- وزیر خزانه داری ترامپ (وزارت تحریم) معرفی شد: اسکات بسنیت کیست!؟
- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
افزایش مشروعیت بینالمللی ایران در پرتو قطعنامه 2231
اکبر مختاری / رضاکدخدازاده
آنچه مشروعیت بین المللی کشورها را در نظام بین الملل ارتقاء می بخشد فزونی قدرت در عرصه های سیاسی اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژیک می باشد. در این میان کشورهایی توانایی گسترش نفوذ خود در عرصه بین الملل را دارند که از مقدورات داخلی و محذورات محیطی خویش اطلاع کافی داشته باشند.
پس از اینکه در تاریخ ۲۹ تیر ماه ۱۳۹۴ توافق جامع هستهای وین موسوم به برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) بین ایران و گروه 1+5 در شورای امنیت به رأی گذاشته شد و پس از تصویب، تبدیل به قطعنامه ۲۲۳۱ شد که به موجب آن هر شش قطعنامه قبلی بر علیه ایران در رابطه با موضوع هستهای را ملغی کرد، همچنان مخالفت و موافقت با آن از مطالب مهم تحلیلی و خبری رسانههای جهان میباشد.
در خارج از ایران در راستای مخالفت با توافق روزی خبر تصویب بودجه 20 میلیون دلاری آیپک (کمیته روابط عمومی آمریکا-اسرائیل) بر علیه توافق در صدر اخبار قرار میگیرد و روزی دیگر خبر راهپیمایی حامیان توافق در شهرهای مختلف جهان در راستای موافقت با آن در جهان مخابره میشود. در داخل ایران هم همچنان مخالفان و موافقان با توافق صورتگرفته به نقد و بررسی آرای یکدیگر میپردازند.
این نوشتار اگرچه با نگرشی مثبت به بررسی نقش قطعنامه 2231 به عنوان نقطه عطف توافق وین میپردازد اما در راستای حمایت کلی از برجام نیست، چرا که با توجه به ماهیت نظام بینالملل انجام توافقی که تمام بندهای آن به خواست و نظر یک طرف باشد و انتظار اینکه طرفین هیچ امتیازی نداده باشند بدون شک انتظاری بس نادرست میباشد.
در مورد قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل آنچه که در درجه اول حائز اهمیت است این است که در تاریخ روابط بینالملل این اتفاق برای اولین بار رخ داده است که یک کشور توانست با استفاده از دیپلماسی از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد خارج شود. توافقی که فصل نوینی را در حوزه روابط بینالملل گشود و نام ایران در آن به عنوان کنشگر اصلی در این جریان ثبت شد.
مهمترین دستاورد ایران از قطعنامه 2231 خارج کردن ایران از فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد بوده است. فصلی که ایران را شامل ماده 41 آن کرده بود که در صورت پایداری آن، ایران را به ماده ۴۲ رهنمون میساخت که به موجب آن به شورای امنیت این اجازه را میداد که برای حفظ امنیت بینالملل به اقدام نظامی بر علیه ایران مبادرت نماید. ضمن اینکه ماده 43 منشور هم کلیه اعضای ملل متحد را متعهد به همکاری بر علیه کشور مشمول فصل هفت کرده است که این امر باعث یک اجماع جهانی بر علیه ایران میشد. وضعیتی که میتوان گفت در زمینه تحریمها بر علیه ایران شکل گرفته بود و دشواریهای بسیاری در زمینه همکاریهای ایران حتی با کشورهای همپیمان و نزدیک به خود به خصوص در حوزه اقتصاد و نفت ایجاد کرده بود. وضعیتی که بدون شک ادامه آن آسیبهای جبرانناپذیری به مشروعیت بینالمللی ایران وارد میکرد.
بررسی تاریخ روابط بینالملل نشان میدهد شکلگیری نظام بینالملل در هر دوره تاریخی، حاصل توافق بین قدرتهای بزرگ جهان بوده است. توافقاتی که برای ایجاد ثبات در این عرصه انجام شده است و این ثبات مبتنی بر مشروعیت بینالمللی قدرتهای جهان بوده است. حال اینکه در توافق وین ایران به صورت مستقیم در یک دوره طولانی ۱۲ ساله در کنار قدرتهای جهانی حضور داشت.
