- قتل مرد جوان در پارک قیطریه بر سر متلک به نامزدش
- آزار دهنده ۲۰۰ زن و دختر فردا در همدان اعدام می شود: محمد علی سلامت کیست!؟
- قتل یکی از مدیران ارشد شهرداری به دست همسرش!
- جزئیات قتل فجیع منصوره قدیری جاوید خبرنگار ایرنا
- توضیحات آموزش و پرورش درباره خودکشی دختر دانشآموز
- آخرین وضعیت مسافران هتل رامتین پس از آتش سوزی: ۲۹ مصدوم راهی بیمارستان شدند
- آتش سوزی در هتل رامتین تهران و وضعیت مسافران + عکس
- ماجرای فرود اضطراری هواپیما در فرودگاه تبریز چیست؟
- آزارجنسی دختر ۱۵ساله توسط کارگردان قلابی
- حکم قصاص آروین قهرمانی اجرا شد
پايان خونين رفت و آمد هاي «زن جوان» به كلينيك زيبايي
نيمه هاي شب در خانه ويلايي خانواده اي ثروتمند، مردي که به رابطه پنهاني همسر جوانش با يک پزشک زيبايي ظنين شده بود بر بالين همسر خفته اش رفت تا او را به قتل برساند
اين مرد که از مدت ها قبل توطئه کشتن زنش را طراحي کرده بود، براي گمراه کردن پليس ابتدا دست هايش را با دستکش پلاستيکي پوشاند تا اثر انگشتي از خود باقي نگذارد. بعد هم کاردي از آشپزخانه برداشت و بر بالين همسرش که رسيد، با ضرباتي او را در بسترش به قتل رساند، بعد هم ملحفه اي روي جسد خون آلود کشيد. آنگاه پاي گاوصندوق نشست و با دقت همه طلاها و جواهرات همسرش را برداشت و همراه با کارد، دستکش و لباس هاي خونين داخل يک کيسه مشکي گذاشت.
سپس کيسه را در تاريکي از خانه شان بيرون برد و در بيابان هاي اطراف کرج انداخت تا وانمود کند که همسر جوانش قرباني سرقت شبانه شده است.بعد هم مرد جوان روز دوم ارديبهشت ماه 93 با حالتي هراسان با کلانتري محل اقامت شان در مهرشهر کرج تماس گرفت و از کشته شدن همسرش در جريان سرقت شبانه خبر داد.ماموران پليس نيز بلافاصله به محل جنايت رفتند و در اتاق خواب خانه ويلايي با جسد خونين زن 30 ساله روبه رو شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسيده بود. اما کارآگاهان در نخستين بررسي ها پي بردند عامل جنايت بايد از نزديکان خانواده باشد. از سوي ديگر تحقيقات جنايي نشان داد ساعت ها از مرگ زن جوان گذشته است. در حالي که آثار متعدد خالکوبي روي بدن زن جوان ديده مي شد. در ادامه مشخص شد «ساناز»، «مقتول» با شوهرش درگيري و اختلاف شديد داشته و چند بار براي جدايي اقدام کرده اما با مخالفت شديد خانواده اش روبه رو شده است. بنابراين ماموران همزمان با بررسي پرينت مکالمات و پيامک هاي قرباني، به بازجويي از همسرش پرداختند. خالکوبي هايي که بر بازو و بدن قرباني جلب نظر مي کرد، کارآگاهان را به اين فکر وا مي داشت که زن جوان به مطب يک جراح زيبايي رفت و آمد داشته است. شهريار که صاحب يک شرکت بازرگاني بود، در بازجويي منکر هرگونه اطلاع از سرنوشت همسرش شد و گفت: روز حادثه، دخترم را به مدرسه رساندم و به محل کارم رفتم. در شرکت و در طول روز چند بار با تلفن همراه همسرم تماس گرفتم اما جواب نداد. البته به اين رفتارهاي ساناز عادت داشتم چرا که او بيشتر وقتش را در کنار دوستانش به تفريح سرگرم بود يا مدام به کلينيک هاي زيبايي و آرايشي مي رفت و دل به زندگي نمي داد. بنابراين نگرانش نشدم، بعدازظهر دخترم را از مدرسه برداشتم و به فرودگاه رفتيم چون قرار بود پدر و مادر همسرم بيايند. سپس همگي به خانه آمديم اما همه جا تاريک بود و به محض اينکه کليد برق اتاق را زدم، با جسد همسرم روبه رو شدم.
با تاييد اظهارات «شهريار» از سوي خانواده همسرش، ماموران به تحقيق از خدمتکار خانه پرداختند. وي گفت: روز جنايت با اطلاع قبلي به مرخصي رفته بود و اطلاعي از ماجرا نداشت.اما پليس در بررسي تلفن همراه «ساناز»، به رابطه يک پزشک عمومي با مقتول مشکوک شد. اين پزشک 33 ساله با گذراندن دوره هاي پوست و ليزر، در يک کلينيک زيبايي مشغول به کار بود و تماس ها و پيامک هاي تلفني زيادي با مقتول داشت. تا اينکه خواهر ساناز در رابطه با آشنايي پزشک جوان با خواهرش گفت: به دليل حمايت و پشتوانه پدرمان، هيچ دغدغه مالي نداشتيم. شوهرخواهرم نيز مردي پردرآمد و خانواده دوست بود. بنابراين «ساناز» دائم با انجام انواع عمل هاي زيبايي به ظاهرش توجه زيادي مي کرد و مشتري ثابت کلينيک ها و مراکز زيبايي بود. تا اينکه 2 سال قبل به يک کلينيک معروف در کرج رفت و با پزشک جواني آشنا شد. ابتدا ارتباط آنها تلفني بود و گاهي با هم بيرون مي رفتند. اما دکتر جوان با تماس هايش دردسرساز شد. او به عمد به خانه خواهرم زنگ مي زد و شوهرخواهرم را تحريک مي کرد. حتي وقتي خواهرم و همسرش به مسافرت مي رفتند، او در همان هتل اتاق مي گرفت و خواهرم که براي کارهاي تتو و خالکوبي به اين پزشک مراجعه کرده بود، راه گريزي از آزارهاي اين مرد نداشت. حتي در خيابان به عمد به خودروي گران قيمت خواهرم زد و به بهانه اين تصادف ساختگي، هر روز تماس مي گرفت و ادعاي خسارت مي کرد. شوهرخواهرم با تماس هاي اين مرد، خواهرم را به باد کتک گرفت و او را تهديد کرد.
