کد خبر: ۲۸۰۳۱
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۸

خاکسپاری امام (ره) به روایت ناطق نوری

در کتاب خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری آمده است:

زمانی‌ که‌ حضرت‌ امام‌ در بیمارستان‌ بستری‌ شد، چند دفعه‌ای‌ به‌ عیادتشان‌ رفتم‌ تا اینکه‌ امام‌ به‌ رحمت‌ خدا رفت‌. دو سه‌ روز، جنازه‌ی‌ ایشان‌ در مصلی‌ بود، روزی‌ که‌ قرار بود امام‌ را تشییع‌ کنند به‌ مسئولان‌، از جمله‌ من‌، کروکی‌ بهشت‌زهرا را داده‌ بودند که‌ بتوانند وارد شوند. عجیب‌ است‌، دو حادثه‌ی‌ مهم‌ که‌ هر دو برای‌ من‌ اتفاقی‌ بود؛ یکی‌ حضور در مراسم‌ استقبال‌ امام‌ و دیگری‌ مراسم‌ خاکسپاری‌ ایشان‌. بعد از اینکه‌ نماز امام‌ را مرحوم‌ آیت‌الله گلپایگانی‌ خواند و تکبیر آخر نماز تمام‌ شد، جمعیت‌ به‌ سمت‌ جنازه‌ی‌ امام‌ هجوم‌ آوردند. به‌ ذهنم‌ آمد که‌ به‌ آن‌ سمت‌ نروم‌ و خودم‌ هم‌ نمی‌دانم‌ که‌ چه‌ کسی‌ این‌ را به‌ من‌ گفت‌، با سرعت‌ به‌ طرف‌ بهشت‌زهرا رفتم‌، محافظین‌ گفتند: «حاج‌ آقا کروکی‌ منطقه‌ی‌ بهشت‌زهرا دست‌ همراهمان‌ نیست‌»، گفتم‌: «عیبی‌ ندارد، ما داخل‌ جمعیت‌ می‌رویم‌». به‌ بهشت‌زهرا که‌ رسیدیم‌، نمی‌دانستیم‌ کجا برویم‌، داخل‌ جمعیت‌ شدیم‌. مردم‌ اطراف‌ ماشین‌ ریختند و اظهار ارادت‌ می‌کردند. گفتم‌ بگذارید ما هم‌ با شما منتظر باشیم‌ تا جنازه‌ی‌ امام‌ را بیاورند. در همین‌ منطقه‌ که‌ امام‌ دفن‌ شد، به‌وسیله‌ی‌ کانتینر، محوطه‌ را محاصره‌ کرده‌ بودند، پاسدارانی‌ که‌ بالای‌ کانتینرها بودند، وقتی‌ مرا داخل‌ جمعیت‌ دیدند، اشاره‌ کردند که‌ بیا بالا. دست‌ مرا گرفتند و به‌ بالا آمدم‌. در داخل‌ محوطه‌ای‌ که‌ برای‌ دفن‌ امام‌ آماده‌ شده‌ بود، جایگاهی‌ هم‌ برای‌ مهمانان‌ درست‌ کرده‌ بودند که‌ دیدم‌ حضرت‌ آیت‌الله مکارم‌ و جمعی‌ دیگر از آقایان‌ قم‌ آنجا نشسته‌اند.

من‌ هم‌ به‌ عنوان‌ کسی‌ که‌ می‌خواهد در مراسم‌ شرکت‌ کند، پهلوی‌ آقایان‌ نشستم‌. جمعیت‌ از بالای‌ کانتینر و کانکس‌ به‌ داخل‌ می‌پریدند، دیدم‌ که‌ اوضاع‌ خیلی‌ به‌ هم‌ریخته‌ است‌. برای‌ اینکه‌ نمی‌توانستم‌ این‌ بی‌نظمی‌ها و بی‌برنامگی‌ها را ببینم‌، به‌ اداره‌ کردن‌ آنجا مشغول‌ شدم‌ و با داد و فریاد یک‌ مقداری‌ نظم‌ دادم‌.