مداقه در نظام بینالملل نشان میدهد که در این نظام هیچگاه عدالت، پایه مشروعیت بینالمللی نبوده و قدرت سخت هم به تنهایی ضامن مشروعیت بینالمللی برای یک کشور نبوده است. در کنگره وین 1815 که هشت قدرت اصلی جهان در آن زمان، نظام بینالملل را شکل دادند نه به دلیل قدرتشان بود و نه عدالت! و اگر از آن هشت قدرت، انگلستان و اتریش بیش از سایرین کنگره را تحت تاثیر قرار دادند به دلیل مشروعیت بینالمللی بیشتر آن دو کشور نسبت به سایرین بوده است. نه نیروی نظامی فرانسه و آلمان از انگلستان ضعیفتر بود و نه اتریش مزیت جمعیتی و سرزمینی بهتری نسبت به روس و پروس داشت. امری که "هنری کسینجر" در کتاب خود به نام یک "جهان اعاده شده"[1]آن را از دیدگاه موسوم به "واقعگرایی" مورد بررسی قرار می دهد.
مشروعیت در تعریف کلاسیک آن به معنای قانونیبودن و مورد قبول بودن قدرت است در واقع مشروعیت بینالمللی برای یک کشور به منزله مورد قبول بودن قدرت آن کشور در محیط بینالملل و تاثیرگذاری بر آن است. این مقبولیت از قدرت سخت حاصل نمیشود و موارد بسیاری را شامل میشود که قدرت سخت هم از جمله موارد آن است. به عنوان مثال اگر کشورهای برتر در عرصه نظامی را بررسی کنیم مشاهده میشود که میزان اثرگذاری کشورها در عرصه روابط بینالملل بر اساس رتبه قدرت نظامی آنها نیست. بهترین نمونه در این مبحث کره شمالی است که در بین قدرتهای بزرگ نظامی جهان قرار دارد اما در عرصه روابط بینالملل کمترین تاثیر ممکن را دارد. یا دو کشور هند و چین که از نظر نظامی و حتی جمعیتی در کنار یکدیگر قرار دارند اما در حالی که هند کمترین تاثیر در روابط بینالملل را دارد چین نقش موثری را در این عرصه ایفا میکند. در واقع آنچه در میزان تاثیرگذاری در عرصه روابط بینالملل تاثیر به سزایی دارد میزان مشروعیت بینالمللی کشورها است.
مهمترین امتیازی که توافق وین، خاصه قطعنامه 2231 برای ایران دارد افزایش مشروعیت بین المللی است که باید به عنوان محصول غیر مستقیم برجام به بهترین نحو مورد استفاده قرار گیرد. در گام اول، این افزایش مشروعیت باعث شده که هر روز به لیست کشورهایی که خواهان برقراری روابط گسترده با ایران هستند افزوده شود. اگر این امر مورد توجه قرار بگیرد میزان تاثیرگذاری ایران در عرصه نظام بینالملل را هم افزایش خواهد داد. در حال حاضر تمامی کنشگران سیاسی جهان به این مهم اذعان دارند که هیچ مسالهای در منطقه بدون حضور مستقیم ایران حل و فصل نخواهد شد.
در اینکه بند بند توافق باید توسط کارشناسان، اساتید، دانشجویان و نمایندگان مجلس مورد نقد و بررسی قرار بگیرد شکی نیست اما این مخالفتها نباید به فرصتی که قطعنامه 2231 برای افزایش مشروعیت ایران در عرصه بینالملل به وجود آورده است صدمه وارد نماید. خروج ایران از انزوا، فروریختن دیوار ایرانهراسی، شکاف ایجاد شده در هیات حاکمه آمریکا، ایجاد اختلافات عمیق بین آمریکا و حامیان منطقهای آن و از همه مهمتر انزوای اصلیترین دشمن ایران یعنی اسرائیل، امتیازاتی نیست که به سادگی بتوان از کنار آن گذشت. اینکه مخالفتهای اسرائیل و جنجال های مخالفان توافق در آمریکا را تنها به عنوان حربهای جهت تاثیر بر ایران برای پذیرش توافق بدانیم نگاه سادهانگارانهای است که نشان از مغفول ماندن پیچیدگیهای عرصه روابط بینالملل است.
