- تاریخ برگزاری کنکور سال ۱۴۰۴ مشخص شد
- وزارت آموزش و پرورش این فرهنگیان بازنشسته را مجددا به کار دعوت کرد
- گیلانشاه خالدار منقرض شد / وداع با پرنده ناب حیات وحش ایران + عکس
- تجمع جمعی از معلمان بازنشسته مقابل مجلس / جزئیات مطالبات فرهنگیان
- پیش بینی آب و هوای تهران در ۳ روز آینده
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- پیش بینی هواشناسی از وضعیت آب و هوا فردا سه شنبه ۲۹ آبان
- ۶ مرحله بهره مندی معلمان از رتبه بندی + جزئیات و لینک
- روز جهانی مرد ۱۴۰۳ چه روزی است؟ هدف از روز جهانی آقایان
- حقوق این پرسنل آموزش و پرورش در سال آینده افزایش می یابد
چرا «سلفی» مي گيريم؟
پروفسور هنک بيج دي وِگ، Henk bij de Weg، فيلسوف، جامعه شناس و عکاس هلندي است که هر سه اين زمينه ها را به طور حرفه اي دنبال مي کند. او از رساله دکتراي خود در دانشگاه «کوک آگورا» در سال 1996 دفاع کرد و حوزه مطالعاتي او معرفت شناسي، فلسفه علوم اجتماعي، فلسفه ذهن، روش شناسي و هرمنوتيک است. او در حوزه فلسفه سياسي بويژه فلسفه هاي صلح و عدم خشونت نيز پژوهش هايي انجام داده است و در حوزه عکاسي نيز تا کنون چندين نمايشگاه برگزار کرده است. از کتاب هاي او مي توان به اين عناوين اشاره کرد: نظريات صدق و روابط آنان (1976)، علم به مثابه روش: توسعه روش به عنوان پايه آگاهي در علوم اجتماعي (1988)، معنا، عمل و ادراک (1996)، دويدن با مغز (2013). او يادداشت حاضر را در تارنوشت (وبلاگ) خود منتشر کرده است که ترجمه آن را در ادامه مي خوانيد:
ويتگنشتاين در کتاب «پژوهش هاي فلسفي» مي نويسد: «تن آدمي بهترين تصوير از روح او است.» هر چند ويتگنشتاين در اينجا از «روح» معنايي مذهبي را در نظر دارد و بر آن است که «مذهب به ما مي آموزد هنگامي که بدن از هم مي پاشد روح مي تواند وجود داشته باشد.» با اين همه من گمان مي کنم که ما مي توانيم روح را در معنايي گسترده تر به کار گيريم. براي مثال مي شود آن را «ذهن» يا «حيات دروني» خواند.
به اين اعتبار، انديشه اي که در نقل قول ويتگنشتاين نهفته است با يافته هاي اخير علوم اعصاب همخواني دارد؛ به ويژه با اکتشاف «نورون هاي آينه اي». (نورون آينه اي، نوروني است که با عمل «ديگري» تحريک مي شود به گونه اي که آن رفتار را عيناً کپي مي کند) کشف اين حقيقت علمي نشان داد که رابطه اي مستقيم ميان «احساس من» و «ابراز آن احساس در چهره من» وجود دارد. اين واقعيت حتي در مواردي که من «آگاهانه» احساسي مانند غم يا شادي به خود مي گيرم نيز، صادق است؛ به اين معنا که در چهره من اين غم و شادي به وضوح نمايان مي شود.
يکي از پيامدهاي اين رابطه «احساس دروني» و «ابراز چهره اي» اين است که من مي توانم چارچوب ذهني کسي را از چهره اش بخوانم. هر چند طرف مقابل هم مي تواند من را گمراه کند، زيرا مي توان اين سازوکار را سرکوب کرد و آگاهانه چيزي را بر چهره آورد که با حالات دروني مطابقت ندارد.
به هر حال، به عنوان يک قاعده، هنگامي که من به چهره فرد ديگري مي نگرم مي توانم برخي چيزها را در مورد احساسات دروني و حيات دروني او تشخيص دهم. در اين تشخيص برخي بهتر از ديگران عمل مي کنند. اما اغلب آنچه را که من «ذهن خواني» مي نامم يک فعاليت آگاهانه نيست و در بيشتر اوقات ما حتي متوجه نمي شويم ذهن کسي را که رو به روي ما ايستاده، خوانده ايم. به عنوان مثال، اين باعث مي شود که احساس من و بدن من به طور خودکار خودش را با احساس «ديگري» سازگار کند.
همه مي دانيم که ما با خميازه کشيدن ديگري، به خميازه مي افتيم. و با خنديدن و گريه ديگري، به شادي يا اندوه دچار مي شويم. اين را حتي مي توان به کل يک گروه تعميم داد: يک فرد مي خندد و همه حاضران نيز به خنده مي افتند. انسان موجودي بسيار اجتماعي است و اينکه رابطه بين «احساس دروني» و «ابراز بيروني» پايه جامعه گرايي بشر يا دست کم بخشي عمده از آن است هر روز بيشتر آشکار مي شود.
گمان مي کنم که اکنون مي شود فهميد چرا ما «سلفي» مي گيريم و چرا آن را با ديگران به اشتراک مي گذاريم. امروزه در غياب روابط مستقيم چهره به چهره، چيزي که بهتر از يک سلفي، «خودِ شما» را بازتاب دهد، وجود ندارد.
«عکاسي از خود» هم يک تصوير از «خودِ بيروني» است و هم نمايشي از «خود دروني»، زيرا که بيرون آينه درون است. سلفي تصويري کامل از شما يا دست کم تصويري از «من مثبت» شما است چرا که به ندرت وقتي غمگين هستيم سلفي مي اندازيم. از اين رو، تا زماني که شما احساس خوبي داريد، سلفي «بازتابي از روح» شما است.
منبع ايران
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.