- برد تاریخی تیم فوتبال بانوان پرسپولیس
- کارنامه استقلال، پرسپولیس و سپاهان در جام حذفی فوتبال ایران (جدول)
- توافق اولیه اورونوف با پرسپولیس برای تمدید با این شرط!
- افشاگری پیروانی درباره پشت پرده هوادار متمول و حواشی پرسپولیس و حمایت از منتقدان تیم ملی!
- واکنش یاسین سلمانی به نیمکت نشینی در پرسپولیس
- کارشناس داوری پرسپولیس - مس سونگون؛ یک پنالتی سوخت و گل اول بازی مردود بود؟!
- خلاصه بازی پرسپولیس 3 - مس سونگون 0 (فیلم) - 1 آذر
- احتمال حذف استقلال و پرسپولیس از آسیا!
- خیابانی همزمان از خجالت بیرانوند و بازیکنان تیم ملی درآمد!
- گاف بد باشگاه پرسپولیس درباره اوستون اورونوف
ماجراى اكراه "على كريمى" براى عكس با "احمدى نژاد" (+عكس)
اسطوره فوتبال ایران و پرسپولیس گفت:من هیچ وقت در مورد علی دایی کار بدی انجام ندادهام. در زمانی که فوتبال بازی میکردیم خیلی از پنالتیها را من میگرفتم که ایشان میزدند و یا پاسهای گل زیادی به ایشان دادم.
به گزارش آنا و به نقل از مجله تصویری تبار،شمارهی 8 تکرارنشدنی فوتبال ایران، 8 مقدس، آقای جادوگر و هزاران لقب دیگر که تداعیکنندهی اسم علی کریمی است که بگذریم، محبوبیت وصفناشدنی ستارهی فوتبال ایران و همراهی و دلسوزی همیشگیاش با مردم ایران در اتفاقات و رویدادهای مهم، ویژگی بارزی است که او را از دیگر بازیکنان همدورهاش متمایز میکند.
دریبلها، گلها و پرفورمنسهای زیبای او با توپ، تماشای فوتبال زمخت دههی هفتاد را دلپذیر کرده بود. تماشای هیجان مدیران باشگاه اتلتیکومادرید از حرکات زیبای پا به توپ بودنش در سکوهای آزادی یکی از تصاویر ماندگار در ذهن تاریخ آزادی پیر است. او پرواز از امارات را برای رسیدن به مونیخ انتخاب کرد تا در مسیر همترازیاش با ستارگان بینظیر بایرنمونیخ، دل شیخنشینان امارات را نیز ببرد.
پرواز امارات به مونیخ انجام شد تا خبرش آسیا را متحیر کند. مصدومیت بیرحم و نابههنگام علی کریمی حسرت بزرگی را رقم زد که حتی امروز هم ماگات، پس از گذشت این همه سال از آن یاد میکند. حالا در آستانهی 38 سالگی ستارهی محبوب فوتبال ایران، با او همکلام شدیم و این انتخاب برای شمارهی هشتم مجله به نام همان هشت مقدس همیشگی است؛ علی کریمی با متانتی ستودنی در برابرمان نشست و پس از مدت زیادی که از گفتوگوی مفصل فرار کرده بود اینبار برایمان از همه چیز گفت، از خاطرات فوتبالش؛ دلخوریهایش؛ حسرتهایش؛ خانوادهاش و از تمام لحظههایی که شاید بازگوکردنش برای او آسان نبود.
*از هشـت سـالگیتـان شـروع کنیم، کمی از حال و هوای آن روزهایتان بگویید و اینـکه چه تـصوری از آیندهی عـلی کـریمی هشت ساله داشتید؟
-قبل از هر چیز چون این اولین مصاحبهام در سال جدید است، سال نو را به همهی هموطنان عزیزم تبریک میگویم و برایشان بهترینها را آرزو میکنم و امیدوارم در کنار عزیزانشان سال خوبی داشته باشند. مرا یک باره به سی سال پیش بردید. کمی سخت است همه چیز را به یاد بیاورم، ولی طبیعتا من هم مثل بقیهی بچهها دنبال چیزهایی بودم که در آن سن و سال دوست داشتم. بازیکردن جزئی از آن چیزهای دوستداشتنی بود؛ طوری که دیگر همه از دست ما عاصی بودند. همسایهها، پدر و مخصوصا مادرم. همینطور میگذراندم و پیش میرفتم و تنها چیزی که اهل آن نبودم، درس خواندن بود! ولی خب، گذشت تا به اینجا رسیدم. من فکر میکنم همه دوست دارند که اتفاقات خوبی در آینده برایشان بیفتد. طبیعی است که در مورد من هم همینطور است. بیشتر دنبال این بودم در زمینههایی که علاقه دارم موفق باشم. من هم مثل خیلیها فکر و ذکرم فوتبال بود. دنبال این بودم که بتوانم در این رشته موفق شوم که خدا را شکر تا حدودی به آنچه دوست داشتم رسیدم.
*در فوتبالهای کودکیتان چقدر شیشه شکستید؟
-شیشه که تک و توک شکاندم! چون از پدرم حساب میبردم و اگر این کار زیاد اتفاق میافتاد خیلی خطرناک میشد و کار به جای باریک میکشید.
*اصولا پدر و مادرها آیندهای که از بچهها متصورند دکتر یا مهندس شدن است، هیچوقت در کودکی به این فکر نمیکردید که در آینده دکتر یا مهندس شوید؟
-نه، من با آن وضعیتی که پیش میرفتم اگر میتوانستم درسم را تمام کنم باید کلاهم را بالا میانداختم. ولی متاسفانه فرهنگ اینطوری بود. هرچند که الان شرایط فرق کرده و خانوادهها کمی بازتر و بزرگتر فکر میکنند. آن موقع همه دوست داشتند که به قول شما بچههایشان دکتر یا مهندس شوند، ولی من میدانستم که در آن کارها به جایی نمیرسم.
*از حال و هوای هجده سالگی بگویید، از علی کریمی که آمده بود و نگاهها را به خودش جلب کرده بود. در هجده سالگی وقتی به آن رویا نزدیکتر شده بودید از آیندهی علی کریمی چه تصوری داشتید؟
-شرایط برای من آن موقع اینطور رقم خورد و امکان هم داشت که من دیگر سمت فوتبال نروم. چون زمانی که در تیم نوجوانان نفت بودم، مربیانمان نوجوانان سایپا را هم گرفتند و ما هم به سایپا رفتیم. همزمان در جوانان سایپا هم بازی کردم. بعد از آن سال، تیم سایپا برای یک مدت کوتاه منحل شد. ما ماندیم که چهکار کنیم و دربهدر دنبال این بودیم که یک تیم پیدا کنیم. در آن زمان فرشید در تیم فجر سرباز بود. سنم به ردهی سنی امیدها رسیده بود و برادرم مرا به تیم فتح برد. آنجا مشغول شدم و دوباره در مسیر فوتبال افتادم. امکان داشت شرایط طوری شود که از فوتبال زده شوم یا امکان داشت ادامه ندهم. اما خدا خواست که این مسیر برایم پیدا شود و بتوانم به تیم فتح بروم. بازیهای سالنی هم انجام دادم و همزمان در تیم بزرگان فتح هم بازی میکردم. در همین مسیر قسمت شد تا بتوانم به پرسپولیس و تیم ملی بروم و بعد هم همین مسیر را تا دو، سه سال پیش ادامه بدهم.