ناگهان‌ دیدیم‌ که‌ هلی‌کوپتر حامل‌ پیکر مطهر امام‌ و چند هلی‌کوپتر دیگر آمدند. امام‌ را داخل‌ تابوت‌ گذاشته‌ بودند و یک‌ پارچه‌ سفیدی‌ هم‌ رویش‌ کشیده‌ بودند. پس‌ از آن‌که‌ دسته‌های‌ تابوت‌ از هلی‌کوپتر بیرون‌ آمد، جمعیت‌ هجوم‌ آورد، کانتینرها را له‌ کردند و کنار ریختند. مردم‌ تابوت‌ امام‌ را از دست‌ آقای‌ سراج‌ و آقای‌ انصاری‌ و بقیه‌ی‌ آقایانی‌ که‌ همراه‌ این‌ها بودند گرفتند. آقای‌ سراج‌ گریه‌کنان‌ به‌ طرف‌ من‌ آمد و گفت‌: «آقای‌ ناطق‌ جنازه‌ را مردم‌ گرفتند.»

من‌ هم‌ با عصبانیت‌ گفتم‌: «این‌ طوری‌ جنازه‌ را می‌آورند؟» آقای‌ انصاری‌ هم‌ در شلوغی‌ رفت‌ بالای‌ کانتینر و می‌خواست‌ با بلندگو مردم‌ را ساکت‌ کند، اصلاً هیچ‌ بلندگویی‌ آنجا کار نمی‌کرد. مردم‌ جنازه‌ را به‌ دست‌ گرفتند، گاهی‌ جنازه‌ در داخل‌ مردم‌ گم‌ می‌شد.

من‌ خیلی‌ عصبانی‌ شدم‌ پاسدارها را صدا زدم‌ و گفتم‌: «شماها خیلی‌ بی‌عرضه‌ هستید، سعی‌ کنید و جنازه‌ را از دست‌ مردم‌ بگیرید.» دیدم‌ اصلاً این‌ بچه‌ها هم‌ خودشان‌ را باخته‌اند. خلاصه‌ خودم‌ دست‌ به‌ کار شدم‌، عبا را به‌ سمتی‌ پرت‌ کردم‌. محافظین‌ و اخویم‌ و فرزندم‌ مصطفی‌ ممانعت‌ می‌کردند که‌ آخر با این‌ همه‌ جمعیت‌، از دست‌ تو کاری‌ ساخته‌ نیست‌. خلاصه‌ رفتم‌ جلوی‌ یک‌ ماشین‌ آمبولانس‌ که‌ در آنجا بود و به‌ کمک‌ بچه‌های‌ سپاه‌ با آمبولانس‌ توی‌ جمعیت‌ رفتیم‌، چون‌ نگران‌ بودم‌ بدن‌ امام‌ از این‌ تابوت‌ زنبقی‌ که‌ هیچ‌ حفاظی‌ نداشت‌، زیر دست‌ و پا بیفتد و هتک‌ حرمت‌ بشود.

پس‌ از آن‌ که‌ آمبولانس‌ نزدیک‌ جنازه‌ی‌ امام‌ آمد، جنازه‌ را از دست‌ مردم‌ گرفتیم‌ و روی‌ سقف‌ آن‌ گذاشتیم‌ نزدیک‌ قبر که‌ آوردیم‌ مردم‌ مجدداً ریختند و جنازه‌ را گرفتند و باز اوضاع‌ به‌ هم‌ ریخت‌. پس‌ از مدتی‌ و در عین‌ ناباوری‌ دیدم‌ تابوت‌ نزدیک‌ کانتینری‌ می‌شد که‌ من‌ در آن‌ بودم‌ و من‌ دستم‌ را دراز کردم‌ و به‌ چوب‌ تابوت‌ رساندم‌. خداوند در همان‌ لحظه‌ یک‌ نیرویی‌ به‌ من‌ داد و توانستم‌ جنازه‌ را از مردم‌ بگیرم‌ و به‌ طرف‌ کانتینر ببرم‌. مجدداً مردم‌ ریختند، جوانان‌ بی‌هوش‌ شده‌ بودند و مثل‌ ابر بهاری‌ گریه‌ می‌کردند. جوانی‌ محاسن‌ امام‌ را گرفته‌ بود و از داخل‌ تابوت‌ بالا آورده‌ بود که‌ ببوسد، هر چه‌ می‌زدند روی‌ دستش‌ که‌ ول‌ کند، او رها نمی‌کرد می‌گفت‌: «همین‌ جا مرا بکشید، من‌ امام‌ را رها نمی‌کنم‌»، مردم‌ کفن‌ امام‌ را بردند. جالب‌ اینکه‌ از سینه‌ تا زانوی‌ کفن‌ حفظ‌ شده‌ بود و من‌ عبایم‌ را روی‌ بدن‌ امام‌ انداختم‌ و خودم‌ را روی‌ تابوت‌ انداختم‌ که‌ مردم‌ زیاد شلوغ‌ نکنند. حضرت‌ امام‌ پاسداری‌ داشت‌ به‌ نام‌ آقای‌ »بابایی‌» که‌ بشدت‌ گریه‌ می‌کرد. آمد که‌ امام‌ را ببوسد، محکم‌ زدم‌ تو صورتش‌ که‌ بعداً از او عذرخواهی‌ کردم‌.

