعالان سیاسی و احزاب هستند. فعالان سیاسی و احزاب باتوجه به فضایی که در اختیار دارند تحرکات بیشتر و بهتری را باید نشان دهند ولی چون بستر تحرکات کافی و مناسب سیاسی را باید جریانهای درون حاکمیت فراهم کنند لذا فعالان سیاسی هم طبق ظرفیت موجود از خود تحرک نشان میدهند. درمجموع در آستانه انتخابات مردم از همه جلوتر هستند، گروههای سیاسی وسط قرار دارند و حاکمیت که باید بسترسازی را به نحو احسن انجام دهند در آخر قرار میگیرد در حالی که باید برعکس باشد و آنها باید پیشتاز باشند که به تبع آن فعالان سیاسی و بعد مردم مشارکت داشته باشند. امیدوارم که به سرعت همه جریانها در مواضع فعال قرار بگیرند.
به نظر میرسد در جریان اصلاحات چارچوب کلی برای انتخابات شکل گرفته است. وضعیت جریان اصلاحات را ١١ ماه مانده به انتخابات چطور ارزیابی میکنید؟
در معادلات سیاسی کشور اصلاحطلبان مشکلات عدیدهای داشتهاند. به هر حال شرایط سیاسی کشور به گونهای است که سرنخهای اصلی قدرت به دست جریانهای اصولگراست و به نوعی تثبیت شده و حالت استمرار هم پیدا کرده است. در ادوار گذشته انتخابات بیش از دو دهه است که اصلاحطلبان با موانع جدی از جمله رد صلاحیتهای گسترده روبهرو هستند. شرایط بازی و رقابت به گونهای شده است که جناح اصولگرا بدون هیچ ممنوعیت و مشکلی در جادهای کاملا هموار با استفاده از انواع رانتهای سیاسی و تبلیغاتی کار خود را انجام میدهند و جناح اصلاحطلب با سنگلاخها و موانع گسترده رو به رو میشوند. رد صلاحیتها و محدودیتهای شدید تبلیغاتی و مادی از جمله این موانع است. بنابراین در تحلیل شرایط اصلاحطلبان باید این مسائل را در نظر بگیریم اما در جریان اصلاحات دو اتفاق مهم رخ داده است که هم دستاورد بزرگی برای جامعه است و هم دستاورد مهم و سرمایه اجتماعی برای اصلاحطلبان؛ اول اینکه اصلاحطلبان به دلیل آسیبهای سختی که به کشور وارد شد و در بعضی عرصهها کشور با خطرات بسیار جدی مواجه شد احساس کردند که منافع ملی باید در راس هر نوع تحرک سیاسی باشد. اصلاحطلبان یاد گرفتند که در سیاستورزی صرفا منافع ملی را لحاظ کنند به همین نسبت هم از منافع جناحی عدول و صرفنظر کردند. حالا ما با گفتمانی در اصلاحطلبی مواجه هستیم که در آن منافع ملی حرف اول را میزند و این دستاورد بسیار بزرگی برای سیاست کشور است. اگر این اتفاق در جناح اصولگرا هم رخ بدهد به نقطه عطفی در سیاستورزی کشور خواهیم رسید. موضوع بعدی این است که اصلاحطلبان به دلیل همین مشکلات و درسهایی که از سوابق و تجارب خود گرفتهاند، توانستند وارد عرصه خردجمعی بشوند و رسیدن به اجماع با سازوکار خردجمعی را تمرین کردند. خردجمعی حرفی است که همه میزنند اما همه به آن پایبند نیستند ولی اصلاحطلبان توانستند این موضوع را تمرین و تجربه بکنند ولو اینکه در آغاز راه قرار دارند. به هر حال احزاب هشت سال در کما بودند و دو حزب قدرتمند اصلاحطلبان به محاق رفتند و آسیبهای جدی به بقیه احزاب وارد شد. هنوز احزاب نتوانستهاند از زمین بلند شوند و حرکت جدی خود را آغاز کنند. موتور انتخابات هم به عمدتا باید توسط احزاب روشن شود اما با این احوال طیفهای مختلف اصلاحطلب با سازوکار خرد جمعی و با همان راهبرد منافع ملی و مصالح عمومی تلاش میکنند تا برای انتخابات آماده شوند.
