- قالیباف: انتصاب ظریف تخلف و غیرقانونی است!
- انتصاب استاندار جدید کرمانشاه: منوچهر حبیبی کیست؟
- دیدار پزشکیان با فیلسوف مشهور (+عکس)
- پایان ممنوع الکاری و محرومیت چند چهره سینمایی (عکس)
- لحظه انفجار ناشی از حمله اسرائیل در محل بازی وحید شمسایی و خداداد عزیزی در لبنان (ویدئو)
- اولین حضور «مسعود پزشکیان» در یک سالن کنسرت (تصاویر)
- میرسلیم: چرا دستگاه های امنیتی به پسرم کمک نکردند، او روحیه حساسی دارد! / او هیچ ارتباطی با منافقین نداشت
- چه کسی مانع قالیباف است؟
- ظریف: ترک میز مذاکره ضد منافع ملی است / اعلام رفتار و سیاست ایران در دوره ترامپ
گفتاری به بهانه حملات پی در پی هفتههای اخیر به برجام
از «دلواپسی» تا «برجامکوبی»!
مثال دیگر هم مطرح شدن اظهار نظری عجیب در مورد برجام در این برهه از زمان بود. تنها کافیست که این دو جمله را با هم مقایسه کنیم تا به عجیب بودن آن پی ببریم: جمله اول: «طی دهه گذشته، افراد بسیاری در پیشبرد مذاکرات نقش داشتهاند و ما از همه آنها تشکر میکنیم.» جمله دوم: «اگر بنده به ریاست جمهوری می رسیدم، برجام را امضا نمی کردم.»
نواندیش- رضا کدخدازاده: در هفتههای اخیر کار یک جریان سیاسی، تنها شده کوبیدن برجام! در این راه نیز از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند. به طنز میتوان گفت که در روزهای اخیر، این جریان در تحلیل مسائل گوناگون تنها از دو جمله استفاده میکنند: یکی جمله «چه ربطی به برجام دارد؟» و دیگری جمله «ما از اول هم گفتیم برجام بیفایده است.»
اگر قرار باشد مسائلی مانند کاهش تورم، افزایش فروش نفت، بهبود نسبی مشکلات زیست محیطی، افزایش بیسابقه ورود هیاتهای سیاسی به ایران و مواردی از این دست که در شرایط پسابرجام اتفاق افتاده را تحلیل کنند از جمله اول استفاده میکنند. و اگر بخواهند مسائلی مانند مشکلات اقتصادی، بیکاری، عادی نشدن کامل مراودات اقتصادی با جهان، اعتراض برخی از کشورها به برنامه موشکی ایران و مواردی اینچنینی را تحلیل کنند از جمله دوم استفاده میکنند.
البته در این بین برخی هم هستند که گهگاه سعی میکنند در راستای سیاست «برجامکوبی»ای که پیش گرفتهاند خلاقیت هم به خرج دهند و ردپای برجام را در حوادثی همچون سیلهای اخیر در ایران و ماجرای قتل «ستایش»، هم بیابند!
این روزها «دلواپسان» از تمام ظرفیتهای موجود برای تخطئه بانیان برجام استفاده میکنند. هجمه عظیمی که اخیراً از سوی آنها به برجام وارد میشود مسالهای نیست که تنها بتوان آن را با نشان دادن گشایشهای بالفعل و بالقوه برجام بررسی کرد. شاید لازم باشد که ریشههای این مساله را هم مورد مداقه قرار داد.
برای این کار بهتر است به کمی عقبتر بازگردیم. یعنی زمانی که جریانی به نام «دلواپسی» در سپهر سیاسی ایران شکل گرفت. در واقع حتی میتوان گفت اگر در سالهای آینده فردی بخواهد جریانات سیاسی معاصر ایران را مورد بررسی قرار دهد، باید توجه ویژهای به این جریان سیاسی داشته باشد. جریانی که از شاخه «اصولگرایی» متولد شد.
