- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
سياست كج دار و مريز قاهره در برابر تهران و رياض
رحمان قهرمانپور
بروز برخي تنش ها و اختلافات ميان مصر و عربستان در ماه هاي اخير باعث شده چشم انداز روابط دو کشور مهم عربي با برخي ابهامات روبه رو شود. مساله مصر به موقعيت اين کشور در جهان عرب و نقش رهبري و هژمونيکي که از زمان جمال عبدالناصر براي خود قائل بوده است، مربوط مي شود.
مصري ها چه به لحاظ فرهنگ سياسي خودشان و چه به لحاظ سياست هاي عملي شان همواره خود را رهبر طبيعي جهان عرب مي دانستند و مي دانند. در اين محاسبات قاهره، به طور طبيعي عربستان نقش درجه دو دارد. يعني در وهله نخست، مصر قرار دارد و پس از آن کشورهايي مانند عربستان و عراق دوران صدام قرار مي گيرند. اما اين روند با اتفاقاتي که در سال 2011 در مصر افتاد، دچار يک نوع اختلال جدي شد. يعني با روي کار آمدن محمد مرسي، رئيس جمهور سابق مصر، نخبگاني که از زمان ناصر در قدرت بودند، حاشيه نشين شدند و سپس نخبگان قديمي طرفدار «حسني مبارک» رئيس جمهور اسبق مصر، کودتايي را عليه مرسي انجام دادند و مصر در وضعيت فعلي قرار گرفت. بنابراين، اتفاقات داخلي مصر و ضعف مشروعيت ژنرال عبدالفتاح السيسي، رئيس جمهور کنوني که در نهايت از طريق يک شبه کودتا بر سر کار آمد، باعث شده که مصر نتواند آن موقعيتي را که در گذشته در جهان عرب ايفا مي کرد، امروز نيز ايفا کند. حتي موقعيتي را که در دهه 90 و در زمان مبارک ايفا مي کرد نيز نمي تواند ايفا کند. مصر در مساله فلسطين و مذاکرات ميان اسرائيلي ها و اعراب همواره نقش ميانجي را داشت. اما امروز، قاهره نمي تواند چنين نقشي را ايفا کند و تقريبا مي توان گفت که چند سال است که مساله فلسطين در خاورميانه به حاشيه رفته است. بنابراين ريشه مساله را بايد در افول نقش منطقه اي مصر در جهان عرب و منطقه خاورميانه جست وجو کرد و اين در شرايطي است که هنوز مصري ها خود را به طور طبيعي، رهبر جهان عرب مي دانند. بنابراين در اينجا با يک پارادوکس مواجه مي شويم؛ از يک طرف مصر همچنان خود را رهبر جهان عرب مي داند ولي از طرف ديگر نه توان اقتصادي اين کار را دارد و نه جامعه بين المللي مشروعيت لازم را براي السيسي قائل است. در چنين فضايي بود که پادشاه عربستان نسبت به خريد يک جزيره در مصر اقدام کرد؛ واکنش افکار عمومي مصر به اين مساله بسيار شديد بود تاجايي که ديوان عالي مجبور شد که فروش اين جزيره را به عربستان منتفي کند.
اين اتفاق بسيار حائز اهميت است؛ زيرا در شرايطي که همه گمان مي کردند «السيسي» بر اوضاع مسلط است و کسي نسبت به تصميمات او اعتراض نخواهد کرد، به يک باره افکار عمومي در مقابل اين اقدام دولت به پا مي خيزد و آن را به نوعي تحقير مصر از سوي عربستان مي داند. بنابراين قاهره نگران آن است که در شرايط موجود، عربستان موقعيت آنها را در جهان عرب بگيرد و آنها نتوانند نقش رهبري خود را در جهان عرب ايفا کنند.