اگر وارد فرآیند اجرایی انتخابات شویم شورای راهبردی انتخابات اصلاحطلبان تشکیل شده که قرار است این شورا کار را پیش ببرد. بعد از انتشار خبر شروع به کار این شورا ابهامات و سوالات متعددی هم مطرح شد. آیا این شورا تمام طیفها و سلایق اصلاحطلبی را پوشش میدهد یا خیر؟
اصلاحطلبان در این دوره از انتخابات راهبردهایی را مورد پذیرش قرار دادهاند و حرکتهایشان را بر اساس همین راهبردها انجام میدهند. یکی همان منافع ملی و دیگری اجماع و حرکت جمعی است. تلاش میشود همه اصلاحطلبان از نحلههای مختلف و کسانی که حاضرند حول رهبری اصلاحات حرکت کنند حضور داشته باشند و اینطور نباشد که فقط بخشهایی از اصلاحطلبان حضور داشته باشند. ازتصمیمگیریها هم تمرکززدایی شده و اصلاحطلبان هر حوزه انتخابیه خودشان با سازوکارهای عقلایی که میتواند اجماع را به وجود بیاورد پیش خواهند رفت.
فکر میکنید این بلوغ در فعالان سیاسی شهرستانها شکل گرفته است؟
در حال حاضر این موضوع به شکل یک گفتمان در اردوگاه اصلاحطلبی درآمده است. در همه کشور اصلاحطلبان اینگونه فکر میکنند بنابراین در هر حوزه انتخابیه، اصلاحطلبان همان حوزه تصمیم میگیرند و در فرآیند ملی هم با هم هماهنگ عمل خواهند کرد. نکتهای که وجود دارد این است که سازوکار عقلایی برای اجماع فراهم شود. شورای راهبردی منبعث از شورایی است که حول رهبری اصلاحات شکل گرفته است، وظیفه عمده و اصلی این شورا این است که بتواند این سازوکار را به وجود آورد و شرایطی در استانهای مختلف به وجود بیاید که اصلاحطلبان بتوانند با یک سازوکار عقلایی و منتخب خود به وحدت جمعی و اجماع مدنظر برسند. شورای راهبردی قرار نیست کار اجرایی انتخابات را انجام دهد، فقط سازوکاری را ایجاد میکند که استانها و حوزههای انتخابیه بتوانند از طریق نهادی که هماهنگکننده آنها در استانها و حوزههاست و نقش اجماع را ایفا میکند اهداف خود را محقق کنند. طبیعی است این سازوکاری که در نظر گرفته شده با کارهای اجرایی انتخابات متفاوت است. اجرای انتخابات در فرآیندهای مختلف ایجاد میشود که یکی از آنها فعالیتهای حزبی است. همه احزاب مشترکا یا جداگانه فعالیت میکنند. فعالان و چهرههای سیاسی از فرآیندهای دیگر انتخاباتی هستند. در برخی استانها افراد و چهرهها یا جریانات غیر حزبی هستند که حتی حرف اول را در فرآیند انتخابات میزنند. اقشار یکی دیگراز پارامترهای مهم انتخاباتی هستند که در انتخابات فعال میشوند در صورتی که نه چهرههای حزبی و نه شخصیتهای محوری منطقهای دارند اما به عنوان یک قشر فعالیت میکنند و تاثیرگذار هستند. اینها موتور جدی برای حرکت ماشین انتخابات هستند. همه این فرآیندها در انتخابات کار میکنند، نهایتا همه این تلاشها باید به خروجی واحدی برسد تا موثر باشد.
