- تصویر پربازدید از سحر دولتشاهی در حال ورزش در باشگاه (عکس)
- مجری معروف به خاطر پیروزی ترامپ از آمریکا رفت
- آهنگ نگرانتم ، میثم ابراهیمی (موزیک ویدئو) + متن شعر ترانه
- چهره جدید فرحناز منافی ظاهر بازیگر پدرسالار (عکس)
- تشییع باشکوه ابراهیم قادری در مهاباد + عکس
- نقد فیلم گلادیاتور ۲ ( Gladiator II ) و نمرات آن
- تغییر شگفت انگیز چهره بازیگر سریال تلویزیونی «لحظه گرگ و میش» در فرانسه (عکس)
- رخنمایی بهنوش طباطبایی با تمی متفاوت (عکس)
- چکامه چمن ماه در ایران؛ بازیگر معروف جم تی به ایران برگشت
- مهراوه شریفی نیا و الناز ملک در پشت صحنه زخم کاری در استانبول / عکس
"الموت"، قلعهای تاریخی بر فراز کوههای قزوین
باید برای رسیدن به این دژعظیم بیش از دو ساعت از قزوین دور شوی. وقتی 108 کیلومتر از میدان مینودر قزوین دور میشوی، به روستایی در منطقه الموت میرسی که روزگاری، آبستن حوادث بزرگی بود.
به گزارش ايسنا، دشتهای طلایی و جادههای پیچ در پیچ، مسافران را به قلعهی تاریخی الموت میرساند. گلههای گوسفند در حال چرا و گاهی باغهای سبز میوه، در طول این مسیر سرگرمکنندهاند و از آزاردهندگی راه طولانی میکاهند.
برای دیدن چهار دوره از تاریخ، باید حدود 35 دقیقه کوهنوردی کنیم؛ در ابتدای مسیر، برخی مردم محلی پیشنهاد میکنند تا قسمتی از راه را با الاغ طی کنیم. گرچه مسیر کمی دشوار است، اما باید تلاش کنید تا لذت دیدن مناظر و شنیدن سکوت طبیعت را از دست ندهید.
در میان راه، ورودی قلعه نمایان میشود. برخی که خسته شدهاند از همانجا برمیگردند، آنهایی هم که موفق به دیدن قلعه شدهاند، با گفتن اینکه چیزی در بالا برای دیدن وجود ندارد، کسانی را که تصمیم به برگشت گرفتهاند، مصممتر میکنند. هنگامی که به قلعه میرسید، منظرهی دشت، دیدنیتر میشود، عکاسی از مناظر را از دست ندهید.
گازرخان
گازرخان نام روستایی در منطقه الموت است که نام خود را از یکی از سرداران سپاه هلاکوخان گرفته که پس از قلع و قمع اسماعیلیان و نابودی قلعهالموت، والی منطقه الموت شده بود.
در شمال شرقی این روستا دژی را میبینی که امروز با نامهای متفاوتی خوانده میشود. قلعه گازرخان، قلعه الموت یا قلعه حسن صباح.
این قلعه که در شمال غربی استان قزوین و در نزدیکی روستای گازرخان قرار دارد شهرت خود را از نام حسن صباح مروج مذهب اسماعیلیه در دوره سلجوقی، گرفته است.
قلعه را با کمک تعداد زیادی داربست، سر پا نگه داشتهاند و برخی در آنجا، در حال حفاری هستند. چند گردشگر محو تماشای طبیعت شدهاند و شاید هم به این فکر میکنند که آدمها چگونه در این منطقه زندگی میکردند!
قلعه الموت
عمده شهرت این دژ به علت فعالیتهای نظامی، امنیتی حسن صباح در آن بوده است و از همین رو نیز به دژی غیر قابل نفوذ شباهت دارد تا جایی که پیرامون دژ از هر چهار سو پرتگاه است.
طول این قلعه حدود یک 120 متر و عرض آن در نقاط مختلف بین 10 تا 35 متر متغیر است و برفراز کوه سنگی با 2163 متر ارتفاع از دریا قرار دارد. این دژ به دو بخش قلعه بالا و قلعه پایین تقسیم میشود.