*در کودکیتان با پیراهن شمارهی 7 نامجومطلق بازی کردید؟
-آقای نامجومطلق جزو بازیکنانی بود که من دوستشان داشتم. با اینکه پرسپولیسی بودم و ایشان استـقلالی، ولی از بازیشـان لذت میبردم و به عنوان بازیکن ایرانی، الگویـم بودند و بـازیهـایشـان را در تیـم ملـی هم دنبال میکردم. قبلا شمارههای دیگری مثل 10 و 7 را پوشیده بودم.
*شـمارهی مـورد علاقهتـان در فوتبـال چـه بود؟
-آن موقع همیشه دوست داشتم شمارهی 10 را بپوشم، ولی بعد دیدم کسی آمده و شمارهی 10 را پوشیده و حالا حالاها هم نمیخواهد آن را از تن در بیاورد. فکر کردم که شمارهای برای خودم دست و پا کنم. آن موقع مرحوم قایقران 8 میپوشیدند و من به این شماره علاقه داشتم. آن اوایل هم که به تیم ملی آمده بودم 8 را ستار همدانی میپوشید و من 15 و 17 میپوشیدم. با رفتن آقای همدانی سریعا 8 را گرفتم! ماه تولدم هم آبانماه است. هرچند در ابتدا که 8 را میپوشیدم به این موضوع فکر نمیکردم، ولی بعد از چند سال متوجه شدم که تولدم، هشتمین ماهِ سال است.
*آیـا فکـر میکردیـد که عدد هشـت را بـه هشـت مقدس برای پرسپولیسیها و به یک نماد تبدیل کنید و برای تمام ایرانیها شمارهی هشت با علی کریمی پیوند بخورد؟
-طرفداران که نسبت به من همیشه لطف داشته و دارند، ولی قبل از من هم بازیکنان بزرگی این شماره را پوشیده بودند و من در مجموع این شماره را خراب کردم. آقایان محرمی و کرمانیمقدم شمارهی8 میپوشیدند، در تیم ملی هم که دربارهاش صحبت کردم. به نظرم این بازیکن است که به شماره شخصیت میدهد و نه شماره به بازیکن. چون شمارهی 10 داریم که روی نیمکت مینشیند، در صورتی که شمارهی 10 در همهی تیمها ازآن بازیکنان کلیدی است، بنابراین فکر میکنم این بازیکن است که میتواند به شماره شخصیت بدهد. شاید بازیکن به شمارهای علاقهای نداشته باشد ولی بتواند آن را جا بیندازد و برایش اسم و رسمی درست کند.
*بعد از 18 سالگی، شما در 28 سالگی نهتنهـا آن رویـا را لمس کـرده بودید، بلـکــه بـه نـظر میرسید کـه دیگر اغـنــا شـدهایـد؛ مرد سال فـوتبـال آسـیــا، حـضـور در جـامجـهـانـی، بایـرنمـونـیـخ و... در آن دوره جـــزو فــوتبالیـستهـای پردرآمـد و مشـهور بودیــد و بـا لقـب جادوگــر ایـرانـی و مارادونای آسیا از شـما یـاد میشد. کمی در مـورد حال و هـوای 28 سالگی بگوییـد که وقـتی آن رویــا را پشـت سر گذاشته بودید و برایتان خاطره شده بـود، چه تصوری از آیندهی علی کریمی داشتید؟
-بین این همه بازیکن، بازیکن سال قاره شدن خیلی سخت بود. ولی معتقدم در هر مسیری که زندگیتان میافتد، دیگر تقدیرتان نوشته شده است. تمام آدمهای دنیا و حتی آنهایی که در حرفهی خودشان سرشناس هستند طبیعتا تصمیمات اشتباه هم گرفتهاند. من هم اشتباه کردم و حس کردم همه چیز برایم تمام شده و به تمام چیزهایی که میخواستم، از نظر مالی و اسم و رسم رسیدهام. متاسفانه ما دوست داریم همه چیز را خودمان تجربه کنیم و از تجربهی دیگران استفاده نمیکنیم. اگر در آن زمان کسی میآمد و مرا نصیحتی میکرد فکر میکردم منظوری دارد! میخواستم خودم آن کار را تجربه کنم. به هر شکل مسیر زندگی من اینگونه پیش رفت و خدا را شکر میکنم. من در زنـــدگـی ورزشـــیام تصـمیمات اشـتباه کم نگرفتهام. در آن برههی زمانی آن تصمیم اشتباه را گرفتم و تمام شد و رفت، گذشته دیگر برنمیگردد و باید به آینده فکر کرد.
*اولین تحسینهای خانواده از فوتبالتان را به یاد دارید؟
-اولین بار که به تیم ملی دعوت شدم یک بازی دوستانه با تیم کویت داشتیم که در کویت انجام شد و سه بر صفر باختیم! در آن بازی که اولین بازی ملیام بود خیلی خوب بازی کردم که باعث شد بازتابهای زیادی برایم داشته باشد، تا جایی که در فرودگاه به استقبالم آمدند و به قول خودمان برایم خیلی نوشابه باز کردند.
*از کـی و کـدام اتفـاق بـه ایـن نتیجـه رسـیدید که پـرسـپولیـسـی هـسـتید؟
-از وقتی که بچه بودم. من و فرهاد (برادر بزرگم) و پدرم، پرسپولیسی بودیم و فرشید هم استقلالی بود. بماند که بعدها 6، 7 سال در پرسپولیس بازی کرد. همیشه در تاریخ این دو تیم بازیکنانی بودند که پرسپولیسی بودند و در استقلال بازی کردند و استقلالی بودند و در پرسپولیس بازی کردند! این چیزی است که قبلا هم اتفاق افتاده است. خانهی ما در حوالی وردآورد و استادیوم بود و همهی بازیهای تیم پرسپولیس را به همراه پدرم میرفتیم استادیوم. تیم دومم، آرارات بود و به این تیم هم خیلی علاقه داشتم. از همان ایام من پرسپولیسی بودم. بعدها در یک برهه با استقلال قرارداد داخلی بستم، ولی دورهای از فوتبالم بود که برای همهی بازیکنان پیش میآید، دورهای که بازیکنان برایشان مهم نیست در پرسپولیس باشند یا استقلال، فقط به موفقیت فکر میکنند. چون این دو تیم سکوی پرواز هر بازیکنی هستند و هر کس میخواهد با ورود به این تیمها به تیم ملی برسد. آن موقع ترانسفر به تیمهای خارجی هم تازه اتفاق افتاده بود و به همین دلیل انگیزههایمان بیشتر شده بود. به هر حال من با استقلال و آقای کامران منزوی قرارداد داخلی بستم. آن موقع قرارداد داخلی هیچ اعتباری نداشت، ولی الان دیگر معتبر شده و به منزلهی قرارداد رسمی است. بعد ماجرای فوتبال داخل سالن و درگیریهای آن پیش آمد که میخواستند مرا بزنند، البته نشد و فراریم دادند. بعد از آن از پرسپولیس به دنبالم آمدند، البته آن هم به واسطهی بازی داخل سالن با استقلال بود.
