- قرارداد اورونوف با پرسپولیس به این شرط تمدید می شود
- کارشناس داوری بازی پرسپولیس - مس سونگون؛ یک پنالتی سوخت؟!
- خلاصه بازی پرسپولیس 3 - مس سونگون 0 (فیلم) - 1 آذر
- احتمال حذف استقلال و پرسپولیس از آسیا!
- خیابانی همزمان از خجالت بیرانوند و بازیکنان تیم ملی درآمد!
- گاف بد باشگاه پرسپولیس درباره اوستون اورونوف
- توضیح گاریدو در مورد دلیل خط خوردن بازیکن پرسپولیس و تغییر ترکیب
- خیانتی در پرسپولیس که به زودی اعلام میشود!
خاطرات خواندنى 'جواد خيابانى' از صعود به جام جهانى
گزارش به یاد ماندنی دیدار ایران و استرالیا اتفاقی نوستالوژیک به زیبایی همان بازی بود، اما جواد خیابانی می گوید بازی ایران و ازبکستان اخیر را از آن بازی بیشتر می پسندد.
هشتم آذر برای تمام ایرانی هایی که حتی یک بار از بغل فوتبال رد شده اند روزی به یاد ماندنی است. روزی که ایران با برد در بازی برگشت پلی آف انتخابی جام جهانی 1998 فرانسه مقابل استرالیا توانست خود را به این رویداد مهم برساند و هیچ روزی به شفافی آن روز در ذهن ها نقش نبست.
جواد خیابانی که این روزها مشغول جمع کردن کمک های مردمی برای آسیب دیدگان زلزله
کرمانشاه است گزارش آن بازی را زنده از ورزشگاه ملبورن بر عهده داشت. به محل جمع آوری کمک ها رفتیم تا هم در مورد اهمیت آن بازی و چرایی جاودانه شدنش سوال کنیم و اینکه از دغدغه های جواد خیابانی که حالا او را 24 ساعته مشغول کمک جمع کردن کرده است سوال نماییم. گفت و گوی مفصل با جواد خیابانی را خواهید خواند:
* شنبه ای که چهارشنبه شد
او از ابتدا صحبت های خود را اینطور آغاز می کند:« شنبه بود آن روز، حالا هشتم آذر چهارشنبه شده است. بیست سال از آن روز گذشته است و همان شکوه رو همچنان می بینیم. آن روز پاها بودند که گل می زدند، امروز قلب ها. آخرین دفعه دیشب دیدم، 90 دقیقه را کاملا نشستم تماشا کردم. گزارش بازی بود و چیز جدیدی برایم اتفاق نیافتاد.»
* اصلی ترین علت آن حادثه عابدزاده بود
با اینکه ایران 2 گل خورده بود؛ اما هیچ کس به باخت فکر نمی کرد. این حس در ورزشگاه هم وجود داشت و خیابانی در مورد آن می گوید:« فکر می کنم یک جورایی به همه برات شده بود که ما این بازی را می بریم. شاید اگر 3 بر هیچ و حتی 4 بر هیچ هم می شدیم، ما مساوی می کردیم. انقدر قدرت روانی تیم بعد از گل هایی که خوردیم بالا بود و یکی از دلایل اصلی آن عابدزاده بود، نه یکی از دلایل، دلیل اصلی عابدزاده بود. انگار نه انگار اتفاقی برای تیم افتاده. آن انگار نه انگار را عابدزاده به من منتقل کرد، به تماشاچیان منتقل کرد و به بازیکنان در زمین هم منتقل کرد. نیمه اول بچه ها می ترسیدند که وای استرالیا ترسناک است و این همه تماشاگر آمده؛ اما نیمه دوم انگار در آزادی بازی می کردند و من هم انگار در آزادی گزارش می کردم. احساس غریبگی و دور از خانه بودن به ما دست نمی داد.»
آن برد جواب همه بی احترامی ها به ایران بود
آن روز روز مهمی بود چون:« ایتالیا، فرانسه، آرژانتین و حتی شیلی هم در پلی آف حذف شدند و برد در پلی آف کار آسانی نیست. رفتن به جام جهانی کار بزرگی است و رفتن به آن افتخار است. آن هم آن تیم و با آن شرایط روحی. باخت ناجوانمردانه 2 بر صفر به قطر و باخت ناحق 3 بر 2 مقابل ژاپن. کاری که استرالیا در تهران کرد و نامردی هایی که در ملبورن کردند. مثلا 31 پرچم قبل از بازی به زمین آوردند و پرچم سی و دوم را پرچم استرالیا را آوردند که ما برنده بازی هستیم. صدابرداری ما آنجا داشتیم که در استرالیا زندگی می کرد و او بعد از بازی به من گفت تماشاگران استرالیایی حقش را گرفت، به خاطر بی احترامی هایی که به تو کردند، به خاطر بی احترامی هایی که به پرچم تو کردند، تماشاگران و تیم استرالیا با این باخت حق این نامردی هایی که در حق شما کرد را گرفت.»