فکر میکنید در رسیدن به یک خروجی واحد چه آسیبهایی ممکن است متوجه جریان اصلاحات باشد؟
بهطور کلی دو آسیب یا چالش وجود دارد. یکی چالش داخلی است. فرآیند رسیدن به یک نوع اجماع بر مبنای خردجمعی برای نخستین بار در اردوگاه اصلاحطلبی به این شکل اجرایی میشود و البته در آغاز راه است و همین موضوع چالشهایی را به وجود میآورد. درست است که این موضوع به شکل یک گفتمان در عرصه اصلاحطلبی شکل گرفته است اما برای اینکه این فرآیند به خوبی طی شود و بتواند اهداف خود را محقق کند با چالشهایی رو به رو میشود، به هر حال افراد نقطه نظرهایی دارند و تکثر در ذات اصلاحطلبی است، برای اینکه بتوان همه را زیر یک چتر قرار داد فرآیند سختی باید طی شود، این فرآیند در انتخابات مجلس که با تعداد زیادی کاندیدا مواجه است همزمان بر است و هم سختیها و چالشهای خود را دارد. چالش دیگر هم مربوط به جریانهای ضد اصلاحات است. جریانهای افراطی ضداصلاحات دایما در تلاش هستند با ابزارهای ویژهای که در اختیار دارند برای اصلاحات بحرانسازی، مانع تراشی و با عملیات روانی اختلافافکنی کنند. به هر حال باید این چالشها را هم با تحمل و حوصله پشت سر گذاشت.
یکی از اصلیترین چالشهای جریان اصلاحات در ادوار مختلف بحث نظارت استصوابی و تایید صلاحیتها بوده است. به نظر میرسد که فعلا نمیتوان در ذات نظارت استصوابی تغییری ایجاد کرد اصلاحطلبان با این چالش قرار است چگونه رو به رو شوند؟
نکته اساسی این است که اصلاحطلبان یاد گرفتهاند که در این سنگلاخ حرکت کنند گرچه تلاش میکنند موانع را کم کنند اما با این واقعیتها به خاطر منافع ملی و کمتر آسیب دیدن نظام و کشور وارد عرصه انتخابات میشوند و مدیریت میکنند و نتیجه هم میگیرند. تجربه نشان داده است که هرچه این روشهای استصوابی حادتر شود الزاما نتیجه مطلوب نهادهای محدودکننده را به دنبال ندارد. در انتخابات ریاستجمهوری شخصیت بزرگی مثل آیتالله هاشمیرفسنجانی رد صلاحیت میشود یا شرایط به گونهای میشود که افرادی مثل رییسجمهور هشت ساله کشور اجازه ورود به عرصه را پیدا نمیکند اما با وجود این تمهیدات باز نتیجه همان میشود که مردم میخواهند. در بسیاری موارد با وجود رد صلاحیتهای گسترده تصور این بوده است که برخی افرادتایید صلاحیت شده اصلاحطلب نیستند اما بعد از انتخاب اصلاحطلب شدند در واقع شرایط جامعه به گونهای بوده است که این افراد همان حرکت مد نظر اصلاحطلبان را انجام دادهاند. ممکن است خیلیها ردصلاحیت بشوند اما خیلیها هم هستند چون از دل جامعه بیرون آمدهاند همان رفتارهایی را دارند که آموزههای اصلاحطلبی اقتضا میکند. به همین دلیل با وجود همه این سختیها خوشبین هستم اما به شکل نسبی. اگر فضای آزادی باشد که همه جناحها رقابت آزاد و مناسبی داشته باشند مسلما به نفع کشور است و اصلاحطلبان هم برای زیست سیاسی اینقدر سختی نمیکشند و رنج نمیبرند اما متاسفانه شرایط شکل دیگری است.
در این استراتژی که اصلاحطلبان برای عبور از مانع نهادهای نظارتی در نظر گرفتهاند ممکن است شرایط به گونهای پیش برود که ما در یک حوزه انتخابیه به دو نماینده نیاز داریم اما به خاطر پیشبینی ردصلاحیتها تعداد بیشتری را ثبتنام کنیم. از این فیلتر ممکن است چهار نفر عبور کنند باید سازوکاری وجود داشته باشد تا دو نفر به نفع بقیه کنار بروند که آرا شکسته نشود. برای این چالشهای شهرستانی قرار است در شورا تصمیمی گرفته شود یا استانها تصمیم میگیرند؟
سازوکار اجماع اصولا در استانها و حوزههای انتخاباتی هم شکل میگیرد. به هر حال دو مرحله وجود دارد. اول ثبت نام نامزدها است و مرحله بعدی این است که چه کسانی از میان افرادی که از فیلتر رد صلاحیتها عبور کردهاند بمانند و چه کسانی کنارهگیری کنند. به هرحال محصول نهایی اجماع این است که اول در هر حوزه انتخابیه مشخص شود که نامزدهای اصلاحطلب چه کسانی هستند و اگر متعدد و متکثر هستند بتوانند به وحدت برسند و دوم اینکه از فرد یا افرادی که بر روی آن اجماع صورت گرفته حمایت کنند. طبیعی است این مسائل اقتضای هراستان وحوزه انتخاباتی است که احزاب و شخصیتها از طریق سازوکار اجماع و داوری به وجود آمده در زمان لازم تصمیمگیری میکنند. مهم این است که محصول نهایی به گونهای شکل بگیرد که فرآیند اجماع محقق شود.
