- روسیه مشتری پهپاد جدید سپاه شد!
- ادعای رحیمپور ازغدی درباره حضور پسران ماندلا و چهگوارا در راهپیمایی اربعین واقعیت دارد؟
- دستور آمادهباش وزیر کشور به استانداران کرمان، فارس، بوشهر و هرمزگان با هشدار قرمز هواشناسی
- هیأت رئیسه جدید جبهه اصلاحات استان البرز انتخاب شد + اسامی
- گناه ظلم با استغفرالله گفتن برطرف نمیشود / عذرخواهی از مردم یکی از راههای فروکاستن ناراحتیشان است
- سخنگوی جبهه پایداری: با بیحجابی، موشک هم نمیتواند جمهوری اسلامی را حفظ کند / هدف مناظر شهوانی، آندلسی کردن ایران است
- تذکر عضو شورای شهر به زاکانی درباره تجملگرایی و اتلاف بیتالمال در شهرداری تهران
- واکنش وزارت خارجه درباره امتناع لبنان از پذیرش سفیر جدید ایران
- روابط ایران- لبنان قطع می شود؟
داستان تیر خوردن عفت مرعشی
روزنامه وقایع اتفاقیه،مصاحبه ای را با عفت مرعشی انجام داده است که در آن به تشریح چگونگی نجات آیت الله هاشمی اشاره می کند.
در شما یکبار جان آیتالله هاشمیرفسنجانی را نجات دادید. ماجرای آن چه بود؟
این داستان به بعد از انقلاب برمیگردد؛ سال 58 بود، چند نفری هر روز میآمدند جلوی خانه ما و سراغ آقای هاشمی را میگرفتند. من هم ردشان میکردم. آشیخاکبر یک روز به من گفت شاید کار واجبی دارند و بگو بیایند. من هم حرفشان را قبول کردم. وقتی وارد اتاق شدم سمت آشپزخانه صداهای عجیبی شنیدم. سریع به سمت اتاق آمدم و دیدم تفنگ جلوی آقای هاشمی گرفتند. هیچچیز نفهمیدم، فقط دویدم، آقای هاشمی را روی زمین انداختم و چادرم را رویشان باز کردم. آنها شروع به شلیک کردند. مانع تیر به آقای هاشمی شدم. چند تیر به شکمم خورد. چند تیر هم پهلوی آقای هاشمی. کسی که محافظ آقای هاشمی بود، آمد و آنها را فراری داد. دیگر هیچچیز نفهمیدم تا اینکه در بیمارستان بههوش آمدم. آنجا تنها سوالی که پرسیدم این بود که آیا آقای هاشمی زنده هستند یا نه.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.