* حماسه ملبورن خوشحالی بعد از فتح خرمشهر بود
در بررسی بازی ایران و استرالیا اخیرا بعضی از شبکه های اجتماعی مدعی هستند که یک برد در بازی پلی آف انتخابی جام جهانی نباید یک افتخار محسوب شود، خیابانی این موضوع را قبول دارد یا خیر؟ او معتقد است:« بچه های ما حق دعاهای مردم ایران را گرفتند. آن کار بزرگ بود، لطفا آن را کوچک جلوه ندهیم. اگر کار کوچک بود ایتالیا در پلی آف حذف نمی شد. ما بعد از 20 سال اتفاق مهمی را تجربه کردیم و مردم ایران بعد از واقعه فتح خرمشهر خوشحالی به این شکل نداشتند. تازه فوتبال داشت رونق می گرفت، هنوز لیگ برتر نداشتیم و مسابقات باشگاهی سر و شکل درستی نداشت. تیم ملی خوبی نداشتیم. تیم ملی بود که مایلی کهن ساخته بود و بعد از آن همه باخت در بازی های آسیایی هیروشیما و جاهای دیگر. بعد که آن اتفاق در دبی افتاد و ما 6 گل به کره زدیم، 3 تا به عربستان زدیم و رسیدیم به مقدماتی جام جهانی. در این مسابقات شاید تیم ما نباید حتی به پلی آف می رسید. تکامل فوتبال ما از آنجا شکل گرفت و راهیابی آن تیم به جام جهانی یعنی تولد یک فوتبال جدید.»
* آن موقع می گفتند فوتبال حرام است
جاودانگی آن بازی دلیلی ریشه ای داشت. این ادامه راهی بود که حق ستاره های زیادی در آن خورده شده بود؛ اما نسل 98 حق خود را از فوتبال گرفت:« ما در 2 دوره مقدماتی جام جهانی اصلا شرکت نکردیم. مدیران بی خرد و ناکار بلد وقت تصمیم گرفتند ما به مسابقات مقدماتی نرویم. مقدماتی 1982 اسپانیا که با کره جنوبی و تایلند و همچنین تیم هایی همگروه بودیم که اصلا نرفتیم، آن موقع می گفتند ورزش حرام است. ظلم بزرگی که به ناصر محمدخانی، حمید درخشان، عبدالعلی چنگیز، رضا نعلچه گر، شاهین و شاهرخ بیانی، بهروز سلطانی، ضیا عرب شاهی، غلام فتح آبادی، حمید علیدوستی را چه کسی جواب می دهد؟ آنها باید می رفتند و در جام جهانی بازی می کردند؛ اما چرا این حق را از آنها گرفتند؟ بهترین تیم تاریخ فوتبال ایران همین تیمی بود که من اسم بردم و نرفتند جام جهانی، 4 سال بعد 1986 مکزیک باز به مسابقات مقدماتی نرفتیم.»
* همه کیف کردند، من هم یکی از مردم
این داستان این طور ادامه پیدا کرد تا فوتبال ایران به جام جهانی رفت:« بعد رسیدیم به جام جهانی 90. آن استعفایی که در بازی های آسیایی سئول اتفاق افتاد که آن تیم جوان نتواند به جام جهانی برود. 3 جام جهانی را از دست دادیم به نا حق ترین و بی خردانه ترین شکل ممکن. سال 1994 شرکت کردیم؛ اما اوت شدیم. از کره 4 تا خوردیم، از عربستان 3 تا خوردیم، 2 تا از عراق خوردیم و بعد از این همه اتفاق تیم به یک باره 1998 به جام جهانی فرانسه رفت. همه کیف می کنند خب، مردم کیف کردند و ما هم مثل آنها.»