افزایش مشروعیت بینالمللی ایران، موقعیت مناسبی را برای کشور فراهم کرده است که میتوان قدرت ملی را هر چه بیشتر افزایش داد. قدرتی که البته همراه با مشروعیت بینالمللی باشد که بنا به تعبیر ماکس وبر این قدرت مورد قبول عام قرار گیرد و ایجاد باور کند.
در دنیای فعلی داشتن اقتصاد قوی از ارکان مهم قدرت ملی یک کشور میباشد. با توجه به شرایط فعلی منطقه و جهان و این مهم که ایران باثباتترین کشور منطقه است داشتن اقتصاد پویا گام اول و اصلی در راستای افزایش قدرت ملی و به تبع آن افزایش هر چه بیشتر مشروعیت بینالمللی است که در نهایت منجر به افزایش امکان تاثیرگذاری بیشتر در عرصه روابط بینالملل میگردد.
علیرغم اینکه توافق وین و برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) دارای بندهایی است که در صورت تصویب و اجرا طرفین را متعهد به اجرای تمام بندهای آن میکند، اما این امر تمام ماجرا نیست. آنچه که مطالعه تاریخ روابط بینالملل نشان میدهد کیفیت و نحوه اجرای بندهای توافقها و عهدنامهها از سوی کشورها بوده است. تاریخ تحولات روابط بینالملل نشان داده که کیفیت و نحوه اجرای تعهدات ارتباط بسیار زیادی با قدرت ملی کشور متعهد دارد. در واقع مخالفان و موافقان توافق چنانچه فارغ از منافع حزبی و جناحی خویش تنها به منافع ملی بنگرند نباید افزایش قدرت ملی و مشروعیت بین المللی حاصل از توافق وین(برجام) را نادیده گیرند و باید کوشید هرچه بیشتر بسترهای مناسب برای تشریک مساعی در این زمینه فراهم شود.
پس از اینکه در تاریخ ۲۹ تیر ماه ۱۳۹۴ توافق جامع هستهای وین موسوم به برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) بین ایران و گروه 1+5 در شورای امنیت به رأی گذاشته شد و پس از تصویب، تبدیل به قطعنامه ۲۲۳۱ شد که به موجب آن هر شش قطعنامه قبلی بر علیه ایران در رابطه با موضوع هستهای را ملغی کرد، همچنان مخالفت و موافقت با آن از مطالب مهم تحلیلی و خبری رسانههای جهان میباشد.
در خارج از ایران در راستای مخالفت با توافق روزی خبر تصویب بودجه 20 میلیون دلاری آیپک (کمیته روابط عمومی آمریکا-اسرائیل) بر علیه توافق در صدر اخبار قرار میگیرد و روزی دیگر خبر راهپیمایی حامیان توافق در شهرهای مختلف جهان در راستای موافقت با آن در جهان مخابره میشود. در داخل ایران هم همچنان مخالفان و موافقان با توافق صورتگرفته به نقد و بررسی آرای یکدیگر میپردازند.
این نوشتار اگرچه با نگرشی مثبت به بررسی نقش قطعنامه 2231 به عنوان نقطه عطف توافق وین میپردازد اما در راستای حمایت کلی از برجام نیست، چرا که با توجه به ماهیت نظام بینالملل انجام توافقی که تمام بندهای آن به خواست و نظر یک طرف باشد و انتظار اینکه طرفین هیچ امتیازی نداده باشند بدون شک انتظاری بس نادرست میباشد.
در مورد قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل آنچه که در درجه اول حائز اهمیت است این است که در تاریخ روابط بینالملل این اتفاق برای اولین بار رخ داده است که یک کشور توانست با استفاده از دیپلماسی از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد خارج شود. توافقی که فصل نوینی را در حوزه روابط بینالملل گشود و نام ایران در آن به عنوان کنشگر اصلی در این جریان ثبت شد.