اما در طرف ديگر داستان يعني طرف عربستان سعودي، مقامات رياض احساس مي کنند که شرايط بي نظيري در منطقه به وجود آمده تا بتوانند در غياب رهبري مصر بر جهان عرب، رهبري خود را از شبه جزيره عربي بر کل جهان عرب تسري بدهند. بنابراين، ريشه اقدامات بلندپروازانه عربستان در قبال ساير کشورهاي منطقه را بايد در اين ارزيابي جست وجو کرد. در واقع رياض اين ارزيابي را دارد که در شرايط تضعيف مصر، بهترين موقعيت براي آنها پديد آمده تا بتوانند در خاورميانه تبديل به قدرت برتر و هژمونيک شوند. ضمن اينکه عربستان توان مالي لازم را نيز دارد. اين در حالي است که مصر از ديرباز، يعني از زمان ناصر همواره مشکل مالي داشته است. زيرا مصر کشور فقيري است که بيشترين شورش ها نيز در اين کشور، شورش نان بوده است. اما عربستان چنين مشکلي ندارد و به اندازه کافي پول دارد. در عين حال علاوه بر ايدئولوژي سکولار پان عربيسم ناصر، يک ايدئولوژي جديد مذهبي به نام وهابيت، توسعه يافته که جذابيت آن براي توده ها از پان عربيسم بيشتر است. در چنين شرايطي عربستان احساس مي کند که پيش شرط هاي لازم را براي تبديل شدن به اصلي ترين بازيگر جهان عرب دارد و در اين راستا با ايران نيز به تقابل برخاسته که اين مساله به نوعي براي پان عربيست ها نيز جذابيت دارد. در نتيجه مصر نگران آن است که عربستان در عراق، لبنان و مساله فلسطين جاي پاي خود را محکم کند و قاهره در صورت بهبود شرايطش نتواند دوباره به اين حوزه ها بازگردد. از طرف ديگر عربستان نيز احساس مي کند که مصر مي تواند مانعي جدي در برابر بلندپروازي هاي منطقه اي عربستان باشد. بنابراين، ريشه اختلافات قاهره-رياض به اين مسائل مربوط مي شود.
از سوي ديگر رياض از مخالفت با ايران به دنبال دو هدف عمده است؛ نخست اينکه سني هاي وهابي را به سمت خود جذب کند و بگويد که ايران امپراتوري شيعه است. بنابراين به اعتقاد عربستان، اين سني ها بايد از فرصتي که عربستان ايجاد کرده براي مهار شيعه استفاده کنند. ديگر اينکه عربستان مي خواهد به ناسيوناليست ها و پان عربيست هاي جهان عرب اين پيام را بدهد که اگرچه جمال عبدالناصر نتوانست ايران را مهار کند اما امروز عربستان در مقابل ايران ايستاده است. رياض با طرح اين مساله نيز به دنبال جلب حمايت اعراب سني و ناسيوناليست است.
بنابراين عربستان سعودي در اين بازي که آغاز کرده به شدت به ايران نياز دارد. زيرا ايران آن «دگر»، رقيب يا دشمني است که مي تواند به عربستان کمک کند تا در سال هاي آينده بتواند نقش رهبري جهان عرب را به عهده بگيرد. تحليل رياض اين است که رسيدن به موقعيت رهبري جهان عرب از راه ايران مي گذرد. در اين ماجرا مصر بين دو قدرت منطقه اي قرار گرفته است؛ از يک سو اگر بخواهد به ايران نزديک شود، طبيعتا چون ايران يک کشور شيعه و رقيب منطقه اي بالقوه براي مصر است، احتياط مي کند و در عين حال نگران واکنش تند رياض است. پس قاهره نمي تواند از يک حدي بيشتر به ايران نزديک شود. از سوي ديگر اگر مصر بخواهد به عربستان نزديک تر شود به طور طبيعي اين حرکت از نظر ايران به معناي همراهي قاهره با رياض است. اين در حالي است که مصر نمي خواهد چنين هزينه اي را بپردازد، زيرا در موقعيتي نيست که بخواهد در مقابل تهران يا رياض قرار بگيرد. از اين رو قاهره در برابر ايران و عربستان، کج دار و مريز پيش مي رود. يعني در مواردي که به ايران نزديک مي شود تلاش مي کند که هواي عربستان را داشته باشد و مقاطعي که به عربستان نزديک مي شود بالعکس سعي مي کند ايران را نيز از دست ندهد. مصر با اين سياست ها در پي آن است که از معادلات منطقه اي حذف نشود و به نوعي در انتظار حوادث بعدي است تا ارزيابي کند که آيا مي تواند مجددا به عنوان يک قدرت به منطقه بازگردد يا خير.
دنياى اقتصاد
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.