- واکنش عضو دفتر رهبری به نقل قول معاون پزشکیان درمورد نظر رهبری درباره قانون تابعیت
- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
چرا "روحانی" از حق خود که قدرت مردم است، گذشت؟
«آیا مردم اعتمادشان را به دولت روحانی از دست دادهاند و به انتظارش نمیمانند یا این که دولت روحانی دنبال درد سر نیست و بر این باور است که مردم هر جا باشند، درد سر زودتر به آنجا میرود؟ شاید دولت روحانی در تلاش است به قدرت مطمئنتری پناه ببرد. هر چه هست دولت روحانی بیش از گذشته از مردم کناره میگیرد.»
«آیا مردم اعتمادشان را به دولت روحانی از دست دادهاند و به انتظارش نمیمانند یا این که دولت روحانی دنبال درد سر نیست و بر این باور است که مردم هر جا باشند، درد سر زودتر به آنجا میرود؟ شاید دولت روحانی در تلاش است به قدرت مطمئنتری پناه ببرد. هر چه هست دولت روحانی بیش از گذشته از مردم کناره میگیرد.»
«انگار مخالفان دولت روحانی دست از سرش برداشتهاند، حملات آنان کاهش یافته و آرامشی موقت و نسبی دولت روحانی را فراگرفته است. انتقادات و فشارهای مخالفان از طرق مختلف نتیجه داد و موجب شد روحانی از حق خود که همانا قدرت مردم است، بگذرد و به دولت خود پناه ببرد. با این ایده که حق هر کسی به اندازه قدرت او است. روحانی با ٢٤ میلیون رأی حق داشت، بانی تحولات اساسی در کشور شود اما این گونه نشد و دولت روحانی نیز همچون دولتهای پیشین این حق را وانهاد و به قدرت دولت روی آورد. شاید روحانی از تجربه دولت اصلاحات هراسان بود؛ دولتی که تلاش کرد حتی تا پایان دوره دوم خود از توان مردم برای حلوفصل مشکلات استفاده کند. از همین رو اگر چه دولت اصلاحات از دموکراتیکترین دولتهای بعد از انقلاب بوده است، از پرتنشترین آنان نیز بود. دولت اصلاحات به این دوگانه تن نداد: با مردم روی کار آمدن و بیمردم کشور را اداره کردن. از این منظر دولت احمدینژاد استثناست. احمدینژاد تا پایان دولتش پای مردم را به معرکههایی میکشید که فقط خودش از آن منتفع میشد. او امضای مردم را جعل میکرد و پای کارهایش میزد. هر دولتی بر شانه اشتباهات دولت سابق ایستاده و قدرت گرفته است. با این ایده «هر روزه چیزی به یک دولت همچون بدن انسان افزوده میشود که باید زمانی در جای صحیح خود قرار گیرد.» آیا این امر در مورد دولتهای بعد از انقلاب نیز صادق است؟ آیا هر دولتی روی کار آمده به تصحیح دولت قبل پرداخته و هر چیز را سر جای خودش قرار داده است؟
دولت سازندگی با ایده خصوصیسازی دولتیان را دولتمند کرد تا با این روش اشتغال ایجاد کند و فقر را کاهش دهد. نهتنها چنین اتفاقی نیفتد، بلکه دولتمردان، غنیتر شدند و فقیران فقیرتر و رقبای سیاسی هراسان از این دولتسالاری درصدد برآمدند تا پیش از آن که بلعیده شوند، دولت هاشمی را از پای درآورند. آنان موفق شدند اما ماحصل این موفقیت دولت مطلوب آنان نبود و دولتی روی کار آمد که بنا داشت کار ناتمام دولت سازندگی را این بار نه در اقتصاد که در فرهنگ تمام کند. دولت اصلاحات به یمن کردار و پندار نیک رئیس آن توانست در حوزه اقتصاد از خشونت اقتصاد نئولیبرالیستی بکاهد و لیبرالیسمی آرام با بنمایههای اخلاقی را جایگزین کند. دولت اصلاحات بیش از آن که در اقتصاد بیپروا باشد، در فرهنگ صراحت داشت. مخالفان هاشمی از چاله به چاه افتادند زیرا مرد نهچندان محبوب آن زمان را با مردی محبوب تاخت زده بودند که با فرهنگمداری آتش به ریشهشان میزد. مخالفانِ هاشمی مخالفان خاتمی شدند و به این فکر افتادند که برای تغییر در توازن قدرت، از تضادهای تاریخی به نفع خود استفاده کنند. آنان به تضاد و دوگانه تاریخی فقیر و غنی دامن زدند و از دل آن دولت احمدینژاد را برکشیدند. این دوگانهسازی از قضای روزگار دامن خودشان را گرفت. اینک اصولگرایان که به تصویر خود در آینه تاریخ نگاه میکنند، از تدبیر خود حظ وافر میبرند اما شکستی که احمدینژاد رقم زد، این تصویر را سراسر مخدوش و آنان را بیش از پیش خشمگین میکند. تجربه این شکست، آنان را وامیدارد تا با خشونت بیشتری سراغ دولت روحانی بروند؛ دولتی که در تفکر خصوصیسازی با دولت هاشمی و احمدینژاد همداستان است. گر چه در هیچ دولتی به اندازه دوره احمدینژاد، «دولت» به تاراج نرفته است. طبق آمار اتاق بازرگانی، بیشترین خصوصی - خصولتیسازیها در سال ٨٨ اتفاق افتاده است؛ در گرماگرم حوادث آن. اینجا تنها جایی در تاریخ ایران است که مردم حضوری غایب دارند. دولت احمدینژاد نیز نتوانست مردم را در کنار خود نگاه دارد. البته با این تفاوت که او مردم را رها نکرد. مردم خودشان را از دست او نجات دادند اما این روزها روحانی آشکارا از مردم کناره میگیرد. زلزله کرمانشاه تجلی این کنارهگیری و انزوا است؛ چرا دولتی که با آرای مردم روی کار آمده، نتوانست یک صدا آنان را بسیج کند و اشتیاق مردم را برای کمک به آسیبدیدگان به کنشی سیاسی تبدیل کند. گر چه اسحاق جهانگیری تلاش کرد با علنی کردن تلفاتِ مسکن مهر، ناکارآمدی دولتِ قبل را عیان کند. این مواجهه نشان داد که «هیچ چیز طبیعی در بلایای طبیعی وجود ندارد» و چنان که دیوید هاروی معتقد است، حوادث طبیعی رویدادهایی اجتماعی و طبقاتی هستند و این حقیقت زمانی آشکار خواهد شد که اثرات یک زلزله بر طبقات پایین پدیدار میشود.
آیا مردم اعتمادشان را به دولت روحانی از دست دادهاند و به انتظارش نمیمانند یا این که دولت روحانی دنبال درد سر نیست و بر این باور است که مردم هر جا باشند، درد سر زودتر به آنجا میرود؟ شاید دولت روحانی در تلاش است به قدرت مطمئنتری پناه ببرد. هر چه هست دولت روحانی بیش از گذشته از مردم کناره میگیرد. شاید روحانی در این انزوا به دنبال سیاستی کلانتر باشد. سیاستی مغایر با این ایده که حق هر کس به اندازه توان او است؛ توانی که نشات گرفته از قدرت مردم است. آیا روحانی سالهای پایانی را بدون استفاده از حق خود سپری خواهد کرد... .»
احمد غلامی، روزنامه شرق
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.