جمعیت‌ هم‌چنان‌ فشار می‌آورد به‌ طوری‌ که‌ کانتینر دیگر داشت‌ له‌ می‌شد، یک‌ لحظه‌ همان‌جا فکر کردم‌ که‌ اگر تابوت‌ روی‌ من‌ له‌ شود و بمیرم‌ بهترین‌ افتخار است‌ و هیچ‌ نگران‌ نبودم‌. در همین‌ لحظه‌ به‌وسیله‌ی‌ بی‌سیم‌ به‌ احمدآقا پیغام‌ دادند که‌ »آقای‌ ناطق‌ می‌گوید یک‌ هلی‌کوپتر بفرستید.» کسی‌ آنجا بود که‌ گفت‌: «در این‌ شلوغی‌، هلی‌کوپتر نمی‌تواند بنشیند.» گفتم‌: «به‌ احمدآقا بگویید، من‌ تجربه‌ی‌ ۱۲ بهمن‌ را دارم‌ که‌ هلی‌کوپتر در آن‌ شرایط‌ بین‌ جمعیت‌ نشست‌.» مدتی‌ طول‌ کشید تا هلی‌کوپتر بیاید. من‌ هم‌چنان‌ خودم‌ را روی‌ تابوت‌ انداخته‌ بودم‌ و جمعیت‌ هم‌ فشار می‌آورد. خداوند توان‌ عجیبی‌ به‌ من‌ داده‌ بود، هلی‌کوپتر نزدیک‌ کانتینر در میان‌ جمعیت‌ نشست‌ و آمبولانس‌ بین‌ ما و هلی‌کوپتر قرار داشت‌. به‌ آقای‌ سراج‌ گفتم‌ تو به‌ داخل‌ هلی‌کوپتر برو و خودم‌ نیز روی‌ سقف‌ آمبولانس‌پریدم‌ و داخل‌ هلی‌کوپتر رفتم‌. گفتم‌: تابوت‌ را هل‌ بدهید، دسته‌ی‌ تابوت‌ را خودم‌ گرفتم‌، وسط‌ دو تا دسته‌ی‌ تابوت‌، سر چند نفر گیر کرده‌ بود. هر چه‌ می‌گفتم‌ سرتان‌ را پائین‌ بکشید، فشار جمعیت‌ نمی‌گذاشت‌، بالاخره‌ با پایم‌ روی‌ سر آنها فشار دادم‌. یکی‌ رفت‌ پایین‌، جا باز شد. بقیه‌ هم‌ سرشان‌ را بیرون‌ کشیدند.

آقای‌ فیروزیان‌، یکی‌ از محافظ ‌هایم‌، خواست‌ به‌ داخل‌ هلی‌کوپتر بیاید، او را پایین‌ انداختم‌. یکی‌ دیگر از محافظین‌، زمانی‌ که‌ هلی‌کوپتر بلند شد به‌ هلی‌کوپتر آویزان‌ شده‌ بود و پرت‌ شد. البته‌ هنوز خیلی‌ از زمین‌ فاصله‌ نگرفته‌ بود.