اصطلاح «دلواپسان» درست از فردای روز سیزدهم اردیبهشت ماه سال 93 شکل گرفت و از آن زمان به بعد تاکنون حضور پررنگی در سپهر سیاسی ایران داشته است. این نام برگرفته از همایشی بود با عنوان «دلواپسیم؛ همایش بزرگ مخالفان توافق با آمریکا» که در تاریخ مذکور برگزار شد و محوریت آن مخالفت جدی با توافق هستهای اولیه موسوم به «توافق ژنو» بود. در واقع آنها با این کنش خود قصد داشتند نشان دهند که از تمام ظرفیتهای موجود استفاده خواهند کرد تا توافق نهایی به ثمر نرسد. آنها نه تنها در عمل نتوانستند این کار را انجام دهند که هر چه هم زمان گذشت شکاف بین آنها و افکار عمومی هم گستردهتر شد. شاید در آن زمان بسیاری هنوز بر این گمان بودند که گردانندگان آن همایش یعنی «دلواپسان»، مساله هستهای و توافق، واقعاً مساله اصلیاشان باشد. اما هر چه زمان گذشت مشخص شد کسانی که تفاوت انپیتی (NPT)، یا همان «Non-Proliferation Treaty Nuclear» به معنای «معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای»، را با «امپیتی» نمیدانند، به احتمال خیلی زیاد دغدغه مساله هستهای و توافق را ندارند! بلکه مساله اصلی برای آنها تعلقات حزبی و جناحی آنهاست. البته برای داشتن یک نظام سیاسی پویا، داشتن تعلقات حزبی و جناحی نه تنها مذموم نیست بلکه مورد ستایش هم هست. اما نه در جایی که پای منافع ملی در میان است. به عنوان مثال میتوان نظام سیاسی آمریکا را مثال زد که در رقابتهای حزبی و حتی درون حزبی هیچگونه مدارایی با یکدیگر ندارند اما در مسائلی که مستقیماً به منافع ملی آمریکا مرتبط است کمترین اختلاف ممکن را میتوان دید.
با این حال شاید «دلواپسان» استدلال کنند که آنها هم دقیقاً به خاطر منافع ملی کشور است که با توافق مخالفند، اما در طول این مدت کارهایی انجام دادهاند که باور اینکه اصلاً در ذهن برخی از آنها مسالهای به نام منافع ملی مطرح باشی بسیار سخت است! چگونه میتوان به خود بقبولانیم که افرادی که به وزیر امور خارجه کشور که در یکی از سختترین مذاکرات تاریخ این سرزمین، در حال مبارزه با قدرتهای جهانی است، به جای روحیه دادنِ به او، علناً تهمت خیانت به او بزنند و تضعیفش کنند، منافع ملی را درک کرده باشند! آن هم وزیر خارجهای که نه تنها منصوب رئیس جمهوری است که نماد جمهوریت نظام است، بلکه از سوی بالاترین مقام سیاسی کشور نیز با نام «فرزند انقلاب» از او یاد شد و حتی نباید کسی او را سازشکار خطاب میکرد.
با نهایی شدن توافق هستهای که قطعاً در درجه اول تصمیم کلیت نظام بوده و هست، اینگونه تصور میشد که «دلواپسان» دیگر به این مساله خیلی نپردازند و اهداف جناحی خود را در جای دیگری دنبال کنند. چرا که کمترین انتظار از سوی کسانی که همواره داعیه حرکت در راستای انقلاب و نظام را داشتهاند این بود که حالا که مجموعه نظام یک توافق را پذیرفته اگر هم با آن موافق نیستند حداقل دیگر به رویه قبلی خود ادامه ندهند و با آن شدت و حدت آن را نکوبند. اما به نظر میرسد عکس این اتفاق در حال جریان است.
نکته جالب اینجاست که برخی «دلواپسان» حتی نسبت به بنیادیترین مسائل حکومتی، مانند تقدیر از حضور گسترده مردم در انتخابات هم اگر به نفع خودشان نباشد موضعی میگیرند که در هیچ زمانی در تاریخ نظام جمهوری اسلامی ایران، مسبوق به سابقه نبوده است. چرا که دیده شد به هنگامی که مردم به وسیله صندوقهای رای به آنها یک «نه» بزرگ گفتند، نه تنها حضورشان را در راستای انقلاب و نظام تعبیر نکردند که شدند مردم کوفه!
به نظر میرسد در همین جا به پاسخ سوالی که در پیاش بودیم ـ علت «برجامکوبی» این روزها ـ رسیدهایم. مسله اصلی در همین «نه» بزرگی است که در انتخابات اسفند ۹۴ به این جریان گفته شد. در واقع حملات بی محابای این روزها به برجام نه ربطی به توقیف دو میلیارد دلاری دارایی ایران از سوی آمریکا دارد، نه ربطی به محکوم کردن برنامه موشکی ایران توسط چند کشور. نه ربطی به اقتصاد دارد و نه اساساً به هیچ مساله دیگری. مساله اصلی در همان از دست دادن بخش مهمی از قدرت است که در انتخابات اسفند 94 برای جریان «دلواپسی» رخ داد.