یکی از بحثهایی که در چند ماه اخیر مطرح شده هزینههای انتخاباتی است. قرار است هزینههای انتخاباتی جریان اصلاحات چگونه تامین شود؟ آیا قبول اسپانسرهای تبلیغاتی سازوکار و فیلتر مشخصی دارد؟
هزینههای انتخاباتی اصولا امری ضروری است. افرادی هم که وارد صحنه رقابت میشوند طبیعتا تمهیداتی برای این موضوع میاندیشند. احزابی هم که وارد انتخابات میشوند، میتوانند منابع مالی را به شکل قانونی بسیج کنند. این شکل طبیعی کار است. متاسفانه یکی از کاستیها و چالشهای نظام انتخاباتی ما موضوع مالی است که به فقدان ساختار حزبی در کشور برمیگردد. اساسا ما در انتخابات با ساختار حزبی مواجه نیستیم. احزاب حضور دارند اما نسبت ارگانیکی با انتخابات ندارند که البته مشکل جدی در انتخابات ما است که در هیچ کشوری اینچنین نیست. از طرفی احزاب هم آنقدر مشکل دارند که منابع مالی مشخصی ندارند. یارانه که کمترین کمک به احزاب بود قطع شد و با موانع زیادی روبهرو شد. متاسفانه احزابی که به رانت عادت داشتند هم باوجود استفاده وافر آن راتخطئه کردند از طرفی اجازه هیچ نوع فعالیت اقتصادی هم در قانون به احزاب داده نشده است. اینکه امروز شاهد هستیم بحث پولهای کثیف در انتخابات مطرح میشود یکی از دلایلش همین ساختار غیر حزبی است و فقدان توانمندیهای مالی به شکل قانونمند و شفاف است. دلیل دیگر هم این است درسالهای اخیر فسادهای بسیارگستردهای رخ داده است. وقتی فسادهای عظیم و گسترده اقتصادی رخ میدهد در سیاست هم نفوذ میکند و وارد کانونهای قدرت میشود. این دستاوردهای سوءسیاستهای غلط گذشته است. اصلاحطلبان به صورت طبیعی هزینههای انتخاباتی خود را تامین میکنند و در این امر با مشکلات و محدودیتهای زیادی مواجه هستند. بههر حال بخشی از آن را طرفداران تامین میکنند بخشی از آن را خود نامزدها و بخشی دیگر را اصلاحطلبانی که تمکن مالی دارند تامین میکنند. همانطور که اشاره کردم یکی از مشکلات جدی که همواره اصلاحطلبان با آن روبهرو بودهاند همین مشکلات مالی است که بر موانع دیگر اضافه میشود.
آیا شما نظارتی بر تامین مالی کاندیداهای مورد نظر خود در شهرستانها دارید؟
بهطور طبیعی هر جریان سیاسی که وارد انتخابات میشود خصوصا اگر بخواهد ملی عمل کند نظارتی هم روی کاندیداها، فعالیتهای مالی و غیرمالی دارد و حتی بر رفتارهای سیاسی هم نظارت دارد. طبیعی است که باید در فرآیند حساب شدهای کنترل لازم اعمال شود. قوانین انتخاباتی هم وجود دارد که بر این موضوع نظارت دارد اصلاحطلبان به شکل جدی و واقعی نظارت و پیگیریهای خود را دنبال خواهند کرد. احزاب اصلاحطلب هم ابزارهای نظارتی خاص خود را دارند.