* موقع سرود ملی ایران تماشاگران هو می کشیدند
جواد خیابانی در طول گزارش مکررا از واژه "نامردی" حرف می زد و تا بازی به ریتم نیافتاده بود او این موقعیت را مدام تکرار می کرد. دلیل این بغض چه بود:« من نیمه اول هیچ حرفی نزدم و بعد از گل دوم شروع به گله کردم. واقعا هم همینطور بود. جای باکس من را عوض کردند و گفتند برو و در وسط تماشاگران گزارش کن. پرچم من را برداشتند، فحش می دادند، می زدند و هر کاری که بگویی می کردند. تلوزیون را شکستند، خود من را پرت کردند پایین. به بهانه های مختلف. با این که ما پول باکس را داده بودیم؛ اما من را به وسط تماشاگران برای گزارش فرستادند و همانجا گیر می دادند اگر گزارشگری چرا در تماشاگرانی؟ در فاصله ای یک متری از 4 طرف که تماشاگران استرالیایی نشسته بودم و بازی را گزارش می کردم. گذشته از آن هویی که برای سرود ملی ایران کشیدند، پرچم استرالیا را به عنوان صعود کننده به جام جهانی به زمین آوردند، مصاحبه های بدی که علیه ایران انجام داده بودند و بسیاری دیگر از کارهایی که واقعا جوانمردانه نبود. من بعد از بازی گفتم بروم پیش بچه ها و شادی کنم. 10 دقیقه ای که گذشت یادم افتاد دوربین عکاسی ام جا مانده بود بالا. مسافتی بسیار زیادی که رفتم، پله پله کتک خوردم و تقریبا یک جورایی با برانکارد برگشتم به ایران. به همین خاطر عکس هایی کمی از آن بازی دارم. یک عکس با مهدوی کیا و یک عکس با منصوریان توانستم بگیرم.»
تپلی رفتیم فرانسه
اما بهترین صحنه ها بعد از سوت پایان بازی نمایش داده شد. خیابانی در توصیف آن صحنه ها می گوید:« بعد از بازی به محض ورود من به زمین عابدزاده من را بغل کرد و گفت:"تپلی رفتیم فرانسه". این صحنه را هیچ وقت فراموش نمی کنم. احمدرضا را دوست داشتم، الان هم دوست دارم، بمیرم هم روح و جنازه من او را دوست خواهد داشت. چون به نظر من احمدرضا یکی از ماندگارترین های فوتبال ایران هست و من مثل همه او را دوست دارم. این شادی بود که همه مردم داشتند نه کسانی که در ورزشگاه بودند یا تماشاگران حاضر در ورزشگاه. همه آن 60 میلیون ایرانی در این جشن سهیم بودند.»
راز 20 هزار تماشاچی در ملبورن
خیابانی در طول گزارش بارها اشاره می کرد که 20 هزار ایرانی در ورزشگاه حاضر است، اما این تعداد خیلی زیادی بود و به عنوان تیم مهمان این عدد دور از ذهن بود؛ اما او در توضیح ادعای خود می گوید:« یکی دیگر از نامردی هایی که استرالیایی ها در حق ایرانی ها کردند این بود که تماشاگران ما را پخش و پلا کردند. در تمام ورودی های ورزشگاه زده بودند جایگاه ایرانی ها و وقتی مردم می رفتند داخل ورزشگاه می دیدند بقیه جای دیگری از ورزشگاه هستند. این کار را کردند که ایرانی ها بغل هم نشینند؛ ولی اگر کنار هم می گذاشتند 20 هزار نفر می شدند.»
آن روزها بازی ایران و لوکوتیو لاپزیک هم آزادی را پر می کرد
چه طور اتفاق افتاد که 20 هزار تماشاچی در ورزشگاه ملبورن حاضر شوند و آن بازی را از نزدیک تماشا کنند؟ خودش از اتفاقات مهم آن بازی بود. خیابانی برمی گردد به اول بحث:« الان جواب سوال اول را یک بار دیگر داریم می گیریم. چرا بازی ایران و استرالیا ماندگار شد؟ چون 20 هزار تماشاگر در ملبورن را به ورزشگاه کشانده بود. آن روزها بازی ایران و هامبورگ بود ورزشگاه پر می شد، ایران با شارلوا بلژیک بازی می کرد ورزشگاه پر می شد، ایران با لوکوتیو لاپزیک بازی می کرد ورزشگاه پر می شد، الان بازی ایران و ازبکستان که تیم در آن بازی به جام جهانی رفت هم نتوانست ورزشگاه را پر کند.»