خلاصه‌ با هزار زحمت‌، هلی‌کوپتر بلند شد به‌ در منظریه‌ نزدیک‌ جماران‌ نشست‌. پیغام‌ دادیم‌ آمبولانس‌ آمد و جنازه‌ی‌ امام‌ را به‌ سردخانه‌ بیمارستان‌ جنب‌ بیت‌ امام‌ بردیم‌. در آن‌ لحظه‌، عمامه‌ و عبا نداشتم‌ و با قبا وارد حیاط‌ شدم‌. احمدآقا و بقیه‌ی‌ آقایان‌ نشسته‌ بودند. تا احمدآقا مرا دید، شروع‌ به‌ گریه‌ کردن‌ کرد و گفت‌: «آقای‌ ناطق‌، همین‌ صحنه‌ را در روز ورود امام‌ از تو دیدم‌، بدون‌ عمامه‌ و عبا تو به‌ داد امام‌ رسیدی‌، امروز هم‌ تو به‌ داد ما رسیدی‌؛ اما با یک‌ فرق‌‌‌‌‌‌‌ که‌ آن‌ روز محاسنت‌ مشکی‌ بود، امروز محاسنت‌ سفید است‌.» خیلی‌ منقلب‌ شدم‌ و نشستم‌ یک‌ مقدار گریه‌ کردم‌ و آرام‌ شدم‌، گفتند: «حالا باید چه‌ کار کنیم‌.» احمدآقا گفت‌: «هر چه‌ آقای‌ ناطق‌ می‌گوید عمل‌ کنید.» گفتم‌: «حاج‌ احمدآقا، آخر آدم‌ جنازه‌ی‌ امام‌ را در یک‌ تابوت‌ زنبقی‌ می‌گذارد»، و سپس‌ گفتم‌: «سه‌ تا تابوت‌ و سه‌ تا هلی‌کوپتر می‌خواهیم‌ داخل‌ یکی‌ امام‌ را می‌گذاریم‌ـ دوتای‌ دیگر هم‌ خالی‌ باشد که‌ اگر جمعیت‌ شلوغ‌ کردند آن‌ تابوت‌های‌ خالی‌ را دست‌ مردم‌ می‌دهیم‌ تا مراسم‌ خاکسپاری‌ حضرت‌ امام‌ تمام‌ شود.»

آقای‌ دکتر طباطبایی‌ برادرخانم‌ احمدآقا، که‌ آن‌ موقع‌ شهردار تهران‌ بود، دستور داد سه‌ تا تابوت‌ آوردند. یکی‌ تابوت‌ فلزی‌ و مجهز بود و دوتا هم‌ خالی‌.

