- واکنش عضو دفتر رهبری به نقل قول معاون پزشکیان درمورد نظر رهبری درباره قانون تابعیت
- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
ماجراى "شليك گلوله" در سخنرانى "آيت الله هاشمى"
به دفتر آمدم. رهبری با دلهره، تلفنی احوال پرسی کردند. همه تلفنهای دفتر از طرف مردم و دوستان اشغال شده بود. به تلفنهای آقای {محمد} یزدی و آقای دکتر حبیبی و اخوی محمد جواب دادم و برای قطع این مراجعات و ناراحتی مردم که در اثر اعلان خبر تیراندازی از رادیو در سراسر کشور بروز کرده بود، مصاحبه تلفنی با رادیو نمودم که در اخبار پخش شد.
ویژهنامه نوروزی نسیم بیداری خاطرات منتشر نشده آیتالله هاشمی از روز ۱۲ تا ۲۰ بهمن سال ۱۳۷۲ را منتشر کرد.
شانزدهمین کتاب خاطرات روزنوشت آیت الله هاشمی در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در اردیبهشت ماه سالجاری با عنوان «صلایت سازندگی» رونمایی خواهد شد. بخشهایی از این کتاب در اختیار ویژهنامه نوروزی نسیم بیداری قرار گرفته که در ادامه خاطره روز سه شنبه ۱۲ بهمن سال ۷۲ رییس جمهور وقت می آید:
از دیشب تا امروز ظهر، باران بسیار خوبی باریده است. تا ساعت ۱۰ صبح کارها را انجام دادم. سپس برای مراسم آغاز جشنهای دهه فجر به مرقد امام رفتیم. در خیابانها موارد زیادی آب باران جمع شده بود. استقبال پرشوری از طرف مردم هنگام ورود ابراز شد. چند دقیقه از صحبت من گذشته بود که صدای چهار شلیک تیر از راه دور شنیده شد. اول خیال کردم لامپهای برق ترکیده، ولی شعارهای مردم و مرگ بر منافق و اجتماع مردم در ضلع غربی مرقد، روشن کرد که گلوله شلیک شده ولی من تعادل را حفظ کردم و به صحبت ادامه دادم. آقای {محمود} مرتضاییفر {وزیر شعار} خواست توضیح دهد، نگذاشتم. احمد آقا هم از پشت پرده آمد و تا آخر صحبت کنار من ایستاد.
خوشبختانه خونسردی خود را به خوبی حفظ کردم و به طور عادی سخنرانی را در حد معمول به پایان بردم. شب که سخنرانی به طور کامل از سیما پخش شد، از منظره مجلس و خونسردی خودم و عکس العمل خوب مردم و حاج احمد خمینی لذت بردم. آن شخص {کوروش نیک اختر} را مردم خلع سلاح کرده و تحویل انتظامات داده بودند. محافظان من، اسلحه که لامای {۳۸۰} کوچکی بود به اضافه کارتهای شناسایی او را گرفته بودند. کارت نیروی انتظامی، کارت خبرنگاری و کارت دانشجویی دانشگاه آزاد و کارت ورود به جشنوارهها را داشت. گفتم تحویل بازداشتگاه بدهند. سرانجام معلوم شد که او از پرسنل نیروی انتظامی و کمیتهای است.
به دفتر آمدم. رهبری با دلهره، تلفنی احوال پرسی کردند. همه تلفنهای دفتر از طرف مردم و دوستان اشغال شده بود. به تلفنهای آقای {محمد} یزدی و آقای دکتر حبیبی و اخوی محمد جواب دادم و برای قطع این مراجعات و ناراحتی مردم که در اثر اعلان خبر تیراندازی از رادیو در سراسر کشور بروز کرده بود، مصاحبه تلفنی با رادیو نمودم که در اخبار پخش شد.
محسن و فاطی با عجله آمدند و خیالشان راحت شد. گفتم تلفن عفت در مدینه را بگیرند که به او خبر بدهیم که از شنیدن خبر از رسانهها ناراحت نشود. خوشبختانه خودش زود تماس گرفت. ولی هنوز خبر را نشنیده بود؛ اگر چه اکبر آقا اعرابی محافظش، مطلع شده و به او نگفته بود. از سفرش راضی است و گفت که حاجیه والده و بستگان دیگر هم آنجا هستند و سالم اند.
آقای {فریدون} وردی نژاد رییس سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی {ایرنا}، تلفن کرد و برای کیفیت پخش خبر، نظرم را خواست. پیشنهاد شده بود که بگویند شلیک در شلوغی در اثر ضربه دست مامور به ماشه اسلحه بوده است؛ گفتم حقیقت را بگویند. گفت قبل از ما خبرگزاری فرانسه، خبر را مخابره کرده و گفته که تیرها به سوی من شلیک شده است ولی اعتراف کرده که من بدون توجه، به سخنان خود ادامه دادهام و مردم شعار مرگ بر منافق دادهاند. به هرحال با توجه به حضور خبرنگاران داخلی و خارجی و مهمانان خارجی در داخل و انبوه مردم، درست نبود که خبر سانسور شود.
عصر شورای عالی اداری جلسه داشت. بحثمان در مورد اصلاحمدیریت ناتمام ماند. تا ساعت هشت و نیم شب کارها را انجام دادم و به خانه آمدم.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.