- نگذارید دهان روحانی و ظریف باز شود، ضرر می کنید!
- فواد ایزدی: آمریکا قبل از حمله به فردو به ایران خبر داده!
- تشکیل «اتاق وضعیت عفاف و حجاب» با مشارکت دستگاههای اجرایی / ۸۰ هزار آمر به معروف در تهران فعال میشوند
- خبر سخنگوی حزب ندا درباره لیست انتخابات شوراها
- ظریف: عادی شدن روابط ایران با دنیا خط قرمز روسیه است / همان شب که درباره برجام توافق کردیم به لاوروف دستور داده بودند نگذارد برجام نهایی شود / روسها هم سفر حاج قاسم به مسکو را خبری کردند و هم ارسال پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین را فاش کردند
- اعتراض حامی جلیلی به مجسمه حضرت مریم با تن برهنه و شل حجاب! (عکس)
- نمایندهٔ ولی فقیه در سپاه: برخی به رئیس جمهور فشار میآورند که آقای پزشکیان رفتی نیویورک کار را تمام کن!
- به خشم مردم دامن نزنید!
- واکنش سخنگوی دولت به شایعه بازگشت گشت ارشاد
- انتصاب سه مداح در شهرداری تهران تائید شد
اقرارنامه متهم آتش زدن سفارت عربستان
رضا ساکی در بخش طنز ایسنا نوشت:
اقرارنامه یکی از متهمان حمله به سفارت عربستان به طور اختصاصی در اختیار ایسنا قرار گرفته است که میخوانید:
به نام خدا
ما به همراه سیودو نفر از بچهها به طور اتفاقی در خانه یکی از بچهها جمع شده بودیم که گفتند امشب میرویم سینما فرهنگ قلهک فیلم ببینیم. ما همیشه برنامههای فرهنگی داریم و گاهی به دیدن تئاتر، کنسرت موسیقی و البته فیلم سینمایی میرویم. البته هنرمندان اغلب بعد از دیدن ما روی صحنه نمیروند ولی ما خیلی عاشق هنر هستیم. آن شب هم گفتند میرویم فیلم ببینیم. اما وقتی به قلهک رسیدیم گفتند قرار است فیلم بازی کنید. بعد یک سناریوی خیلی حرفهای به ما دادند. یادم هست میگفتند داریوش مهرجویی در سناریوی «هامون» نوشته بود: حمید هامون، مهشید، عشق، خدا. در سناریوی ما هم فقط نوشته بودند دیوار، بالا، حمله، شعار. همین. خلاصه ما رفتیم برای فیلمبرداری. موقع فیلمبرداری دیدیم به سناریوی بیشتری نیاز داریم. گفتند مانند مرحوم حاتمی بقیهاش را سر صحنه مینویسیم و نوشتند. آنها مینوشتند و ما عمل میکردیم. یک جا نوشته بود کوکتلمولوتف بیندازید. گفتیم نداریم که دیدیم یک وانت آمد پر بود از وسایل صحنه. خلاصه ما بالا رفتیم و پایین آمدیم و برگشتیم خانه. بعد دیدیم که رسانهها نوشتهاند ما وارد سفارت انگلستان شدهایم. اما به ما گفته بودند آنجا باغ است که به شکل سفارت درآمده است آن هم برای فیلمبرداری.
یک بار دیگر به همراه سیودو نفر از بچهها به طور اتفاقی جمع بودیم که گفتند میرویم پارک نیاوران. در مسیر پارک نیاوران گفتند میرویم سهراه فرمانیه. آنجا حتی آن سناریوی قبلی را هم ندادند. گفتند فقط تجمع کنید. ما هم تجمع کرده بودیم که ساختمان خودبهخود آتش گرفت. ما تعجب کردیم. بعد آتش زیاد شد رفتیم آتش را خاموش کنیم. ما گول خوردیم. گول فضای مجازی را. نمیخواستیم کاری کنیم که به ضرر خودمان تمام بشود. ما را اشتباهی گرفتند. راستش من اصلا وارد سفارت هم نشدم. دم در بودم که دستگیر شدم. گفتند شما آتش زدهاید. گفتیم ما نبودیم. انصافا بعد از جریان قلهک کسی نمیخواست آتشبازی کند. سفارت را خودشان آتش زدند. من از همه جوانان میخواهم اصلا با سفارتها کاری نداشته باشند چون اگر شما نخواهید خودشان آتش میزنند و میاندازند گردن شما. چه کاریه اصلا!
باقی بقایتان