* استقبال مردم از فوتبال کم شده؛ چون درون آن را دیدند
چرا از آن روزها به این وضعیت رسیدیم ؟ او می گوید:« الان مردم متوجه شدند که درون فوتبال زیاد سالم نیست. من نمی خواهم از واژه فساد استفاده کنم. مردم درون فوتبال را دیدند و چون از درون آن باخبر شده اند دیگر آن استقبال و شور شکل نمی گیرد. برف می بارید استادیوم سفید می شد؛ اما باز استادیوم 80 هزار جمعیت می آمد. الان یک باد می آید کسی به ورزشگاه نمی رود. همان روزها مثلا جشنواره فیلم فجر. ما ساعت 2 ظهر می رفتیم صف مثلا برای فیلم ساعت عاشقی 20 ساعت در صف سینما صبر می کردیم؛ اما حالا گرفتاری مردم و گرانی مردم را دور کرده است. الان رفتن به استادیوم 100 هزار تومان نفری خرج دارد. یک پدر بخواهد پسرها و مثلا چند نفر را با خود بیاورد می شود 500 هزار تومان. ندارند مردم.»
* آمریکا را در جام جهانی باید 4 بر صفر می بردیم
خیابانی آن بازی را در شرایط غیر عادی و با استرس زیادی گزارش کرد؛ اما بازی های مضطرب تر هم داشته:« در آن بازی استرس داشتم، چرا نداشتم؟ البته بازی ایران و آمریکا استرس خیلی بیشتری داشتم. حساسیت بیشتری داشت، اما بردیم. من فکر می کنم بازی آمریکا را باید 3 یا 4 بر هیچ می بردیم و حسرت می خورم چرا نتوانستیم آمریکا را خوب ببریم. بعد از 2 بر صفر چند بار دیگر فرصت داشتیم گل بزنیم و پنالتی که گرفته نشد، اما خدا را شکر بردیم.»
* با گزارشگر استرالیایی هماهنگ بودیم
سوا از زیبایی بازی، آن دیدار یکی از بهترین گزارش های جواد خیابانی بود که با اطلاعات زیاد، تلفظ درست اسامی بازیکنان و تسلط به جریان بازی ایران و استرالیا را روایت کرد. او در مورد روزهای قبل بازی که برای آن دیدار آماده می شد گفت:« کسی که برای تلوزیون استرالیا گزارش می کرد اسمش "جانی وارن" بود. ایشان هنوز از دوستان خیلی خوب من است. او به تهران هم آمده بود و همانطور که او تلفظ نام ایرانی ها را از من می پرسید من هم شب قبل از بازی در هتل این اطلاعات را با هم رد و بدل می کردیم. او درباره ایرانی ها از من می پرسید و من درباره استرالیایی ها. بالاخره روزنامه های استرالیایی را خوانده بودم و از همه مهمتر کتابچه ای که قبل از بازی به همه می دادند. این موضوع در دنیا رسم است اما خب ما نداریم. برای هر کسی یک کتابچه ای در نظر می گیرند که اطلاعات بازیکنان که اهل کجا هستند و کجا بازی می کنند.»
اگر آقای علیفر هم آن بازی را گزارش می کرد جاودانه می شد
شور بازی ایران و استرالیا بخش عمده ای را مدیون جواد خیابانی بود اما او نظری متفاوت دارد:« من اتفاقا دیشب بازی ایران و استرالیا را نگاه می کردم و پیش خودم گفتم خدایی این بازی ایران و استرالیایی که من گزارش کردم و این همه هم مردم تعریف می کنند چه فرقی با گزارش های الانم دارد ؟ خودم دیشب از گزارش بازی ایران و استرالیا 5-6 اشتباه درآوردم. ولی جو است دیگر؛ می گویند بازی ایران و استرالیا یک چیز دیگر است اما من می گویم با بازی های دیگر هیچ فرقی ندارد. خود بازی چیز دیگری بود که مردم فکر می کردند گزارش چیز دیگری است. اگر عادل گزارش می کرد، آقای علیفر گزارش می کرد و هر کسی دیگر بود به نظر من در این بازی گزارشش عالی جلوه می کرد و آن گزارش من فرق زیادی با سایر گزارش ها نداشت.»
* از صدا و سیما می خوام آن ایران و عربستان معروف را یک بار دیگر پخش کند
جواد خیابانی در کنار تمام روزهای خوب گزارشگری های خود روزهای پرفشاری را هم پشت سر گذاشته است که با انتقادات سنگینی رو به رو می شد. او می گوید:« من شاید بخواهم بگویم این بازی آخری که بین ایران و ازبکستان بود و ایران به جام جهانی رفت را از ایران و استرالیا بیشتر دوست دارم. از نظر اصول گزارشگری ایران و استرالیا ضعیف تر از ایران و ازبسکتان بود. ایران و یوگسلاوی بهتر از ایران و استرالیا بود، ایران و آمریکا بهتر از بازی قبل. ایران و عربستانی که 3 سال بعد این همه مردم سر و صدا راه انداختند به خاطر آن را هم من جزو گزارش های خوب می دانم. اتفاقا حالا که تلوزیون بازی ایران و استرالیا را نشان داده است من از دوستانم در صدا و سیما هم خواهش کردم آن را هم که کلی حرف علیه من زده شد را یک بار دیگر پخش کنند. آن بازی ایران و عربستان که ما در تهران 2 بر صفر باختیم یکی از بهترین گزارش های من بود. به نظر من که زاینده آن گزارش بودم، آن بازی مشکل خاصی نداشت؛ اما باز رفتیم در جو. ایران و استرالیا در جو بود اما مثبت، ایران و عربستان هم جو بود؛ اما منفی. خیلی از حرف هایی که در آن مورد زده می شود به عنوان سوتی اصلا من نگفتم. قسم می خورم که نگفتم. من از این موضوع ناراحت نیستم. اگر من اشتباه کردم اول اینکه من را ببخشند. اما نکته اینکه من که طناز نیستم و برای خنداندن مردم اشتباه نکردم.»