*شادی بعد از گل شما در فینال مـسابقات فـوتسال مـقابل اسـتقلال، چـقــدر در مــسیر پرسپولیســی شــدنتـان تاثـیر داشت؟
-خب من آن موقع پرسپولیسی بودم، اما شادی بعد از گل هر بازیکنی طبیعی است. شاید انتظار این شادی را نداشتند. بازیکنان بزرگی آمده بودند؛ آقایان منصوریان، مجیدی و ورمزیار. فکرش را هم نمیکردند که این اتفاق بیفتد. گاهی کارهایی که نباید انجام دهیم را انجام میدهیم. به آنها حق هم میدهم چون تیمشان باخته بود. بعدها که گلهای بیشتری زدم تجربه شد و کمتر شادی کردم.
*کلا آدم خونسردی هستید؟
-خونسردی که خوب است، شاید در جاهایی نتوانم، اما در کل هیجانم را کنترل میکنم.
*شما همیشه به خـاطر فردی دیگــر و شــاید بـه خاطر مردم و یک جریان دیگـری عکسالعمل نشان دادهاید، اما به خاطر خودتان کمتر این کار را میکنیـد. محـرومیـت یــکســالهی شـــما بـابت دفاعتان از عـلی انـصاریان نمونهای از ایـن اتفـاق اسـت، این مطـلب را قـبول دارید؟
-یک جاهایی این کار را کردهام. بالاخره یکسری آدمها حواسشان هست و این قضیه را مدنظر دارند، در مقابل برای یکسری آدمها هم کارهایی کردهام که نهتنها هیچ اتفاقی نیفتاد، بلکه یکسری اتفاقات بد هم برایم رخ داد که بگذریم... در مجموع نظرم این است که همهی آن اتفاق را گردن انصاریان نیندازیم، چون من از جای دیگری عصبانی بودم و بابت یک برخورد دیگر هم عصبانیتر شدم و در نهایت با اخراج انصاریان چیزی که نباید پیش آمد. نمیدانم در حرفهتان «خون به مغز نرسیدن» دارید یا نه، ولی در یک لحظه خون به مغزم نرسید و خیلی نقطهی تاریکی در زندگی ورزشیام رقم خورد. اما تجربهی خوبی برایم شد، چون من آن موقع هجده، نوزده ساله بودم و یک سال محرومیت برایم اتفاق خوبی بود. چرا که در بیست سالگی دوباره به میادین برگشتم و فوتبال بازی کردم. ولی اگر آن اتفاق در 26 سالگی برایم میافتاد دیگر جای برگشت نداشتم. برای همین آن جریان برای من خیلی تجربهی خوبی بود.
*ما همیشه دو تصویر کاملا متفاوت از علی کریمی دیدهایم؛ یک علی کریمی خونسرد که خیلی راحت دریبل میزند. انگار آن لحظه که دریبل میزند به هیچ چیز فکر نمیکند و به آرامی و با طیب خاطر این کار را میکند. نمونهی بارز آن هم گلی است که به عراق زدید و شصت، هفتاد میلیون ایرانی به مرز جنون رسیدند که چرا سریعتر گل را نمیزند و اینقدر آرامش دارد؛ در مقابل علی کریمی خشن، عصبی و پرخاشگر که با هل دادن داور یکسال محروم میشود و یا به وسایل تیم پزشکی لگد میزند! و در نهایت کارت زرد و قرمزهای زیادی میگیرد. چگونه چنین رفتارهای توامانی داشتید؟
-فکر کنم برای همه چنین اتفاقاتی میافتد و کسی نیست که همیشه یکجور باشد، اما بازتاب کارهای من زیاد بود و هرکسی از زاویهی دید خودش آن را بررسی میکرد.از بعد کارشناسی یا روانشناسی بررسی میکردند که مثلا در آن برههی زمانی مشکل خاصی داشتهام یا برخی هم به حساب بداخلاقی میگذاشتند. چند وقت پیش بازی رئالمادرید با مربیگری زیدان را میدیدم و گزارشگر از او به عنوان مربی خوش اخلاق نام برد. آن لحظه با خودم میگفتم اگر آن صحنهی معروف درگیری زیدان در جامجهانی 2006 را یک بازیکن ایرانی انجام میداد باید همهی کاسه و کوزهاش را جمع میکرد و میرفت. به هر حال ممکن است از کسی کاری سر بزند که شاید یک ربع بعد خودش هم پشیمان شود. آن موقع هم چنین چیزی برای من اتفاق افتاد. ولی در مجموع من به ندرت عصبانی میشوم، اما در مقابل حرف غیرمنطقی و زور، از کوره در میروم. کما اینکه یک موقعهایی هم خیلی ریلکس و آرام هستم و دیر عصبانی میشوم. ولی اگر عصبانی شوم، بد عصبانی میشوم.
*حـسرت اتفاق یا افتخاری در فوتبال بـه دلتـان مانـده است؟
-در زندگی ورزشیام تقریبا هر چیزی که دوست داشتم را به دست آوردم. فقط سال اول لیگ قهرمانان اروپا میتوانستیم به مراحل بالاتر برسیم. تا آنجا که به یاد دارم در چهار، پنج سال اخیر تیم بایرنمونیخ جزو چهار تیم نهایی است و در دو، سه سال هم در فینال بوده است. ولی از شانس ما، آن موقع به این مرحله نرسید، میتوانستیم بالاتر برویم. حسرت اصلیام ولی بحث خداحافظی است. در تمام دنیا اینگونه است که بازیکنانی که به خارج از کشور میروند، برمیگردند و فوتبالشان را در تیمهای قدیمیشان تمام میکنند، ولی این شرایط متاسفانه برای من اتفاق نیفتاد که آن را هم به پای این میگذارم که قسمتم بوده است. به هر حال شرایط دست به دست هم داد تا این اتفاق برای من نیفتد. کاری هم نمیتوان کرد. من فوتبالم را به آن شکل که دوست داشتم تمام نکردم، ولی گذشت دیگر...
*از آدمهـــایـــی کـــــه اجــــازهی ایــن خــداحافظی را بـه شـما ندادند، گذشتید؟
-مـن کـه گـذشتم، ولـی اگر اعتقادی داشته باشند انشاءالله خدا از آنها بگذرد. هرچند که در نهایت مهم نیست. این قضیه وحی منزل هم نبوده که حتما باید اتفاق بیفتد، در نهایت یک چیزهایی دست به دست هم داد که میتوانست این اتفاق به شکل بهتری بیفتد که نیفتاد. من همیشه گفتهام که به خدا واگذارشان کردهام و نمیدانم چه حکمتی است که روزبهروز هم اوضاعشان بهتر میشود! که انشاءالله بهتر هم بشود.