بین قلعه بالا و پایین، میدانگاهی قرار دارد که بر گرداگرد آن، دیواری محوطه قلعه را به دو قسمت تقسیم کرده است. در حال حاضر، در میان میدان آثار فراوانی به صورت تودههای سنگ و خاک مشاهده میشود که بیشک باقیمانده بناها و ساختمانهای فراوانی است که در این محل وجود داشته و ویران شدهاند.
یکی از خصوصیات این دژ غیر قابل نفوذ، خندقهایی است که بر روی دامنههای آن برای جلوگیری از بالارفتن مهاجمان کنده شده است. دیوار بالایی این دژ را نیز مورب ساختهاند تا امکان هر عبوری را محدود کند.
از همه قابلیتهای دفاعی این دژ که بگذری نباید هنر معماری و همچنین فضای ساخته شده برای زندگی ساکنان این قلعه را نادیده بگیری. سازندگان قلعه با هنرمندی خاصی اقدام به ساخت آب انبارهایی در این قلعه کردهاند و به کمک آبروهایی که در دل سنگ کنده شده است، آب را از چشمه "کلدر" که در دامنهکوه شمال قلعه قرار دارد، بر این آب انبارها سوار میکردهاند تا ساکنان قلعه از آب بهرهمند شوند.
برای ساخت این قلعه از مصالحی چون سنگ، ملاتگچ، آجر، کاشی و تنپوشههایی سفالی به قطر 10 سانتیمتر استفاده شده است. در نمای روی کار بنا نیز از آجرهای مربعی شکلی که اضلاعی 20 سانتیمتری و ضخامتی 5 سانتیمتری داشتهاند، کار شده و بر شکوه بنا افزوده است.
برای نگهداری دیوارها و متصل کردن قسمتهای جلو وعقب برجها به یکدیگرنیز از کلافهای چوبی استفاده کردهاند که به طور افقی قرار گرفته است.
در حال حاضر، اهالی محل، خرابههای این محوطه را دیلمانده، اغوزبن، خرازرو و زهیرکلفی مینامند.
همچنین در سمت غرب قلعه، قبرستانی قدیمی معروف به "اسبه کله چال" وجود دارد که در بالای تپه مجاور آن، بقایای چند کوره آجرپزی نمایان است. در قله کوه هودکان نیز پیهسوزهای سفالین کهن به دست آمده است.
قطعات کوچک کاشی، به رنگ آبی آسمانی با نقش صورت آدمی که قسمتی از چشم، ابرو و بینی آن کاملاً واضح است، از ویرانههای قلعه به دست آمده است.
در دامنه جنوبی کوه هودکان و در شمال کوه قلعهالموت خرابههای بسیاری دیده میشود که نشان میدهد روزگاری بر جای این خرابهها، ساختمانهای بسیاری وجود داشته است.
در این قلعه اتاقهایی نیز وجود دارد. اتاقهایی که هر کدام برای کاری مهم و حساس ایجاد شده بود. در اتاق اول، چاله آب کوچکی دیده میشود که احتمالاٌ با حوض جنوبی ارتباط دارد و هرگاه که آب آن را کاملاً تخلیه میکنند، دوباره از پرآب میشود.
تنها راه ورود به قلعه در انتهای ضلع شمال شرقی و از میان تونلی در تخته سنگ بریده شده که دارای 6 متر طول، 2 متر عرض و 2 متر ارتفاع است که کوه "هودکان" با فاصلهای نسبتاً زیاد بر آن مشرف است.
پس از عبور از این گذرگاه، آثار باقیماندهای همچون، برج جنوبی قلعه و دیواره جنوب غربی آن که روی شیب تند تخته سنگ ساخته شده، آشکار میشود.
این دیوار بر دشت وسیع گازرخان که در جنوب قلعه قرار دارد، مشرف است. به نحوی که دره "الموت رود" از آن دیده میشود. در دامنه جنوبی کوه نیز، خندقی به طول تقریبی 50 متر و عرض 2 متر کنده و آن را از آبی که از داخل قلعه میآمده پر میکردهاند تا هیچ راه نفوذی از آن جبهه، متصور نباشد.
در جانب جنوب غربی این قسمت از قلعه، حوضی به طول هشت متر و عرض پنج متر، در دل سنگ کندهاند که هنوز هم بر اثر بارندگیهای زمستان و بهار پر از آب میشود. در کنج جنوب غربی این حوض، درخت تاک کهنسالی که همچنان سبز و شاداب است، جلب توجه میکند. اهالی محل معتقدند که آن را حسن صباح کاشته است و در همین محل نیز پیروان خود را رهبری میکرده است.