* برای آنهایی که گزارش می کردم حالا زیر خاک هستند
آیا دغدغه های جواد خیابانی در طول این سال ها که بسیار هم تغییر کرده است در نحوه گزارش فوتبال او هم تاثیراتی داشته؟ او پاسخ می دهد:« آدم ها عوض می شوند و اتفاقا به نظر من آدمی که عوض می شود موفق است. من نمی گویم من موفقم، اما قرار نیست من همیشه یک جور باشم. اگر الان می بینیم که مردم اینطور می آیند و کمک می ریزند، چرا من به خاطر معروفیتم این کارها را نکنم؟ چرا بخوابم در خانه و ادا در بیاورم و عکس بیاندازم؟ همان هایی که در زلزله مردند همان هایی هستند که هفته پیش داشتند فوتبال را با گزارش من نگاه می کردند. کسی که با گزارش من خوشحالی کرده الان زیر خاک است، پس من چرا برای اقوام او که زنده ماندند کمک جمع نکنم؟ اگر من از هنر، تریبون، شخصیت خودم استفاده نکنم چه کسی بکند؟ من هیچ کاری نمی کنم و دست به چیزی نمی زنم. الان اینجا نشستم و به واسطه همین حضورم پل ارتباطی شدم بین این مردم و آن مردمی که آنجا منتظر کمک ها هستند.»
سابقه جمع آوری 90 میلیارد تومان هم داشته ام
اما این روزها جواد خیابانی تمام 24 ساعت خود را همچنان وقف جمع آوری کمک های مردمی برای زلزله کرمانشاه کرده است. او در توصیف این روزهای خود می گوید:« من در زلزله رودبار، منجیل، بم، اردبیل، آذربایجان و خیلی جاهای دیگر هم بودم و همین کمک ها را در آنجا هم می کردم. من برای زلزله تبریز چیزی بالای 90 میلیارد تومان کمک جمع کردم؛ اما آن زمان رسانه ای نبود و این طور بازتاب پیدا نکرد. من کارت هلال احمر و صلیب سرخ جهانی دارم. من کارهای داوطلبانه را دوست دارم و عاشق این مدل کارها هستم. احساس می کنم کشورهایی توسعه یافته تر هستند که نظام داوطلبی در آنجا سازمان یافته تر باشد یا مردم عاشق کارهای داوطبانه باشند. حتما موضوع این نیست که زلزله ای آمده باشد که دست به کار داوطلبانه بزنند، کمک داوطلبانه می تواند خوب رانندگی کردن باشد، می تواند خوب حرف زدن باشد، می تواند تو آسانسور حرف نزدن باشد، می تواند در تاکسی جواب تلفن را ندادن باشد، داوطلبانه کار کردن حتما پول در صندوق ریختن نیست. مگر سوئد و نروژ زلزله می آید، اما نظام داوطلبی آنها در دنیا بهترین است، چون مردم آن کشور عرق ملی دارند، اعتماد ملی و حس وطن پرستی در آنها زیاد است. من حس می کنم این آیینه ای بود که غبار گرفته بود و زلزله باعث شد این غبار پاک شود. سیلی از محبت. احساس کردم باید به مردم آسیب دیده کمک کند؛ اما مگر قبل از زلزله مردم آسیب نداشتند؟ در ثروت زندگی می کردند؟ ما این کمک ها را آن موقع هم می توانستیم به آنها بکنیم. حالا هم فکر نکنید مردم در زابل یا سرخس دارند با خوشبختی زندگی می کنند و فقط بیچارگی در کرمانشاه است. در تهران هم داریم، اما این حس خوب است که مردم اجازه ندهند همسایه گرسنه بخوابند.»
منبع: ورزش سه
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.