*قــــهرمــانـــی آســیا بـرایتـــان حســرت نبـود؟
-سال 2004 فکر میکنم بهترین زمان در بعد از انقلاب برای قهرمانی آسیا بود. از بازیکنان یکی، دو دوره قبل و بعد از خودم عذرخواهی میکنم. اگر حرفی میزنم با سند است؛ فیلم تمام بازیهایمان هست. در سال 2004 در بازی نیمهنهایی در صحنهای داور ستار زارع را اخراج کرد که اصلا اخراج نداشت، ده نفره بازی یک بر هیچ عقب را مساوی کردیم. اگر یادتان باشد در یک صحنهی دیگر روی من خطا شد که داشتم با دروازهبان تکبهتک میشدم و روی من خطا کردند و داور کارت زرد داد. یعنی داور که لبنانی هم بود همهجوره حق ما را خورد، برعکس جام ملتهای دورهی قبل. نمیدانم چرا آن زمان اصلا بحث مسائل داوری نبود. الان به هر مشکلی که برمیخوریم سریع بحث داوری پیش میآید. در آن زمان میتوانستیم به فینال برسیم ولی نشد.
*در جـام ملـتهـای 2004 در نیمهنهایی شما و یک بازیکن دیگر میتـوانستید آقـای گـل شوید. یک پنالتی برای ما گرفتند که اگر علی دایی آن را نمیزد و شما میزدید، به تنهایی آقای گل میشدید...
-نه، اتفاقا در آن زمان پنالتیزن اولمان ایشان بودند. من آن موقع پنالتی کم میزدم. حتی بازی با چین هم که به پنالتی کشید پنالتی نزدم. به طور نرمال، پنالتیزن اولمان ایشان بود که پنالتی را هم زدند.
*آن دوره خیلی این بحث مطرح بود که چرا علی کریمی پنالتی نمیزند؟
-من تک و توک پنالتی میزدم و یکی، دو بار خراب کردم. در یک تورنمنت بد، اگر یادتان باشد، بازیهای غرب آسیا در دمشق بود که من پنالتی خراب کردم. قبل از بازیهای آسیایی بوسان در زمان برانکو که تیم قهرمان شد، ما در اردو بودیم و بعد از برگشتن ما کسان دیگری به مسابقات رفتند. چون تیم المپیک سه بازیکن بالای 23 سال میتواند داشته باشد. در تمام اردوها من و عنایتی جزو بازیکنان بودیم و با اینکه اردوها را ما میرفتیم ولی برای مسابقات نفرات دیگری انتخاب میشدند.
*کـه وســط تـورنمنت هم برگـشتند!
-انشاءالله این اتفاق برای کسی نیفتد. بالاخره پدرشان را از دست دادند و برگشتند. خدا پدرشان را رحمت کند. در مجموع خیلی اتفاقات افتاد که من همه را به پای قسمت میگذارم.
*اولین بازیکن بزرگـی که در مقابلـش بـازی کـردید و از دیدنش هـیجانزده شـدید چـه کـسی بـود؟
-در دو سال اولی که در امارات بودم ژرژ وهآ هم در همان لیگ توپ میزد. وقتی که قراردادش با الجزیره به اتمام رسید صحبتش بود که به تیم ما منتقل شود که البته مربیمان صلاح ندید. به هر حال اولین بازیکن بزرگی که در مقابلش بازی کردم ژرژ وهآ بود که خدا را شکر در تـمامـی بـازیهـای رو در رویمان پیروز شـدیم.
*از اولین لحظهای که با شما تماس گرفته شد تا لحظهای که پایتان را در باشگاه بایرنمونیخ گذاشتید برای ما تعریف کنید و تا آن لحظه علـی کریمی پیش خـودش چــقدر تصـور میکرد کــه روزی بـازیــکن بـایـرن مـونیخ شـود؟
-این سوال را باید از مدیر برنامهام بپرسید، او میتواند خیلی راحتتر در مورد این قضیه صحبت کند. گفته بودند که چنین پیشنهادی هست و فیلم بازیهایم را آقای ماگات دیده است، ولی من همیشه قسمت خالی لیوان را میبینم و معتقدم تا اتفاق بیفتد خیلی زمان میخواهد و بیشتر به بُعد منفی نگاه میکنم. از شانس بدم نمایندگانشان بازی با الجزیره را هم دیدند، در حالی که نگفته بودند که اگر میدانستم طبیعتا بهتر کار میکردم. آن بازی را 3-2 باختیم و من هم افتضاح بودم. فکر کردم که دیگر قضیه تمام شده، ولی آنها به این قضیه حرفهای نگاه میکنند و اینطور نیست که اگر یک بازیکن امروز بد بازی کند یعنی همیشه بد است. بازیکن فوتبال دوران افت هم زیاد دارد و ممکن است در چند هفته یا یک ماه در شرایط ایدهال نباشد که امری طبیعی است و برای هر بازیکنی اتفاق میافتد. به عنوان مثال مسی در بازی با رئال، مسی همیشگی نبود و متحمل شکست هم شدند. بنابراین برای همهی بازیکنان دنیا چنین اتفاقی میافتد. بعد از دو، سه ماه یک روزی همراه با مدیر برنامهام در رستوران مشغول صرف غذا بودیم و گفت که قضیهی بایرنمونیخ جدی شده است! طبق معمول جدی نگرفتم و گفتم ناهار چی بخوریم؟! او بهت زده بود و میگفت هرکس دیگری جای تو بود بالا و پایین میپرید، ولی من جدی نگرفتم. به یک هفته نرسید که برایم بلیت گرفتند و من برای انجام تست پزشکی به آنجا رفتم و قرارداد بستم. اماراتیها تصور میکردند دارم بازارگرمی میکنم تا مبلغ قراردادم را بالا ببرم. حتی روزی که داشتم میرفتم، نمایندهی باشگاه الاهلی آمد و مبلغ خیلی خوبی را پیشنهاد کرد. ته دلم حتی دوست داشتم بمانم؛ به هرحال بعد از چهار سال شرایط برایم خیلی خوب شده بود. اما مدیر برنامهام گفت که هرکاری هم که بگذارم بکنی، این کار را نخواهم گذاشت. سوار هواپیما شدیم و دو روزه به مونیخ رفتیم و بعد از تست پزشکی قرارداد را امضا کردم و برگشتم.
*برویم سراغ دربی. تـوهـم تـوطــئهای میان مردم وجود دارد که وقتی بازیهای دربی مساوی میشود میگویند از بالا دستور رسیده یا اینکه به بازیکنان گفته شده شُل بازی کنیـد تا طـرف مقابـل گـل بـزند! چقـدر چنیـن توصیـهای امـکان دارد؟
-اصلا چنین چیزی نیست. هر موقع که نزدیک این بازی میشویم، این حرفها زیاد میشود، در صورتی که من چنین چیزی را ندیدهام. اصلا چنین صحبتی پیش نمیآید که بیایند و بگویند که این بازی را شُل بگیرید که آنها ببرند یا مساوی شود. از این چیزها نیست، ولی متاسفانه بازار شایعه در این مملکت واقعا گرم است. مثلا چند وقت پیش هم شنیدم با یکی از همین شایعات بندهخدا پدرم را به سینهی بهشتزهرا فرستادهاند!
