- واکنش عضو دفتر رهبری به نقل قول معاون پزشکیان درمورد نظر رهبری درباره قانون تابعیت
- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
پاسخ به سخنرانی توهین آمیز و مشمنئز کننده سردار افراط گرایان
دکتر عباس خلجی استاد دانشگاه در پاسخ به سخنرانی توهین آمیز و مشمنئز کننده سردار افراط گرایان، یعنی سعید قاسمی، درباره چگونگی فوت مرحوم هاشمی رفسنجانی نوشت:
جمهوريت:
زندانی مرگند همه خلق یقین دان !
در حالی که بیش از سه هفته از مرگ آرام و تشییع با شکوه و بدرقه عزتمندانه هاشمی رفسنجانی نمی گذرد، سخنرانی توهین آمیز و مشمنئز کننده سردار افراط گرایان، یعنی سعید قاسمی، در باره چگونگی فوت مرحوم هاشمی رفسنجانی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی دست به دست می شود.
به نظرم خیام نیشابوری در سده پنجم در رباعی شمارهٔ ۱۴۰ خود پاسخ دندان شکنی به ایشان و همفکران کینه توزش داده است؛ به گونه ای هر گونه پاسخ به این گونه سخنان حقارت آمیز و انتقام جویانه را منتفی می سازد!
رفتم که در این منزل بیداد بدن
در دست نخواهد بر خنگ از باد بدن
آن را باید به مرگ من شاد بدن
کز دست اجل تواند آزاد بدن
البته جلال الدین محمد بلخی هم در قرن هفتم در غزل شمارهٔ ۶۵۲ «دیوان شمس» چنین سروده است :
زندانی مرگند همه خلق یقین دان ...
تدبیر کند بنده و تقدیر نداند
تدبیر به تقدیر خداوند نماند
بنده چو بیندیشد پیداست چه بیند
حیله بکند لیک خدایی نتواند
گامی دو چنان آید کو راست نهادست
وان گاه که داند که کجاهاش کشاند
استیزه مکن مملکت عشق طلب کن
کاین مملکتت از ملک الموت رهاند
باری تو بهل کام خود و نور خرد گیر
کاین کام تو را زود به ناکام رساند
اشکاری شه باش و مجو هیچ شکاری
کاشکار تو را باز اجل بازستاند
چون باز شهی رو به سوی طبله بازش
کان طبله تو را نوش دهد طبل نخواند
از شاه وفادارتر امروز کسی نیست
خر جانب او ران که تو را هیچ نراند
زندانی مرگند همه خلق یقین دان
محبوس تو را از تک زندان نرهاند
دانی که در این کوی رضا بانگ ... چیست
تا هر که مخنث بود آتش برماند
حاشا ز سواری که بود عاشق این راه
که بانگ ... کوی دلش را بطپاند
لینک کپی شد
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
حرفاش از شدت عصبانيت.
با افراط بزرگ شدیم "این هم ازشانس بد ماس
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.