برای تهران برنامه اصلاحطلبان چیست؟
اصلاحطلبان هنوز وارد فاز اجرایی و عملیاتی نشدهاند. نخستین مرحله این است که ستاد انتخاباتی تشکیل شود که زمان خاص خود را دارد. طبیعی است که در زمان لازم تمهیداتی اندیشیده میشود. این موضوع مربوط به زمانی است که اصلاحطلبان وارد فاز اجرایی شوند. شورای مشورتی رییس دولت اصلاحات طبعا فرآیند اجماع را در تهران شکل خواهد داد و ممکن است در زمان لازم سازوکارهای تکمیلی را هم شکل دهد.
چقدر حاضر هستید جا برای احزاب جدید باز کنید؟
راهبرد اصلاحطلبان این است که از به وجود آمدن هرگونه تشکیلات جدید اعم از اصولگرا و اصلاحطلب استقبال میکنند گرچه میدانیم تنوع و تکثر زیاد احزاب عمدتا حاکی از نقص در سامان سیاسی و هشدار برای ساختار سیاسی جامعه است زیرا اصولا باید در جامعه چند حزب سیاسی قدرتمند و فراگیر فعالیت کنند که هرکدام یک طبقه و اقشار اجتماعی را نمایندگی کنند. ولی به دلیل عدم سامان سیاسی طبیعی است که تکثر حزبی طبیعی است و باید با استقبال هم مواجه شود به ویژه در مورد اصلاحطلبان. هر گروهی که شکل تشکل به خود بدهند و منسجم عمل کنند ما استقبال میکنیم. هر جریانی در اردوگاه اصلاح طلبی فعال باشد جایگاه خود را در فعالیتها خواهد داشت.
یعنی شما در فرآیند اجماع جا برای بازی این احزاب هم دارید؟
حتما همین طور است بالاخره این احزاب هستند که در فرآیند انتخابات تاثیرگذار هستند. در فرآیند اجماع همه باید نقش داشته باشند.
یکی از بحثهایی که در جریان اصلاحطلبان شنیده میشود ائتلاف با اصولگرایان میانه رو یا معتدل است. اصلاحطلبان قرار است با هویت اصلاحطلبی وارد مجلس شوند یا با هویتی که تلفیقی از اصلاحطلبی و اصولگرایی معتدل است؟
ائتلاف اصولا برای تجمیع قدرت احزاب خوب است. گاهی احزاب برای به دست آوردن کرسیهای مجلس یا دولت قدرت کمتری دارند طبیعی است که با احزابی که نزدیک هستند ائتلاف میکنند اما در مواقع ضروری این اتفاق رخ خواهد داد. ما ائتلافهای پیشینی و پسینی داریم. ائتلافها در کشورهایی که نظام پارلمانتاریستی دارند معمولا از نوع ائتلافهای پسینی است. یعنی انتخابات صورت میگیرد بعد مجلس که شکل گرفت اگر هیچ حزبی اکثریت مطلق را کسب نکرد احزابی که کرسیهای کمتری را به دست آوردهاند با بده بستانها و لابیهایی ائتلاف میکنند و در نهایت دولت ائتلافی شکل میگیرد. ائتلافهای پیشینی بیشتر بین احزاب همفکر و همگرا است. برای اینکه بتوانند در انتخابات رای بیشتری جمع کنند و قدرت بیشتری بگیرند احزاب همفکر ائتلاف میکنند. در جامعه ما به دلیل اینکه نظام پارلمانتاریستی نداریم و نظام ریاستی حاکم است اساسا ائتلاف پسینی معنی ندارد مگر در فراکسیونهای پارلمانی که در مجلس تشکیل میشود برای بعضی اهداف خاص ائتلافهایی رخ میدهد اما معطوف به تشکیل دولت نیست. در جامعه ما بیشتر ائتلاف پیشینی رخ میدهد. در اردوگاه اصلاحطلبی یا اصولگرایی ممکن است چندین حزب وجود داشته باشد که این احزاب باهم ائتلاف میکنند اما ائتلاف بین دو جریان رقیب ممکن است در مورد برخی موضوعات مهم و در زمان خاصی ضروری شود. اما اینکه در حال حاضر آیا ضروری است و شرایط لازم برای ائتلاف با جریان رقیب فراهم است یا نه؟ چنین شرایطی فراهم نیست. اصولگرایان ملاحظاتی دارند که نمیتوانند حتی در درون خودشان دست به چنین کاری بزنند اصلاحطلبان هم شرایطشان بهگونهای نیست که چنین کاری را انجام دهند. جامعه در فضای سیاسی فعلی آمادگی چنین شرایطی را ندارد البته ما میتوانیم ائتلاف گفتمانی داشته باشیم به این معنا که الان در کشور موضوعی جامع بین همه گروهها و شخصیتهای سیاسی دلسوز کشور است و آن هم این است که مجلس نباید افراطی باشد. صدای افراطیون مجلس باید خاموش یا حداقلی باشد. اگر بین گروههای مختلف این موضوع تقویت بشود که افرادی به مجلس راه پیدا کنند که درراستای ملی کار کنند و افراطیگری نکنند و به دولت کمک کنند این میتواند ائتلاف گفتمانی باشد اما ائتلاف سیاسی و حزبی نیست. تنها چیزی که میتوان گفت این است که اصلاحطلبان بعد از تایید و رد صلاحیتها اگر در برخی حوزهها امکان رقابت نداشتند، ممکن است از نامزدهایی که عنوان اصلاحطلبی نداشته باشند اما تفکر اصلاحی داشته و دلسوز کشور باشند حمایت میکنند در این شرایط هویت اصلاحطلبی هم حفظ شده است و همهچیز شفاف و مشخص است که به خاطر مصالح کشور از کسی حمایت شده است.
جریان رقیب حداقل با چند بحران جدی مثل بحث رهبری و انسجام درونی مواجه است. دو موضوعی که به نظر میرسد اصلاحطلبان از آن عبور کردهاند. شرایط رقیب را چطور ارزیابی میکنید؟
از نظر من اصولگرایان از یک خلأ و آسیب تاریخی رنج میبرند تا بر آن فائق نشوند، نمیتوانند به نتایج قابل قبولی در عرصه سیاسی کشور برسند. هر چقدر هم تلاش کنند، تا هنگامی که این آسیب تاریخی را برطرف نکنند نمیتوانند در عرصه سیاسی موفق باشند. این آسیب تاریخی این است که از زمانی اصولگرایان به رانت خواری سیاسی عادت کردند شرایطی فراهم شده که به راحتی در رسانههای عمومی و ملی حضور پیدا میکنند تریبونهای مختلف در اختیار دارند مشکلات اقتصادی ندارند و از این مهمتر در یک عرصه رقابت تقریبا یک طرفه قرار گرفتهاند. این موضوعات به ظاهر امتیاز محسوب میشود اما در باطن یک نوع فروپاشی است به این معنا که چنین شرایطی یک حزب یا جریان فکری را فرزند نازپرورده میکند که نمیتواند روی پای خودش بایستد. من این موضوع را برای تخطئه اصولگرایی نمیگویم بلکه این نقد کاملا دلسوزانه است. اصولگرایان چون به این شرایط عادت کردهاند، نتوانستهاند رشد کنند و روی پای خود بایستند و با اتکا به توانمندیهای خودشان رقابت کنند و این موضوع یکی از تبعاتش این است که همه مدعیاند و کمتر انسجامی در میان آنها وجود دارد و همچنین افراد بزرگی را کنار گذاشتند که میتوانستند نقش مهمی داشته باشند. احزاب آنهاهم کمتر میتوانند به ائتلاف برسند. از طرفی اگر بخواهیم در انتخابات اصلاحاتی انجام دهیم که باشرایط انتخاباتی مناسبی رو به رو باشیم یکی از موانع رسیدن به آن همین احزاب اصولگرا هستند. وقتی اصولگرایان اکثریت رادر مجلس دارند دست به تغییرات انتخاباتی میزنند که کاملا به نفع آنان است. شورای نگهبان هم همنوا با آنها تصویب میکند بعد که نوبت به اصلاحطلبان میرسد همهچیز قفل میشود. در دو سه دهه گذشته هر چه پیش رفته شرایط انتخاباتی به نفع اصولگرایان منقبض شده است. این تبعات استفاده از آمادهخواریهای سیاسی و تبلیغاتی است. حتی جلوی حرکات سازنده هم میایستند و مقاومت میکنند. اگر بخواهیم نهاد تحزب تقویت بشود مسلما خود احزاب باید بیشتر تلاش کنند اما شاهد این هستیم که احزاب اصولگرا در مورد این موضوع هم مقاومت نشان میدهند و سنگاندازی میکنند. اصولگرایان تا این مشکل را حل نکنند نه تنها بحرانهایی که با آن مواجه هستند را نمیتوانند حل کنند بلکه در سامانیابی سیاسی هم مشکل ایجاد میکنند.