بعدازظهر خبر دادند که‌ آقای‌ نوری‌ که‌ آن‌ موقع‌ وزیر کشور بود، دستور داده‌ و نیروهای‌ انتظامی‌ آنجا را سامان‌ داده‌ و یک‌ تقسیم‌ کار شده‌ است‌. جنازه‌ی‌ امام‌ را به‌ بهشت‌زهرا آوردیم‌ و امکان‌ استفاده‌ از این‌ طرح‌ نشد. منتها خود بچه‌هایی‌ که‌ مسئول‌ انتظامات‌ بودند، نظم‌ آنجا را به‌ هم‌ زدند. خلاصه‌ تابوت‌ امام‌ را کنار قبر آوردیم‌. آقای‌ کفاش‌زاده‌ آمده‌ بود که‌ امام‌ را ببوسد، محکم‌ زدم‌ توی‌ سرش‌. خودم‌ رفتم‌ داخل‌ قبر و پاها را دو طرف‌ لحد گذاشتم‌، وقتی‌ آقای‌ حاج‌ آقا رضا اربابی‌ که‌ غسال‌ و دفن‌کننده‌ی‌ علما است‌، آمد که‌ تلقین‌ امام‌ را بخواند، من‌ دست‌هایم‌ را به‌ دو طرف‌ قبر گذاشتم‌ تا ایشان‌ تلقین‌ بخواند. جمعیت‌ ریختند، چون‌ داشتند آمال‌ و آرزوهای‌ همه‌ی‌ ما را دفن‌ می‌کردند عده‌ی‌ زیادی‌ روی‌ دست‌ من‌ غش‌ کردند. به‌ آقای‌ اربابی‌ که‌ داشت‌ مستحبات‌ دفن‌ را انجام‌ می‌داد، گفتم‌: «آشیخ‌ من‌ دارم‌ می‌میرم‌، بسه‌ دیگه‌.» آخرین‌ کسی‌ که‌ امام‌ را بوسید و بیرون‌ آمد، ایشان‌ بود. خیلی‌ نگران‌ حال‌ ایشان‌ بودم‌. با زحمت‌ سنگ‌ آوردند و لحد را با کمک‌ آقای‌ »رضا گنجی‌» که‌ از محافظین‌ است‌، گذاشتم‌ و عشق‌ همه‌ی‌ ملت‌ ایران‌ و مظلومان‌ تاریخ‌ را دفن‌ کردیم‌. خیلی‌ سخت‌ گذشت‌، در اثر ازدحام‌ نمی‌توانستم‌ بیرون‌ بیایم‌، مردم‌ ریختند خاک‌ قبر امام‌ را به‌ عنوان‌ تبرک‌ بردند، کفش‌هایم‌ هم‌ زیر خاک‌ رفت‌ و هیچ‌ کس‌ هم‌ نبود به‌ دادم‌ برسد. داشتم‌ خفه‌ می‌شدم‌ که‌ با خود گفتم‌: «تقدیرم‌ این‌ است‌ که‌ با امام‌ بمیرم‌» در یک‌ لحظه‌ زندگی‌ام‌ را مرور کرده‌ و دیدم‌ که‌ هیچ‌ مشکلی‌ ندارم‌؛ همین‌ لحظه‌ روزنه‌ای‌ پیدا شد و من‌ از زیر پای‌ جمعیت‌ خودم‌ را نجات‌ دادم‌، تلویزیون‌ که‌ مراسم‌ را مستقیم‌ پخش‌ می‌کرد، عده‌ای‌ از دوستان‌ داخل‌ قبر رفتنم‌ را دیده‌ بودند؛ اما بیرون‌ آمدنم‌ را ندیده‌ بودند و نگران‌ شده‌ بودند.

بدون‌ کفش‌ و عبا و عمامه‌ به‌ گوشه‌ای‌ رفتم‌. شهید صیادشیرازی‌ آمد مرا یک‌ کمی‌ باد زد. با هلی‌کوپتر به‌ دانشگاه‌ افسری‌ آمدیم‌ و از آنجا هم‌ با اتومبیل‌ و بدون‌ کفش‌ به‌ منزل‌ آمدم‌. در منزل‌ هیچ‌ کس‌ نبود، بعداً که‌ خانواده‌ آمدند، همسرم‌ آن‌ لباسی‌ که‌ خیلی‌ خاکی‌ بود به‌ عنوان‌ تبرک‌ برداشت‌ و پنهان‌ کرد. بعد از مقداری‌ استراحت‌ در همان‌ شب‌، در جلسه‌ی‌ جامعه‌ی‌ وعاظ‌ شرکت‌ کردم‌.

منبع: کتاب خاطرات حجة الاسلام ناطق نوری، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.
* کد کپچا:
captcha

خلاصه بازی ساوتهمپتون ۲ - ۳ لیورپول ؛ یکه و تنها در صدر جدول! (ویدئو)

جلسه در صندوق ذخیره فرهنگیان با تاکید بر سودآور کردن شرکت‌های تحت پوشش

عوارض خوردن غذاهای شیرین و شیرینی قبل خواب چیست؟

هوش مصنوعی چهره‌ مریم مقدس را بازسازی کرد/ عکس

فعال سیاسی اصولگرا: مذاکره مستقیم ایران و آمریکا حرام نیست؛ ترامپ باید رفتار خود را اصلاح کند

رئیس صندوق بازنشستگی کشوری تغییر کرد: وحید محمودی کیست؟

لاریجانی: ایران در حال آماده‌سازی پاسخ به اسرائیل است

استوری تازه ملیکا شریفی‌نیا درباره خبر ازدواجش (عکس)

ایران و آمریکا در دوره ترامپ بر سر میز مذاکره می نشینند؟!