پیشتر فکر میشد که این جریان که قافیه را در مجلس تا حدود زیادی باخته است، حداقل تا رسیدن به موسم انتخابات ریاست جمهوری ۹6 که تب وتاب آن معمولاً از پنج، شش ماه مانده به تاریخ این انتخابات آغاز میشود، صبر میکند و بعد برجام را مستمسکی قرار میدهد که پاستور را از جریان رقیب بازپس گیرد. اما به نظر میرسد که یا خیلی زود به صرافت افتادند که باید برای رسیدن به پاستور آینده نگری کنند! یا اینکه با نزدیک شدن به خرداد ماه و خداحافظی با کرسیهای بهارستان، دوری از قدرت برایشان به قدری تلخ است که میخواهند از آخرین روزهای حضور در قدرت هم نهایت استفاده را بکنند. و چه چیزی بهتر از «برجامکوبی» که بخش مهمی از هویت این جریان هم هست!
کار حتی به جایی رسیده است که این روزها برخی از «دلواپسان»، دیگر دل و دماغی برای نقشآفرینی در مجلس و ایراد نطقهای آتشین را هم ندارند. به جای آن ترجیح میدهند با حضور در فضای مجازی، هم با این فضا که ضربه سختی در انتخابات از طریق آن بهشان وارد شد، آشنا شوند هم به «برجامکوبی» خود بپردازند! شاید از نظر آنها حالا که قرار است تا چند وقت دیگر از بهارستان خداحافظی کنند و دیگر در آنجا نتوانند به مذاکرهکنندگان ارشد ایران اتهام وارد کنند بد نباشد «برجامکوبی» را با کامنت گذاشتن در زیر عکسهای خانوادگی عباس عراقچی آغاز کنند! البته باید گفت که ای کاش حداقل در این فضا نیز معیارهای اخلاقی را رعایت میکردند!
در این بین اتفاقات جالبی هم میافتد که میتوان آنها را از بازیهای جالب دنیای سیاست، از نظر گذراند. به عنوان مثال میتوان از جریانی گفت که در گذشتهای نه چندان دور، عنوان «روزنامههای زنجیرهای» را برای تحقیر رسانههای اصلاحطلب به کار میبردند. با این توجیه که مطالب همه آنها یکی است که در اشکال گوناگون بیان میشود. حال آنکه سه روزنامه از همان جریان در یک روز، در راستای سیاست مشترک «برجامکوبی» از یک تیتر واحد دو کلمهای «تقریبا هیچ»(بخشی منقطع شده از سخنان سیف در مورد برجام) در صفحه اصلی خود استفاده کردند. تیتری کاملاً خودجوش که نشان داد عنوان «روزنامههای زنجیرهای» در این روزها چه معنای جالبی میتواند داشته باشد!
مثال دیگر هم مطرح شدن اظهار نظری عجیب در مورد برجام در این برهه از زمان بود. تنها کافیست که این دو جمله را با هم مقایسه کنیم تا به عجیب بودن آن پی ببریم:
جمله اول: «طی دهه گذشته، افراد بسیاری در پیشبرد مذاکرات نقش داشتهاند و ما از همه آنها تشکر میکنیم.»
جمله دوم: «اگر بنده به ریاست جمهوری می رسیدم، برجام را امضا نمی کردم.»
جمله اول جملهایست که توسط محمد جواد ظریف در بیانیه نهایی برجام گنجانده شد که به همه جهان اعلام کند که در ایران برای دستیابی به منافع ملی، همه یکدل و یکصدا هستند و اگر در «برجام» موفقیتی حاصل شده، همه در آن سهیم هستند و قرار نیست این موفقیت به نفع خودش، همکارانش، دولت متبوعهاش و یا هر کس دیگری مصادره شود. بدون شک این جمله ظریف برای ما که بیشتر دیدهایم «بعدیها» تمام گناهان و تقصیرها را گردن «قبلیها» انداختند، یک چیز داشت؛ درس اخلاق! آنهم بدون داشتن داعیه اخلاقمداری و در بوق و کرنا کردن آن! جمله دوم اما،...! بگذریم!
لینک کپی شد
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
عالی بود.بسیار لذتبخش است که دانشجویانی پیشتر داشته باشی که امروز اینگونه پخته و زیبا و عمیق مینویسند.کدخدازاده عزیر بخوبی حال و هوای این روزهای نقد برجام نه بلکه برجامکوبی! را تفسیر و تحلیل کرده است.
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.