*ظاهرا شما در یکی از بازیهای بایرنمونیخ با دورتموند در نیمهی اول بد بازی کردید و نتیجه بدون گل بوده است و آقای ماگات در رختکن مستقیما شما را مورد خطاب قرار داده و انتقاد کرده که چرا اینطور بازی کردید و وقتی وارد زمین شدید میخواستید که حتما گل بزنید. جملهای که جلوی آقای ماگات ایسـتادید و گـفتید را برایـمان بـگوییـد.
-تیم آن روز بد بود. اما در این اوقات مربیها به بازیکنانی که خیلی تمرکز دارند و بیشتر رویشان حساب میکنند، بیشتر گیر میدهند. وسط نیمه شد و به رختکن رفتیم و بازی هم اصلا در نیمهی اول جالب نبود و کل تیم بد بود و من هم مثل بقیه، فرقی نمیکرد. از شانس بدم در رختکن روبهرویش نشسته بودم که یک باره به من گفت «اینجا دوبی نیست و آنجا را فراموش کن. اینجا بوندسلیگاست.» من هم فقط او را نگاه میکردم، وقتی وارد زمین شدم نه اینکه فقط بخواهم گل بزنم، اما میخواستم خوب بازی کنم که نتیجه را ببریم، چون این دو تیم همیشه با هم رقابت و کری دارند. گلی زدم که اتفاقا جزو معدود گلهایی بود که خودم هم خوشم آمد، چون اصلا فکرش را نمیکردم که آن توپ گل شود. در نهایت هم نیمهی دوم همه چیز برگشت، چراکه هم تیم خوب بازی کرد و هم نتیجه را بردیم و منجر به تشکر و خستهنباشید ایشان شد. شاید بعد از گلی که زدم از معدود دفعاتی بود که خوشحالی کردم و این خوشحالی به خاطر بار سنگین صحبتهای مربی بود، شاید به گونهای تخلیه شدم. بعد از برد مستقیم به سمت ایشان رفتم و خوشحالی همراه هیجان داشتم، بعد هم چون بازیهای تیم ملی بود پرواز داشتم و باید برای بازی تیم ملی به تهران میآمدم.
*دوسـت داشـتـید دوران فـوتـبالـیتان الان مـیگـذشت؟
-بله. معتقدم که در آن زمان فوتبال بازی کردن و به جایگاه مهم رسیدن کار دشوارتری نسبت به امروز بود. البته این نظر شخصی من است و شاید خیلیها آن را قبول نداشته باشند. اما رشد کردن در فوتبال امروزی به مراتب سادهتر است.
*احساس پدربودن با آمدن هیما چقدر برایتان فرق کرده است؟
-بعد از سالها خدا قسمت کرد و یک دختر نصیب ما شد. همهی بچهها عزیز هستند ولی دختر چیز دیگری است. دختر صفای دیگری دارد. در مجمـوع همـهی بــچهها بـرای پـدر و مادر عـزیز هستــند و آنــها را به یــک چــشم نگـاه مـیکنند.
*چــقـدر مـیتوانیم انتــظار داشــتـه باشـیـم که هـاوش و هــیرســا را در زمیـــن فــوتبال ببینیم؟
-اصلا دوست ندارم به سمت فوتبال بیایند. با شرایطی که در فوتبال هست و آنطور که من میبینم، این شرایط روزبهروز بهتر که نمیشود هیچ بدتر هم میشود. دوست دارم به سمت رشتههای والیبال، بسکتبال و تنیس بروند. یک زمان به فوتبال علاقه نشان میدهند و زمانی هم به والیبال و بسکتبال. باید ببینیم چه میشود! البته اینجا برخوردهای خوبی هم با فرزندان فوتبالیستها نمیشود. یکی از نمونهها محمد پروین، پسر علیآقاست که میبینید در 27 سالگی فوتبال را تمام کرد، در حالی که به نظر من از خیلی از بازیکنانی که الان هستند بهتر بود. مثال دیگر پسر آقای عابدزاده که الان گلر است که برخوردهای خوبی با او هم نمیشود. میلاد برادر کوچکتر خودم هم که فوتبال بازی میکرد شش، هفت سال است که در لندن مانده و دیگر هم قصد برگشتن به ایران را ندارد. خیلی جو بدی است و به خاطر همین مسائل دوست دارم که اصلا وارد جریان فوتبال نشوند. حالا اگر هم شدند که کاری نمیتوانم بکنم و مطمئنا هر کمکی که از دستم برآید برایشان انجام میدهم.
*نـــظـرتـــان راجــع بـه خـداحافـظیهـای پـیدرپـی کـارلـوس کـیروش چـیست؟
-خداحافظیهای کیروش دو سور به خداحافظیهای من در زمان بازیگریام زده. به نظرم تمام مشکلات را هم نمیتوان گردن فدراسیون انداخت. یکسری از مشکلات هم به خود کیروش برمیگردد. دلیلم هم این است که ایشان چهار سال با همین سیستمی که در فدراسیون هست کار کردند و به نظرم شناختی کافی روی این فدراسیون داشتند. با این شناخت دوباره چهار سال دیگر قرارداد امضا کردند و الان دیگر نمیتوانیم تمام تقصیرات را گردن فدراسیون بیندازیم. درست است که در آن زمانی که من بودم، خیلی کم و کسریها بود و اتفاقات زیادی افتاد که روزبهروز هم این قضیه بدتر شد، اما صرفنظر از آن کم و کاستیها، کارلوس کیروش تمام این مسائل را میدانستند و با این شناختی که داشتند دوباره چهار سال دیگر قرارداد بستند. پس مقصر خودشان هم هستند که با این برنامهریزی و تمام مسائلی که در فدراسیون هست، این تصمیم را گرفتند. به نظرم باید دیگر با این قضیه کنار بیایند، یا واقعا استعفا بدهند و بروند که تکلیف مردم هم مشخص شود. مردم با دیدن استعفاهای مداوم و قبول و عدم قبول آن توسط مسئولان، بعد از مدتی خسته میشوند.