مربی پرسپولیس در کنفرانس خبری پیش از جدال مقابل الریان: نمی‌گوییم حتما باید ببریم!

صحبت های کنعانی زادگان در کنفرانس خبری پیش از جدال حساس پرسپولیس

کریس رونالدو برای استقلال مهاجم جذب می کند؟!

نحوه اجرای متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی چگونه خواهد بود؟

حضور ایلان ماسک در مذاکرات هسته ای ایران و اروپا؟!

کدهای کتز داگز امروز ۴ آذر و ۵ آذر : جواب تسک‌ های یوتیوب گربه سگ  5 Al Tools You Wont Believe Are Free by DOG CAT

خلاصه بازی ساوتهمپتون ۲ - ۳ لیورپول ؛ یکه و تنها در صدر جدول! (ویدئو)

خلاصه بازی زیبای سلتاویگو 2 - 2 بارسلونا (فیلم)

خلاصه بازی منچستر سیتی 0 - 4 تاتنهام؛ جذاب! (فیلم)

خلاصه بازی اینتر میلان 5 - هلاس ورونا 0 ؛ تورام دبل کرد (فیلم)

تغییر چهره بازیگر «عشق ممنوع» و «فاطماگل» 14 سال بعد 14 سال در 40 سالگی (عکس)

فیلمی عجیب از گربه ماهیِ رزه دار درحالِ صحرانوردی در جستجوی آب! (ویدئو)

خلاصه بازی پرسپولیس 3 - مس سونگون 0 (فیلم) - 1 آذر

آهنگ نگرانتم ، میثم ابراهیمی (موزیک ویدئو) + متن شعر ترانه

خلاصه بازی ایران 3 - قرقیزستان 2 ؛ گل های طارمی، حردانی و آزمون (فیلم)

گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)

ماهی روز قیامت برای دومین بار دیده شد (عکس)

آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)

خاطره خنده دار مونا کرمی در شام ایرانی از تبلیغات ماهواره‌ای (ویدئو)

حمله یک قلاده خرس به خودروها در جاده چالوس (ویدئو)

مداحی دهه فاطمیه عبدالرضا هلالی؛ ناحلة الجسم یعنی؟! (ویدئو)

خلاصه بازی رئال سوسیداد ۱-۰ بارسلونا (ویدئو)

خلاصه بازی چلسی 1- 1 آرسنال (ویدئو)

خلاصه بازی و گلهای رئال مادرید 4 - 0 اوساسونا (ویدئو)

مسابقه امیر علی اکبری، فایتر ایرانی مقابل مارکوس آلمِیدا، اسطوره برزیلی در MMA (ویدئو)

خلاصه بازی منچستر یونایتد 2 - 0 پائوک (ویدئو)

خلاصه بازی و گل های بارسلونا ۵ - ستاره سرخ بلگراد ۲ (ویدئو)

تصویری از شیخ نعیم قاسم، دبیرکل جدید حزب الله لبنان در حرم امام رضا (عکس)

خلاصه بازی رئال مادرید ۰ - بارسلونا ۴ (ویدئو) / طوفان در لالیگا

تیپ پائیزی و چهره شاد شبنم قربانی در 35 سالگی (عکس)

تصاویر پربازدید از بازیگر زن ترک و حجابش در ایران (عکس)

استقبال دختران روس از پزشکیان (عکس)

تصویر شگفت انگیز از فرود هواپیما در بیروت در میانه آتش حملات اسرائیل (عکس)

تغییر چهره آناهیتا درگاهی پس از جدایی (عکس)

حزب الله با پهپاد خانه نتانیاهو را هدف قرار داد (+عکس و ویدئو)

دوقلوهای جدید جایگزین سارا و نیکا در پایتخت شدند (عکس)

بنر اعتراضی جالب هواداران استقلال جلوی درب دفتر هلدینگ (عکس)

قاب بامزه و خوش آب و رنگ از بهنوش طباطبایی (عکس)

