- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
بازنشستگی بریتانیا از ابرقدرتی
فرید زکریا
هفته گذشته دیوید کامرون نخستین سخنرانی خود را پس از پیروزی در انتخابات اخیر ایراد کرد؛ انتخاباتی که یک پیروزی بزرگ برای کامرون به ارمغان آورد و مجوز ادامه حضور او در جایگاه نخستوزیری بریتانیا را صادر کرد. سمتی که پیش از این در اختیار بزرگانی چون پیت، گلداسمیت، دیزرایلی، لوید جورج، چرچیل و تاچر بود. نخستوزیر بریتانیا این روزها با چالشهای بین المللی بزرگی دست و پنجه نرم میکند که ازجمله آنها میتوان به خروج احتمالی یونان از اتحادیه اروپا، بحران مهاجران در مرزهای اتحادیه اروپا، وضعیت پرمخاطره اوکراین، تداوم ناسازگاریهای روسیه، پیشروی داعش و ادامه تنش و بحران در خاورمیانه اشاره کرد. اما کامرون ترجیح داد در سخنرانی خود بیشتر بر این نکته تاکید کند که بیمارستانها و مراکز درمانی بریتانیا باید در روزهای آخر هفته کارکنان بیشتری داشته باشند تا سرویسدهی به مراجعان راحتتر انجام شود. درست است؛ شاید حرف من کمی ناعادلانه باشد. تمام رهبران در همه کشورها ازجمله در آمریکا درک میکنند که موفقیت یک سیاستمدار در گروی موفقیت سیاستهای داخلی اوست. اما در این چند روزی که در بریتانیا بودم متوجه شدم که این کشور چقدر نگاه خود را درونگراتر کرده است.
پس از گذراندن 300 سال بهعنوان یک ابرقدرت، این کشور اساسا از جایگاه خود بهعنوان ابرقدرتی جهانی کنار کشیده است. طی سالهای پیش رو تعداد پرسنل نظامی بریتانیا به 80 هزار نفر کاهش مییابد و براساس تخمین موسسه خدمات سلطنتی این رقم حتی به 50 هزار نفر نیز خواهد رسید که به نوشته روزنامه دیلی تلگراف این رقم از سال 1770 تاکنون بیسابقه بوده است. دیوید راتکاف، سردبیر نشریه «سیاست خارجی» هم به کنایه در این مورد گفته که تعداد پرسنل نظامی بریتانیا به اندازه پرسنل اداره پلیس نیویورک خواهد شد.
موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک با استفاده از این اطلاعات نتیجهگیری میکند که طی پنج سال اخیر «8 تا 9 درصد از بودجه دفاعی بریتانیا کاسته شده است و در شرایط عادی این کاهش میتواند حتی به 20 تا 30 درصد برسد.» پس تعجبی ندارد وقتی میبینیم این کشور به متحدی کوچک و بیمیل در کنار آمریکا برای مبارزه با داعش تبدیل شده است. تورنادوهای بریتانیا یک نسل عقبتر از جنگندههای اف-22 آمریکایی است که در کنار هم بر فراز مواضع داعش در عراق و سوریه پرواز میکنند. نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا هم که زمانی بر دریاها حکمرانی میکرد بدون حتی یک ناو هواپیما بر در عملیات علیه داعش مشارکت کرده است. از سوی دیگر توافق شده است که اعضای ناتو هر سال بین 2 تا 3 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را خرج هزینههای دفاعی کنند اما بریتانیا به این تعهد خود عمل نکرده و درخواستها برای رعایت این درصد تعیین شده را رد کرده است. البته وضع دیگر کشورهای اروپایی در این مورد از بریتانیا هم بدتر است و باید گفت آمریکا به تنهایی 70 درصد هزینههای ناتو را تامین میکند. در دیگر موارد مربوط به نفوذ جهانی بریتانیا نیز اوضاع بهتر از این نیست. در دوره اول نخستوزیری دیوید کامرون، بودجه وزارت خارجه بریتانیا یک چهارم کاهش پیدا کرد و در سالهای پیش رو هم باید در انتظار کاهش بیشتری باشیم. سرویس جهانی بیبیسی هم که احتمالا بازوی تاثیرگذار دیپلماسی عمومی بریتانیا در سطح جهان است سرویس خود به پنج زبان را تعطیل کرده و بودجه این سازمان هم همچنان با کاهش روبهرو خواهد بود. تردیدها نسبت به وجود یک سیاست خارجی قوی در بریتانیا روزبهروز بیشتر میشود و نمونههای زیادی هم میتوان در اثبات آن ذکر کرد. تحریمهای جدی علیه روسیه، مذاکرات تجاری با چین، استفاده از زور در خاورمیانه و رابطه متعهدانه با دیگر کشورهای اروپایی. این پاشنه آشیل دولت کامرون است که در انتخابات اخیر رقبای کامرون به آن توجهی نکردند. چرا این موضوع مهم است؟ به این دلیل که تقریبا در تمام چالشهای بینالمللی بریتانیا نقشی متعهدانه، هوشمندانه و آیندهنگرانه داشته است. لازم است که بریتانیا به حمایت و تقویت رویکرد امروز در جهان بپردازد؛ براساس جریان آزاد اطلاعات، کالاها و خدمات در جهان و نیز ترویج آزادیهای فردی و حاکمیت قانون.
رویکرد امروز بریتانیا اصلا تصادفی نیست. بریتانیا در شکلگیری دنیایی که امروز در آن زندگی میکنیم نقشی اساسی داشته است. والتر راسل مید در کتاب مهم خود «خدا و طلا»، از رقابت تمام کشورها برای تبدیل شدن به قدرتی اقتصادی و سیاسی در قرن شانزدهم حکایت میکند، اما بریتانیا تمام رقبا را کنار میگذارد و به بزرگترین اقتصاد بینالمللی و اولین ابرقدرت در دنیای جدید تبدیل میشود. با استعمارگری و تغییر شکل دادن فرهنگی کشورها از استرالیا تا هند، آفریقا و نیمکره غربی گرفته تا آمریکای شمالی جایگاه خود را مستحکمتر کرد. حال اگر اسپانیا یا آلمان به ابرقدرتی جهانی تبدیل شده بودند امروز اوضاع متفاوتی را در جهان شاهد بودیم. این یک پارادوکس برای تمام کسانی است که از بریتانیا دیدن میکنند و به آسانی متوجه میشوند که این کشور همچنان به پیشتازی خود بهعنوان مرکزی برای توسعه بینالمللی ادامه میدهد. بیش از یکسوم شهروندان لندنی در خارج از بریتانیا متولد شدهاند و دولت این کشور هم اشتیاق زیادی برای سرمایهگذاری گسترده در دیگر کشورها از جمله چین، روسیه و امارات از خود نشان میدهد. این بهعنوان یک استراتِژی برای یک انبار محصولات تجملاتی یا پناهگاه ثروتمندان رویکرد خوبی است اما بریتانیا اصلا لوکزامبورگ نیست. بریتانیا حتی در وضعیت کنونی هم استعداد، تاریخ و ظرفیت شکل دادن دوباره به نظم کنونی جهان را دارد. به همین دلیل است که چرخش بریتانیا به داخل نهتنها یک تراژدی برای این کشور بلکه برای همه ما است.
فرهیختگان
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.