*قبل از جام ملتها شما از تیم ملی قهر کردیـد یا اسـتعفا دادیـد؟ روز آخــر که بازیکنـان آماده میشـدند تـا عازم سفر شوند، از صبح زمزمهی اینکه علی کریمـی قـهر کـرده و نمیآید شروع شد تا در نهایت دیدیم که پای پرواز در فرودگاه، کارلوس کیروش آنقدر عصبانی بود که نکونام او را آرام کرد. آن موقع چند سناریو مطرح شد؛ یکی اینکه میگفتند پاداشها به خوبی تقسیم نشده یا در پروازی که تیم ملی با آن به استرالیا میرود، یکسری از بازیکنان و کادر فـنی فرستکلاس و بقیه اکونومی هستند. یکسری دیگر میگفتند که سر خط خوردن محمد نوری و اینکه شما پای او ایستادهاید و کیروش قبول نکرده اختلاف ایجاد شده است. بالاخره داستان چه بود؟
-بحث این است که وقتی پُستی میگیرید، باید کارساز باشید. من آن موقع به عنوان کمک مربی بودم، بعدا کاشف به عمل آمد که آن انتخاب زیاد فنی نبوده است، ولی من به شخصه اعتقاد دارم کسی که نمیتواند موثر باشد باید برود، یا حداقل دردسری هم برای تیمش درست نکند. درست مثل زمانی که در استیلآذین بودم و دیدم نمیتوانم به تیم کمک کنم و تمام قراردادم را بخشیدم. بعد از آن هم یک نیمفصل در آلمان بودم. در زمان حضور من در کادر فنی تیم ملی، شرایط واقعا نامناسب بود. تمام مردم فکر میکنند تیم ملی همیشه باید ببرد و هیچ رفت و برگشتی هم ندارد. در صورتی که یک تیم برای موفقیت نیاز به فاکتورهایی دارد و کسی نمیتواند بگوید یازده نفر که در زمین میروند حتما باید ببرند. هرچند دعای خیر مردم هم موثر است، ولی شرایط مثل دور قبل که به جامجهانی صعود کردیم نبود که بگوییم تیم ما لیاقت صددرصد داشت. روی اشتباه دفاع تیم کره، گل زدیم و بازیهای دیگر هم به نفع ما شد و تیم به جامجهانی صعود کرد. ولی در مجموع یک تیم برای موفقیت نیازمند فاکتورهای بسیاری است. تیمهای عربی وقتی برای اردو میروند امکانات آنچنانی نظیر پروازهای خوب و لباس مناسب دارند. در سه، چهار ماهی که کنار تیم ملی بودم بدون قرارداد کار کردم و پولی از این تیم نگرفتم. اصلا پاداش جامجهانی به من ربطی نداشت. مگر من در جامجهانی بازی کردم که انتظار داشته باشم به من پاداش بدهند! ضمن اینکه خود من آن پاداش را جور کرده بودم.
*مـی گفتند کـه پاداش به صورت نامسـاوی بـین بـازیـکنان تقسیم شـده اسـت...
-من اصلا مسئول پاداش نبودم. من فقط به حاج حسین هدایتی زنگ زدم و دستشان درد نکند که روی مرا زمین نینداختند و پرچم ما را جلوی آقای کیروش بالا بردند. اصلا من دیگر نبودم که ببینم پاداش را چطور پخش میکنند. بعد شرایط طوری شد که دیدم بودن من کمکی به تیم ملی نمیکند. بعضا برخوردهای کارلوس کیروش با کمکهای ایرانیاش هم به گونهای بود که در کتِ من نمیرفت. بنابراین ترجیح دادم تا قبل از اینکه اتفاقی بیفتد و با توجه به اینکه دیواری کوتاهتر از دیوار ما پیدا نمیشود، کنارهگیری کنم. اگر در جام ملتها هم بودم به نظرم باخت عراق را گردن من میانداختند! سیستم من به گونهای است که اگر ببینم جایی نمیتوانم کاری کنم، ترجیح میدهم کنار بکشم.
*پیـش آمده که بـه طور اتفاقی در میان مردم قرار بگیرید و از شما انتـقاد کـنند؟
-این ماجراها خیلی اتفاق میافتد! در بازیهای جامجهانی 2006 بعد از آن همه داستان و حرف و حدیث و شکستهشدن همهی کاسه و کوزهها بر سر من، در مسیر بازگشت به ایران اتفاق جالبی افتاد. بازیکنان با پرواز بیزنس کلاس رفتوآمد میکردند. بهطور اتفاقی بلیت من در لیست انتظار افتاد، ولی بیزنس کلاس جای خالی نداشت. من رفتم در اکونومی نشستم، پرواز لوفتهانزای مستقیم فرانکفورت به تهران بود و تقریبا همه ایرانی بودند. همه هم به نوعی از بازیها شاکی بودند، این هم از شانس من بود، اما آنقدر راجع به مسائل فوتبال صحبت کردیم که اصلا نفهمیدم این پرواز پنج ساعتونیمه چگونه گذشت و کی به تهران رسیدم.
*یک اتفاقی که باز هم در زندگی فـوتبـالی علی کـریمی بـرای مردم خیلی بزرگ شد، ورود رئیسجمهور وقت به اردو بود و علی کریمی که انگار به اجبار در آن عکس یادگاری ایستاده است! داستان چه بود و چه مشکلی با رئیسجمهور وقت داشتید؟
-بعضی از مشکلاتی که فوتبالمان به آن دچار است به واسطهی کسانی است که دستی بر قدرت دارند، از جمله رئیسجمهور یا نمایندگان مجلس که اینجور مواقع کنار تیمها میآیند، صحبتهایی میکنند و وعده و وعیدهایی میدهند، اما متاسفانه خیلی وقتها تمام این صحبتها فراموش شده و آن قول و قرارها یادشان میرود. آن موقع هم که ایشان آمدند قبل از بازیهای جامجهانی 2006 بود. زمان کیروش هم آمدند و قول و قرارهایی گذاشتند. البته زمان کیروش بیشتر به صورت خصوصی با کاپیتان تیم صحبت میکردند که ما اطلاعی از جزئیات آن نداریم!
خیلیها در زمان جام ملتها آمدند و قول و قرار و وعده و وعید همکاری دادند، در صورتی که تیم ملی قبل از جام ملتها مشکل لباس داشت! انگار در کشور ما تهیهی لباس ورزشی و تمرین معضلی است که برای مدیران ما قابل حل نیست. برای همین هم کلا هیچ نظر مثبتی، نه فقط به ایشان، بلکه نسبت به همهی کسانی که به وعدههایشان عمل نکنند ندارم. خیلی مدیرعاملان باشگاهها هم بودند که حرف میزدند، ولی عمل نمیکردند که نظرم درموردشان مثبت نیست.
*مشخصا اگر علی کریمی یک انـتظار از شـخص اول اجـرایی کشور بــرای تیــم ملی داشـته باشد، چیست؟
-من فکر میکنم موجی که بخواهد کمک کند تا فوتبال ما از این حالت سکون خارج شود و آنطور که باید و شاید پیشرفت کند هنوز راه نیفتاده است. فکر میکنم یکی از کارهایی که میتوانند انجام دهند برگزاری یک انتخابات آزاد است تا کسانی که واقعا میتوانند و کارنامهی درخشانی دارند، دوباره به فوتبال برگردند. طبیعتا در هر انتخاباتی خیلیها کاندیدا میشوند و میخواهند رای بیاورند و رئیس شوند، ولی یک انتخابات آزاد و بدون برنامهریزی و از پیش تعیینشده بگذارند تا هرکسی که فکر میکند میتواند به فوتبال این مملکت کمک کند، وارد شود. این موضوع در همهی رشتهها نهادینه شود و همه بتوانند شرکت کنند تا باعث شود دوباره شرایط خوبی داشته باشیم. شاید الان روی کاغذ و در جدول رنکینگ فیفا، تیم اول آسیا باشیم ولی امکانات، برنامهریزی و هرچه یک تیم ملی فوتبال برای موفقیت احتیاج دارد را نداریم. از این نظر شاید تیم دهم آسیا هم نباشیم. واقعا امیدوارم شرایط خوبی رقم بخورد، هرچند که آقای روحانی هم شرایط و گرفتاریهای خاص خودشان را داشتند و درگیر مسائل تحریمها و برجام بودند. انشاءالله کمی سرشان خلوت شود و این مسائل را بیشتر پیگیری کنند.