تغییر چهره قابل توجه پریناز ایزدیار در 38 سالگی (عکس)

تصویر پربیننده از زنان آتش نشان در تهران (عکس)

تیپ جالب المیرا دهقانی در پشت صحنه یک نمایش (عکس)

استایل و آرایش متفاوت هدی زین العابدین وایرال شد (عکس)

چهره جذاب بهنوش طباطبایی در ۴۳ سالگی (عکس)

واکنش پسر ناصرملک مطیعی به حمله کیهان؛ «دل تاریکتان پر از کینه است» (عکس)

فیگورهای زیبای انفرادی هادی چوپان در فینال مسترالمپیا ۲۰۲۴ (گزارش تصویری)

عینک عجیب و ۲۱۰ میلیون تومانی علی صادقی در جوکر سوژه شد (عکس)

لوگوی عجیب روی لباس پیشکسوت جنجالی؛ هم استقلال هم پرسپولیس ! (عکس)

تصاویر مسابقه مقدماتی هادی چوپان در مستر المپیا ۲۰۲۴ و نتیجه آن (عکس)

تصویر جذاب سحر دولتشاهی در روز تولدش (عکس)

رونمایی شهرزاد کمال‌زاده از استایل جذاب و جدیدش (عکس)

شوک به استقلال: ستاره با هواداران خداحافظی کرد (تصویر)

حذف تصویر رئیسی از اتاق وزیر خبرساز شد (عکس)

عاشقانه حدیثه تهرانی برای همسرش (عکس)

استایل متفاوت لیلا بلوکات در پشت صحنه تئاتر (عکس)

تیپ و چهره تازه ندا قاسمی، «شیرین سریال نون خ» (عکس)

سلفی بدون آرایش نجمه جودکی، مجری سابق صداوسیما (عکس)

تیپ و چهره متفاوت المیرا دهقانی روی صحنه تئاتر (تصاویر)

تیپ و چهره پاییزی نازنین بیاتی در ۳۴ سالگی (عکس)

شادی عجیب ایلان ماسک در سخنرانی ترامپ (عکس)

شکایت استقلال از اکرم عفیف به خاطر این خوشحالی (عکس)

عراقچی وارد فرودگاه دمشق شد (عکس)

زندگی خصوصی، عکس‌های شخصی و بیوگرافی ساناز سعیدی (تصاویر)

حضور فرزندان رهبر انقلاب در دفتر حزب الله لبنان (عکس)

عذرخواهی کاپیتان استقلال از هواداران و پیام به نکونام (تصویر)

واکنش رامین رضاییان به جدایی جواد نکونام از استقلال (تصویر)

عکس: رقص عاشقانه عروس و داماد فلسطینی زیر موشک های ایرانی

پوشش دختران شادی کننده در پی حمله موشکی ایران به اسرائیل (عکس)

وقتی آهنگ عروسی پس از مشاهده موشک های ایران بر فراز اسرائیل تغییر می کند! (ویدئو)

عکس یادگاری اهالی رام الله با موشک های ایران (تصاویر)

آثار حمله موشکی ایران به تل آویو (عکس)

این خانم مجری سوری هدف حمله هوایی اسرائیل قرار گرفت (عکس)

گیتی قاسمی و مریم مومن در یک اکران مردمی (عکس)

ادعای ترور ماهر الاسد برادر بشار اسد + تصویر

حضور سردار قاانی در دفتر حزب الله تهران (عکس)

استایل سحر دولتشاهی در فرش قرمز فستیوال روسیه (عکس)

این جنگنده عامل ترور سیدحسن نصرالله بود +عکس

لحظه طلاق پرویز یاحقی و حمیرا (تصاویر)

مهدی کوشکی بازیگر و همسرش با لباس لری (عکس)

تیپ و چهره متفاوت ریما رامین فر، «هما» سریال پایتخت با همسر و پسرش در ایتالیا / عکس

ارتش اسرائیل تصاویر حمله به مقر حزب الله لبنان را منتشر کرد (ویدئو)

بیلبورد شهری در تهران در واکنش به اقدام به ترور سیدحسن نصرالله (عکس)