اين موضوع، پدر و برادرانم را تحت تاثير قرار داده بود. بنابراين وقتي خواهرم درخواست طلاق کرد، خانواده ام مخالفت شديد کردند و از او خواستند تا به راحتي کاخ خوشبختي اش را ويران نکند. حالاهم از آن پزشک دردسرساز و شوهرخواهرم به اتهام قتل شکايت داريم.
با دستور بازپرس جنايي کرج، پزشک جوان تحت بازجويي قرار گرفت. او ادعا کرد: مقتول در فرم پزشکي اش خود را مجرد معرفي کرده بود. وي گفت: او از ازدواج قبلي اش ابراز نارضايتي کرده و مي گفت که يک فرزند دارد. با او و گروهي از زنان و مردان جوان، عصرها در يک کافي شاپ که پاتوق مان بود، جمع مي شديم حتي چند بار او را به پزشکان ديگر معرفي کردم تا جراحي هاي زيبايي مختلفي که دوست داشت را انجام دهد. اما از قتل او بي خبرم. از سوي ديگر کارآگاهان در ادامه تحقيقات دريافتند در روز حادثه، «شهريار» در اطراف خانه اش بوده است. بدين ترتيب، ماموران بار ديگر همسر مقتول را تحت بازجويي قرار دادند و اين بار او درحالي که به شدت از مرگ همسرش متاثر بود، پرده از راز جنايت برداشت. وي گفت: همسرم اصرار به طلاق داشت و مي دانستم پاي مرد ديگري در ميان است. او پس از انجام عمل هاي جراحي بيني، گونه، لب و پروتزهاي مختلف، نه تنها چهره اش تغيير زيادي کرده بود، بلکه رفتارش نيز آنقدر با گذشته اش تفاوت داشت که ديگر من و دخترم را نمي شناخت و دلش با ما همراه نبود. او تمام وقت در خدمت دوستانش بود و مدام به سفرهاي داخلي و خارجي مي رفت. خانواده همسرم که اصيل و شناخته شده بودند، از رفتارهاي او حمايت نمي کردند و حرفشان با من يکي بود، اما چون «ساناز» تصميم به جدايي گرفته بود و مي دانستم به خواسته اش مي رسد، نقشه قتلش را کشيدم. شب حادثه باز هم مرد مزاحم به خانه ام زنگ زد و مرا عصباني کرد. آن شب تا صبح نخوابيدم. به در و ديوار خانه نگاه مي کردم و به ثروتي که براي رفاه خانواده ام فراهم کرده بودم فکر مي کردم. چهره جديد ساناز برايم بيگانه بود. هوا روشن شده بود که من در اوج ناراحتي و عصبانيت با ضربات چاقو همسرم را در خواب به قتل رساندم. سپس فرزندم را به مدرسه بردم و به محل کارم و فرودگاه رفتم.
وي با ناراحتي ادامه داد: پس از قتل ساناز، طلاهايش را از گاوصندوق برداشتم و به همراه چاقو و لباس هايم که خوني بود، داخل نايلون مشکي گذاشتم و در بيابان انداختم تا وانمود کنم او قرباني يک سرقت شده است.
با اعترافات تلخ متهم، وي با صدور قرار مجرميت روانه زندان شد و پرونده براي رسيدگي نهايي به دادگاه عالي جنايي کرج فرستاده شد.
قاضي «هدايت رنجبر» رئيس شعبه اول دادگاه کيفري استان البرز و 4 قاضي مستشار، پس از برگزاري جلسه محاکمه و شنيدن اظهارات متهم، اعلام کردند که مقتول مهدورالدم نبوده است. چرا که انجام جراحي هاي زيبايي و سفرهاي خارجي وي با موافقت شوهرش بوده است، همچنين مدرک قطعي درخصوص رابطه پنهاني مقتول به دست نيامده پس کشتن وي، قتل عمد محسوب مي شود.
بدين ترتيب مرد جوان به اتهام قتل عمد و سرقت طلاهاي مقتول به قصاص نفس، يک سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم شد.
اما پس از تاييد اين حکم در شعبه 29 ديوان عالي کشور و درحالي که مرد جوان در يک قدمي طناب دار بود خانواده «ساناز» در اقدامي خداپسندانه از قصاص دامادشان گذشتند.بدين ترتيب پرونده بار ديگر در اختيار قاضي رنجبر و 4 قاضي مستشار دادگاه کيفري استان البرز قرار گرفت تا درباره جنبه عمومي جرم تصميم گيري کنند.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.