استانی شدن انتخابات را هم درهمین راستا ارزیابی میکنید؟
فلسفه و اهداف استانی شدن انتخابات آن چیزی نیست که الان در مجلس به تصویب رسیده است. در واقع انتخابات استانی نشده است بلکه همان انتخابات شهرستانی شدن با رای استانی است و پارادوکس است در واقع مضرات قبلی را جبران نمیکند محاسنی هم در بر ندارد و مشکلات جدیدی ایجاد میکند.
فکر میکنید اصولگرایان بتوانند به اجماع نسبی یا مطلوب خودشان برسند؟
فکر نمیکنم اصولگرایان بتوانند به اجماع برسند مطمئن باشید که اصولگرایان با چند لیست انتخاباتی حضور پیدا خواهند کرد البته ما از این موضوع خوشحال نیستیم اما به هر حال واقعیت موجود است که در سوالات قبلی دلیل آن را بیان کردم. همین الان هم شاهد هستیم در اوج تلاشی که برای وحدت میشود کثرت حاصل شده است. در انتخاباتهای گذشته نیز شاهد این تکثر بودیم.
تکلیف جریان احمدینژاد چه میشود؟
حامیان احمدینژاد در عرصه رقابت سیاسی فعال هستند اما من فکر میکنم جریان پایداری وجریان احمدینژاد بسیار بیش از آنچه واقعیت موجود جامعه است بزرگنمایی شده است و این امر هم توسط خودشان اتفاق افتاده و هم به خاطر جاذبههای تبلیغاتی و ژورنالیستی است. من معتقدم جریان پایداری و احمدینژاد آسیبی به کشور زده است که تا مغز استخوان کشورو مردم نفوذ کرده ودیگر توسط مردم قابل بازتولید نیست مگرآنکه به کمک برخی رانتهای قدرتمند بر جامعه تحمیل شود که امکان آن هم بسیار ضعیف است. چون مشکلاتی که ایجاد کردهاند خیلی عمیق و وسیع و متفاوت از مشکلاتی است که سایر احزاب و گروهها ایجاد کردهاند.
برش ١
اصلاحطلبان یاد گرفتهاند که در سنگلاخ حرکت کنند با این واقعیتها به خاطر منافع ملی وارد عرصه انتخابات میشوند و نتیجه هم میگیرند.
ممکن است خیلیها ردصلاحیت بشوند اما خیلیها هم همان رفتارهایی را دارند که آموزههای اصلاحطلبی اقتضا میکند.
راهبرد اصلاحطلبان این است که از به وجود آمدن هرگونه تشکیلات جدید اعم از اصولگرا و اصلاحطلب استقبال میکنند.
اصولگرایان به رانت خواری سیاسی عادت کردهاند و این یک آسیب تاریخی است.
مطمئن باشید که اصولگرایان با چند لیست انتخاباتی حضور پیدا خواهند کرد البته ما از این موضوع خوشحال نیستیم.
برش ٢
در مجموع در آستانه انتخابات مردم از همه جلوتر هستند، گروههای سیاسی وسط قرار دارند و حاکمیت که باید بسترسازی را به نحو احسن انجام دهند در آخر قرار میگیرد.
شورای راهبردی قرار نیست کار اجرایی انتخابات را انجام دهد.
فرآیند رسیدن به یک نوع اجماع بر مبنای خردجمعی برای نخستین بار در اردوگاه اصلاحطلبی به این شکل اجرایی میشود.
جریانهای افراطی ضداصلاحات دایما در تلاش هستند با ابزارهای ویژهای که در اختیار دارند برای اصلاحات بحرانسازی، مانع تراشی و با عملیات روانی اختلافافکنی کنند.
اعتما
لینک کپی شد
نظر شما