مهمترین دستاورد ایران از قطعنامه 2231 خارج کردن ایران از فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد بوده است. فصلی که ایران را شامل ماده 41 آن کرده بود که در صورت پایداری آن، ایران را به ماده ۴۲ رهنمون میساخت که به موجب آن به شورای امنیت این اجازه را میداد که برای حفظ امنیت بینالملل به اقدام نظامی بر علیه ایران مبادرت نماید. ضمن اینکه ماده 43 منشور هم کلیه اعضای ملل متحد را متعهد به همکاری بر علیه کشور مشمول فصل هفت کرده است که این امر باعث یک اجماع جهانی بر علیه ایران میشد. وضعیتی که میتوان گفت در زمینه تحریمها بر علیه ایران شکل گرفته بود و دشواریهای بسیاری در زمینه همکاریهای ایران حتی با کشورهای همپیمان و نزدیک به خود به خصوص در حوزه اقتصاد و نفت ایجاد کرده بود. وضعیتی که بدون شک ادامه آن آسیبهای جبرانناپذیری به مشروعیت بینالمللی ایران وارد میکرد.
بررسی تاریخ روابط بینالملل نشان میدهد شکلگیری نظام بینالملل در هر دوره تاریخی، حاصل توافق بین قدرتهای بزرگ جهان بوده است. توافقاتی که برای ایجاد ثبات در این عرصه انجام شده است و این ثبات مبتنی بر مشروعیت بینالمللی قدرتهای جهان بوده است. حال اینکه در توافق وین ایران به صورت مستقیم در یک دوره طولانی ۱۲ ساله در کنار قدرتهای جهانی حضور داشت.
مداقه در نظام بینالملل نشان میدهد که در این نظام هیچگاه عدالت، پایه مشروعیت بینالمللی نبوده و قدرت سخت هم به تنهایی ضامن مشروعیت بینالمللی برای یک کشور نبوده است. در کنگره وین 1815 که هشت قدرت اصلی جهان در آن زمان، نظام بینالملل را شکل دادند نه به دلیل قدرتشان بود و نه عدالت! و اگر از آن هشت قدرت، انگلستان و اتریش بیش از سایرین کنگره را تحت تاثیر قرار دادند به دلیل مشروعیت بینالمللی بیشتر آن دو کشور نسبت به سایرین بوده است. نه نیروی نظامی فرانسه و آلمان از انگلستان ضعیفتر بود و نه اتریش مزیت جمعیتی و سرزمینی بهتری نسبت به روس و پروس داشت. امری که "هنری کسینجر" در کتاب خود به نام یک "جهان اعاده شده"[1]آن را از دیدگاه موسوم به "واقعگرایی" مورد بررسی قرار می دهد.
مشروعیت در تعریف کلاسیک آن به معنای قانونیبودن و مورد قبول بودن قدرت است در واقع مشروعیت بینالمللی برای یک کشور به منزله مورد قبول بودن قدرت آن کشور در محیط بینالملل و تاثیرگذاری بر آن است. این مقبولیت از قدرت سخت حاصل نمیشود و موارد بسیاری را شامل میشود که قدرت سخت هم از جمله موارد آن است. به عنوان مثال اگر کشورهای برتر در عرصه نظامی را بررسی کنیم مشاهده میشود که میزان اثرگذاری کشورها در عرصه روابط بینالملل بر اساس رتبه قدرت نظامی آنها نیست. بهترین نمونه در این مبحث کره شمالی است که در بین قدرتهای بزرگ نظامی جهان قرار دارد اما در عرصه روابط بینالملل کمترین تاثیر ممکن را دارد. یا دو کشور هند و چین که از نظر نظامی و حتی جمعیتی در کنار یکدیگر قرار دارند اما در حالی که هند کمترین تاثیر در روابط بینالملل را دارد چین نقش موثری را در این عرصه ایفا میکند. در واقع آنچه در میزان تاثیرگذاری در عرصه روابط بینالملل تاثیر به سزایی دارد میزان مشروعیت بینالمللی کشورها است.