*صفحهی اینستاگرام شما به عنوان یک چهرهی ورزشی رنگ و بوی غیر ورزشی هم دارد. شما نسبت به بیاحترامی به فاطمه معتمدآریا، مرگ خانم فروزان و اسطورههای استقلال و پرسپولیس واکنش نشان میدهید و گاهی سخنانی از بزرگان را در صفحهی اینستاگرامتان منتشر میکنید. آیا میتوان اینگونه استنباط کرد که شالودهی افکار علی کریمی در صفحهی اینستاگرامش بازنشر میشود؟
-طبیعتا همین گونه است. هرکسی که صفحهای شخصی دارد عقایدش را در آن منتشر میکند. اما متاسفانه عدهای به نظرات شخصی و حریم خصوصی افراد در شبکههای مجازی احترام نمیگذارند. بداخلاقیهایی در شبکههای مجازی وجود دارد و این مساله باعث شد چند باری تصمیم بگیرم صفحهی شخصیام را ببندم، اما هواداران با پیغامهایشان از من خواستند که به اینستاگرام برگردم و من هم به خواست آنها احترام گذاشتم، اما آرزو میکنم روزی برسد که ما به عقاید یکدیگر احترام بگذاریم. دلیلی ندارد وقتی از کسی خوشمان نمیآید صفحهی او را دنبال کنیم و هر زمانی که پستی گذاشت به او بیاحترامی کنیم. باید درک کرد که در فضای مجازی افراد کم سن و سال و همچنین خانمها حضور دارند و درست نیست که الفاظ نادرست در آنجا به کار برود.
*چند نفر را بلاک کردهاید؟
-هر کسی را که صحبتهای بیربط، غیرمعمول و رکیک انجام میدهد بدون اینکه پاسخ بدهم بلاک میکنم.
*بـه کامنـتها پـاسخ مـیدهـید؟
-اوایل که صفحهی شخصیام را راهاندازی کرده بودم پاسخ میدادم، الان هم به برخی کامنتها جواب میدهم، اما نسبت به گذشته کمتر این کار را میکنم.
*در بالای صفحهی اینستاگرامتان بخشی از ترانهی شهیار قنبری نوشتهاید: «کاش من و تو میفهمیدیم اومدنی رفتنیه» چقدر به این جمله اعتقاد دارید؟
-این یک واقعیت است که هرکسی که میآید، در هر جایگاه و پست و مقام که باشد یک روز میرود. کاش ما این را هم قبول داشته باشیم و به آن اعتقاد داشته باشیم و بر اساس آن زندگی کنیم.
*اکثر افراد مشهور بعد از مدتی به فعالیتهای اقتصادی روی میآورند، اما به نظر میرسد شما علاقهای به این کار ندارید. دلیلش چیست؟
-هرکسی را بهر کاری ساختند؛ کار من فوتبال بازی کردن بود. اینکه فعالیت اقتصادی ندارم دلیلش آن است که هنوز شرایط برای کار مورد علاقهام مهیا نشده است. البته آن زمانی که در امارات بازی میکردم، در محل خودمان فردیس، یک فستفود تاسیس کردم. اما بعد از مـدتی متوجه شدم کـه حـتی نـمیتوانـد هــزیـنههـای خـــودش را در آورد و آن را تعطیل کـردم.
*یک بعد از شخصیت شما برای مردم جذابیت ویژهای دارد؛ آنجا که شما در کارهای خیریه شرکت میکنید و با کودکان کار همدردی میکنید. کارهایی که مردم را یاد جهان پهلوان تختی میاندازد...
-هر وقت این تعبیرها در مورد من استفاده میشود تن و بدنم میلرزد. من خودم را در این حد و اندازهها نمیدانم. در کشور ما افرادی بدون اینکه نامی از آنها برده شود کارهای بسیار بزرگی انجام میدهند و من نمونههای بسیار زیادی از آنها را دیدهام. کسانی که ناشناس هستند و اسمی از آنها برده نمیشود.اما افرادی مثل من کارهایشان بیشتر دیده میشود و انعکاس خبری زیادتری پیدا میکند. فکر میکنم که بعد خبری کارهای افرادی مثل من زیادتر است، ولی قطعا بعد معنوی کارهای افراد گمنام بیشتر است.
*شما اصولا دوستان سینمایی زیاد دارید و با اهالی سینما همراه هستید. چقدر به سینما و فضای آن علاقهمند هستید و چقدر سینمای ایران را دنبال میکنید؟
-به خاطر شرایطی که وجود دارد، خیلی کم به سینما میروم. ولی اگر فیلمی جذاب باشد و دوستان هم تعریف کنند وقتی به شبکهی خانگی وارد شود، آن را نگاه میکنم. در بچههای سینما دوستانی دارم که گهگداری آنها را میبینم و رفت و آمد داریم. بیشتر هم سریالهای طنز را دنبال میکنم تا جدی.
*چه روحیهای از فاطمه معتمدآریا برایتان جذاب است که خود را موظف دانستید که پس از اتفاقی که برای ایشـان در یکی از اکرانهای فیلمشان پیش آمد در صفحه اینسـتاگرامـتـان از ایشــان حـمایت کردید؟
-من یکی، دو برخورد با ایشان داشتم. یک بار در لبنان که اولین بار بود ایشان را بعد از باخت یک- هیچ در مقدماتی جامجهانی دورهی قبل دیدم. بالاخره جلوی لبنان باختن خیلی برایمان سنگین بود و باید خودمان را آمادهی انتقادات شدید رسانهها میکردیم. ایشان با اولین برخوردشان به ما خیلی روحیه دادند و برایم جالب بود که طرز فکری چنین منطقی و خوب دارند و لذت بـردم. یک بار هـم در یـک مـراسم خیریه ایشان را دیدم که خیلی سرزنده و خودمانی بودند.
*موسیقی را هم دنبال میکنید؟
-بله، موسیقی داخلی و خارجی، البته منظورم موزیسینهای ایرانی ساکن خارج از ایران است. آهنگ خوب را هرکس بخواند، گوش میکنم. شاید یک خواننده فقط یک آهنگ خوب داشته باشد اما اگر از آن خوشم بیاید، آهنگهایش را گوش میکنم.
*احساستان بعد از شنیدن خبر بیماری آقای شجریان چه بود؟
-طبیعتا نه تنها من، بلکه خیلی از ایرانیان که این خبر را شنیدند، ناراحت شدند. واقعا یک خبر شوکهکننده بوده. استاد شجریان همیشه سرحال و سرزنده و خندان بودند. هرچند که طی سالهای اخیر به همان دلایل خاص همیشگی کنسرتی در ایران نداشتند، ولی واقعا از شنیدن خبر بیماریشان شوکه شدم. تنها کاری که از دستمان برمیآید آرزوی سلامتی برای ایشان است. خبر دیگر مربوط به آقای کیارستمی است که ایشان نیز با بیماری درگیر هستند. انشاءالله سلامتی کاملشان را به دست بیاورند و کارهای خوبشان را دوباره ببینیم.