برای رسیدن به بخش اصلی دژ و تختگاه حسن صباح باید از پای دیوار شرقی قلعه عبور کنی، دیواری که دارای ارتفاع بیشتری از سایر دیوارهای قلعه است و به نام جورقلا(یعنی قلعه بالا) یا پیلاقلا(یعنی قلعه بزرگ) خوانده میشود. این دیواراز سنگ و ملات گچ ساخته شده و کمتر از سایر قسمتها آسیب دیده است. حسن صباح سالیان سال در پای این دیوار حکومت کرد.
استحکامات این ضلع قلعه از سایر قسمتها مفصلتر است و آثار برجهای کوچکی در آن دیده میشود که محل اسکان پاسداران قلعه و خانوادههای آنان نیز بوده است.
دیوار شمالی قلعه که 12 متر طول و پهنای یک متر دارد، از سطح قلعه پایینتر واقع شده است و پرتگاه مخوفی دارد. از دیوار جنوبی قلعه آثار کمی برجای مانده و از بقایای ضلع شمالی این دیواره، میتوان ده آخور برای چارپایان که در دل کوه کنده شده است را دید. گذشته از آثار دیوار جنوبی، دیوار غربی به ارتفاع دو متر هم چنان پابرجاست، اما از دیوار شرقی اثری دیده نمیشود.
عطاملک جوینی در کتاب «تاریخ جهانگشای» از قلعهی الموت نام برده است.
زنی داخل سنگهایی که با دست کنده شدهاند، چای، تنقلات و داروهای گیاهی میفروخت؛ اینجا کافهی الموت است. داخل فضای دستکند، چهار اتاق وجود دارد و نور خورشید از طریق نورگیرهایی که بالای قلعه قرار دارند، به داخل میآید.
در آن زمان، باروت و دینامیت نبود و مشخص است که این اتاقها بهوسیلهی چکش و با دست، کنده شدهاند. تاکنون 18 انبار آذوقه و 6 آبانبار در 35 درصد از بخش کاوششده کشف شده است و انتظار میرود با حفاری بیشتر در این منطقه، کشفیات دو برابر شود.
حسن صباح در سال 482 هجری قمری، الموت را مرکز حکومت خود قرار داد. وی سپس با دیدن پناهگاهی مخوف و قلعهای پرشکوه که به گفته "حمدالله مستوفی"، نخست در سال 226 هجری قمری به دست "داعی الی الحق حسن بن زید الباقری" وهمزمان با خلافت متوکل خلیفه عباسی بنا شده بود، آن را تصرف و بهایی معادل هزار یا سه هزار دینار طلا به حاکم رانده شده آن پرداخت و قلعه را از آن خود کرد و تا 35 سال نیز در آن حکومت کرد.
حسن صباح از مخالفان سرسخت تسلط اعراب و ترکان سلجوقی بر ایران بود که پس از رانده شدن از دربار ملکشاه سلجوقی برای فراگیری اصول مذهب اسماعلیه نزد فاطمیان مصر رفت و در مدت کوتاهی به داعی کبیر ملقب شد او پس از بازگشت سر تاسر ایران را جهت پیدا کردن مقری برای فعالیت های خود زیر پا نهاد و در نهایت منطقه الموت را به عنوان مکانی برای فعالیت های خود انتخاب کرد در مورد سال ساخت این قلعه میان مورخان اختلاف نظر است اما باید آن را متعلق به اوایل دوره اسلامی دانست.
اسماعیلیه شاخهای از تشیع است، با این تفاوت که آنان به هفت امام اعتقاد دارند و امامت را بعد از امام جعفر صادق(ع) حق فرزند وی اسماعیل میدانند.
این قلعه در سال 654 هجری قمری به تصرف هولاکو خان مغول درآمد. با تصرف این قلعه و به آتش کشیده شدن کتابخانه نفیس آن، قلعه از رونق افتاد و به زندان و تبعیدگاه تبدیل شد، امروز نیز میزبان علاقهمندانی است که در آن شکوه و عظمت تاریخی را میبینید که از آن چیزی جز سنگ باقینمانده است.