مهمترین امتیازی که توافق وین، خاصه قطعنامه 2231 برای ایران دارد افزایش مشروعیت بین المللی است که باید به عنوان محصول غیر مستقیم برجام به بهترین نحو مورد استفاده قرار گیرد. در گام اول، این افزایش مشروعیت باعث شده که هر روز به لیست کشورهایی که خواهان برقراری روابط گسترده با ایران هستند افزوده شود. اگر این امر مورد توجه قرار بگیرد میزان تاثیرگذاری ایران در عرصه نظام بینالملل را هم افزایش خواهد داد. در حال حاضر تمامی کنشگران سیاسی جهان به این مهم اذعان دارند که هیچ مسالهای در منطقه بدون حضور مستقیم ایران حل و فصل نخواهد شد.
در اینکه بند بند توافق باید توسط کارشناسان، اساتید، دانشجویان و نمایندگان مجلس مورد نقد و بررسی قرار بگیرد شکی نیست اما این مخالفتها نباید به فرصتی که قطعنامه 2231 برای افزایش مشروعیت ایران در عرصه بینالملل به وجود آورده است صدمه وارد نماید. خروج ایران از انزوا، فروریختن دیوار ایرانهراسی، شکاف ایجاد شده در هیات حاکمه آمریکا، ایجاد اختلافات عمیق بین آمریکا و حامیان منطقهای آن و از همه مهمتر انزوای اصلیترین دشمن ایران یعنی اسرائیل، امتیازاتی نیست که به سادگی بتوان از کنار آن گذشت. اینکه مخالفتهای اسرائیل و جنجال های مخالفان توافق در آمریکا را تنها به عنوان حربهای جهت تاثیر بر ایران برای پذیرش توافق بدانیم نگاه سادهانگارانهای است که نشان از مغفول ماندن پیچیدگیهای عرصه روابط بینالملل است.
افزایش مشروعیت بینالمللی ایران، موقعیت مناسبی را برای کشور فراهم کرده است که میتوان قدرت ملی را هر چه بیشتر افزایش داد. قدرتی که البته همراه با مشروعیت بینالمللی باشد که بنا به تعبیر ماکس وبر این قدرت مورد قبول عام قرار گیرد و ایجاد باور کند.
در دنیای فعلی داشتن اقتصاد قوی از ارکان مهم قدرت ملی یک کشور میباشد. با توجه به شرایط فعلی منطقه و جهان و این مهم که ایران باثباتترین کشور منطقه است داشتن اقتصاد پویا گام اول و اصلی در راستای افزایش قدرت ملی و به تبع آن افزایش هر چه بیشتر مشروعیت بینالمللی است که در نهایت منجر به افزایش امکان تاثیرگذاری بیشتر در عرصه روابط بینالملل میگردد.
علیرغم اینکه توافق وین و برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) دارای بندهایی است که در صورت تصویب و اجرا طرفین را متعهد به اجرای تمام بندهای آن میکند، اما این امر تمام ماجرا نیست. آنچه که مطالعه تاریخ روابط بینالملل نشان میدهد کیفیت و نحوه اجرای بندهای توافقها و عهدنامهها از سوی کشورها بوده است. تاریخ تحولات روابط بینالملل نشان داده که کیفیت و نحوه اجرای تعهدات ارتباط بسیار زیادی با قدرت ملی کشور متعهد دارد. در واقع مخالفان و موافقان توافق چنانچه فارغ از منافع حزبی و جناحی خویش تنها به منافع ملی بنگرند نباید افزایش قدرت ملی و مشروعیت بین المللی حاصل از توافق وین(برجام) را نادیده گیرند و باید کوشید هرچه بیشتر بسترهای مناسب برای تشریک مساعی در این زمینه فراهم شود.
منبع: مجله ايراني روابط بين الملل
لینک کپی شد
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مطلب عالیست .امروز سخنان دکتر عراقچی در مورد قطعنامه بسیار جالب بود و وقتی این مطلبو خوندم دیدم در این مطلب به برخی از آنها اشاره شده و این برام جالب بود
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.