*از این عـلی کـریمی کـه تابهحال میشـناختیم و در طول این مصاحبه با او همصحبت شدیم، انتظار گذشت و بخشش زیادی داریم. ولی چرا این آشتی با علی دایی هیچوقت صورت نمیگیرد؟
-من هیچ وقت در مورد ایشان کار بدی انجام ندادهام. در زمانی که فوتبال بازی میکردیم خیلی از پنالتیها را من میگرفتم که ایشان میزدند و یا پاسهای گل زیادی به ایشان دادم. البته منتی نیست و من کار خودم را انجام دادم و ایشان هم کار خودشان را. چند وقت پیش مصاحبهای کردند و از لفظ «رفیق» در قبال من استفاده کردند. ولی من نمیدانم این چه رفاقتی است که آدم تا به قدرت میرسد و میتواند در بعضی از زمینهها کمک کند، کاری نمیکند.
*کجای این رفاقت است؟
-بعد از آن مصاحبه هم خیلیها به من گفتند که آشتی کنم ولی من اعلام کردم که یک بار نظرم را در برنامهی 90 گفتهام و تا روزی هم که زنده هستم، سر همان حرف هستم. من همیشه هوایش را داشتهام و در فیلمها و عکسها هم اسنادش موجود است. سالی که مربی راهآهن بود به سمتش رفتم و سلام و علیک و احوالپرسی هم کردم، ولی بعد از آن، اتفاقات دیگری افتاد. زمان آقای رویانیان که به تیم برگشتند صحبتهایی کردند که به نظرم اگر میگفتند من هیچ نظری ندارم، خیلی برایم قابل قبولتر بود تا گفتن آن حرفها. این جور آدمها را باید زمانی که خیلی قدرت دارند، شناخت. وقتی کسی قدرتی ندارد طبیعتا کاری هم نمیتواند بکند، ولی وقتی قدرتمند میشود، آن موقع باید آدمها را شناخت که چه رفتاری از خودشان نشان میدهند.
*به علی کریمی 38 ساله رسیدیم که پدر سه فرزند است، دوران بازنشستگی را سپری میکند و محبوب و مشهور و دارای جایگاه اجتماعی بالا و شرایط مالی خوب است. حالا علی کریمی در 38 سـالگی چـه بـرنامهای برای آینـده دارد و تصویر علی کریمی سالهای بعد را چگونه میبینید؟
*فعلا برنامهی خاصی ندارم. در این دو سال که در ایام بازنشستگی به سر میبرم به کارهای عقبافتادهام میپردازم. ولی باز هم باید ببینم در چه مسیری قرار میگیرم. در سه، چهار ماهی که به عنوان دستیار در کنار تیم ملی بودم شاید همه فکر میکردند که میخواهم مربی شوم و به حرفهی مربیگری بپردازم، ولی در آن مدت دستگیرم شد که مربیگری به این راحتیها نیست. به صرف اینکه بازیکن بودید بخواهید مربی هم باشید اصلا درست نیست. کمااینکه مثالی هم در این باب داریم، مارادونا که بازیکن خیلی بزرگی بود و شاید هم روی دستش بازیکن دیگری نیاید، نتوانست در تیمهایی که مربیگری کرد به موفقیت برسد. برای همین فعلا برنامهی خاصی ندارم. ولی کمکم در حرفهی مربیگری یا بیزنس وارد میشوم. الان نمیتوانم دقیقا بگویم که چه کاری میخواهم بکنم و باید ببینم که فردا در چه مسیری قرار میگیرم و چه حرفهای را پیش میگیرم.
چند اسم میگویم و شما نظرتان را دربارهی آنها بگویید.
فقط مثل خانم قریشی در برنامهی رشیدپور نشود که من نشناسم!
حسین شمس
آقای شمس جزو استادها و مربیهای بنده هستند که واقعا در فتح برای من خیلی زحمت کشیدند.
ناصر حجازی
اسطورهی استقلال.
علی پروین
اسطورهی پرسپولیس.
پرویز قلیچخانی
زمان بازیگری من متاسفانه به ایشان نخورد، ولی تا جایی که شنیدهام در زمان خودشان جزو هافبکهای خیلی خوب و مطرح ایران بودهاند.
ناصر محمدخانی
از بازیکنان و فورواردهای خیلی خوب کشورمان بوده است.
لیونل مسی
بهترین بازیکن دنیا.
مارادونا
مارادونا هم که یکدانه باشد. فکر نمیکنم بازیکنی روی دستش بیاید.
دکتر محمدجواد ظریف
وزیر امورخارجه.
جواد نکونام
از بازیکنان قدیمی و زحمتکش تیم ملی.
علی دایی
آقای گل جهان.
فرهاد مجیدی
از اسطورههای باشگاه استقلال.
پرویز پرستویی
یکی از نامبر وانهای سینمای ایران است.
پرویز مظلومی
بالاخره پرویز خان هم جزو مربیانی است که اگرچه نتیجهی خاصی با تیم استقلال نگرفته ولی خیلی زحمت کشیده است.
مجتبی جباری
از بازیکنان خلاق و باتکنیک کشور ماست.
کرار جاسم
به نظرم بازیکن خیلی خوبی بود، اگر یک مدیریت قوی میتوانست اخلاقش را کنترل کند میتوانست بازیکنی کلیدی برای هر تیمی که در آن بازی میکند باشد.
فرشید کریمی
برادرم.
سحر داوری
همسرم که جا دارد از ایشان خیلی تشکر کنم. در این سالها که درگیر مسابقات بودم، واقعا تمام کارها روی دوش ایشان بوده است و برای بچهها خیلی زحمت کشیدهاند.
مردم ایران
کلمهای نمیتواند آن را توصیف کند. خیلی بزرگند.
ایران
عشق، وطن.
تیم ملی فوتبال ایران
عشق یک ملت که واقعا برای هر بازیکنی افتخار است که در آن بازی کند.
احمدرضا عابدزاده
عقاب! دروازهبانی که فکر نمیکنم حالاحالاها کسی روی دستش بیاید.
مهدی رحمتی
از گلرهای خوبی که بعد از انقلاب آمده و فکر میکنم اگر در تصمیمگیریهای آخرش کمی بیشتر دقت میکرد، الان میتوانست جایگاه بهتری داشته باشد.
شمارهی 8
یک شماره است و این بازیکن است که میتواند به شماره شخصیت بدهد.
جادوگر فوتبال ایران
این اسم از زمانی که در دوبی بازی میکردم باب شد. اعراب میگفتند ساحر. ولی شخصا از نام علی بیشتر لذت میبرم.
پیام صادقیان
بازیکن خوبی است و استعداد خوبی دارد، ولی تا الان که نتوانسته از آن استفاده کند. امیدوارم تا دیر نشده بتواند به روزهای اوجش برگردد.
استقلال تهران
استقلال هم تیم پرطرفدار و هم رقیب ماست.
پرسپولیس
عشق من و میلیونها هوادار این تیم.
تراکتورسازی
از تیمهای خوب کشورمان که طرفداران خونگرمی دارد و در آن یک سال که کنار این تیم بودم، واقعا طرفداران به من لطف داشتند. جز خوبی از مردم تبریز چیزی ندیدم.
علی کریمی
همان علی کریمی.