- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
تروريسم از ديدگاه حقوق بينالملل و اسلام
آیت ا...سید محمد موسوی بجنوردی
در زمان انقلاب فرانسه ترور با انديشه تثبيت دموكراسي در پيوند بوده است. اما پس از انقلاب فرانسه، رشد ايدئولوژيهايی چون ماركسيسم و كمونيسم كه خود واكنشي به سرمايهداري ناشي از انقلاب صنعتي بودند، تروريسم را به معناي امروزي نزديكتر كرد. ترور تزار روس در 1881 و ترور رئيس جمهور آمريكا، ويليام مكينلي، در 1905 با این پشتوانه انجام شد. بنابراين در اين دوره مشخصات تروريسم علاوه بر فردي بودن، ضدحكومتي يا آنارشي طلب بودن آن است؛ به نحوي كه برخلاف نظام ترور در انقلاب فرانسه در اين دوره، از ترور نه براي تثبيت و استقرار حكومت بلكه به منظور ايجاد چنين حكومتي از طريق تضعيف حكومتهاي مستقر استفاده شده است. با وجود ذكر قرن هجدهم بهعنوان قرني كه در آن واژه تروريسم رسما مورد استفاده قرار گرفت، بايد تاريخچه تروريسم را با تاريخ بشريت عجين دانست. از تاريخي كه بشر دريافت كه ميتواند با ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم به اهداف سياسي ـ اجتماعي خود دست يابد، تروريسم به وسيلهاي در دست گروههاي امنيت سياسي، قومي، نژادي و غيره تبديل شد.
قتل شاه الكساندر پادشاه يوگسلاوي و لويي بارتر، وزير خارجه وقت فرانسه، در دهه سي قرن بيستم را بايد نقطه عطفي در حركت جامعه بينالمللي در برخورد با اين پديده تلقي كرد. ترورهاي مذكور، شوراي جامعه ملل را وادار به صدور قطعنامهاي در اين مورد كرد. صدور اين قطعنامه نشانگر خلاء حقوقي براي مبارزه با تروريسم بود. پس از اقدامات لازم در سال 1937 كنوانسيون ضدمجازات تروريسم توسط شوراي جامعه ملل تصويب شد، اما با وجود اين، لازم الاجرا نشد؛ به نحوي كه امروزه كنوانسيون مذكور عقيم مانده است. با افزايش اقدامات تروريستي در دهه 1970، سازمان ملل متحد بار ديگر توجه خود را به اين مساله معطوف کرد. مجمع عمومي بنابر توصيه كميته 6 تصميم گرفت كميتهاي موقت (متشكل از 35 عضو) درخصوص تروريسم ايجاد كند. اين كميته نيز موفق به ارائه تعريفي از تروريسم نگرديد. با توجه به اينكه جامعه بينالمللي نتوانست بر سر ارائه تعريفي جامع از كليه اشكال تروريسم توافق كند، تلاشهاي صورت گرفته بدين سمت سوق داده شد كه به تدريج با اشكال خاصي از اعمال تروريستي مبارزه شود كه امكان حصول توافق بر سر آن راحتتر بود. حركت آهسته جامعه بينالمللي در چهارچوب برخورد با تروريسم، با اعمال تروريستي 11 سپتامبر سال 2001 ايالات متحده سرعت بيشتري به خود گرفت؛ به گونهاي كه از طرفي، شوراي امنيت با تشديد فعاليتهاي سازمان ملل متحد، گام بزرگي در جرمانگاري و مجازات تروريسم برداشت. از طرف ديگر، مجمع عمومي نيز با تأسيس يك كميته ويژه به تدوين كنوانسيون جامع ضدتروريسم پرداخت.
مفهوم و ترمينولوژي تروريسم
واژه تروريسم از فعل «ترور» (terror) مشتق شده است كه در لغت به معناي «ايجاد رعب و هراس در بين مردم» يا «مرعوب ساختن ديگران» است.
ناتواني دولتها در دستيابي به تعريف مشترك از تروريسم چالشي بزرگ در برابر طرح ملي و بينالمللي مبارزه با تروريسم محسوب ميشود. اين عدم دستيابي ناشي از عوامل متعددي، همچون عوامل ملي و سياسي است؛ عواملي كه بسيار پيچيده و متنوعند. اين عوامل ريشه در شناخت تاريخي و باورهاي مذهبي و گرايشهاي اجتماعي ملتهايي دارند كه هر يك در برابر تعاريف پيشنهادي ملتهاي ديگر مقاومت ميكنند.
از جنبه بينالملل، ابتدا بايد ديد كه اركان و نهادهاي ملل متحد در طي نيم قرن مبارزه با تروريسم چگونه عمل كردهاند و چه مفاهيمي از آن را برجسته كرده و مورد توجه قرار دادهاند. از اين نظر، توجه به 13 كنوانسيون ضدتروريسم كه با همت ملل متحد به تصويب رسيده، راهنماي ارزندهاي است.
انواع تروريسم
در بحث تفكيك موضوعات تروريسم دو نوع
تقسيم بندي داريم:
1) تفكيك تروريسم داخلي از تروريسم بينالملل
2) تفكيك تروريسم فردي از دولتي
1)تروريسم داخلي و تروريسم بينالملل
امروز به واسطه جهاني شدن هرچه بيشتر ارتباطات و همگاني شدن تكنولوژي چنين ارتباطاتي، مرز ميان تروريسم داخلي و تروريسم بينالمللي بسيار باريك شده است. با اين حال، بسته به اينكه عمل تروريستي در ارتباط با يك كشور و توسط گروه مخالف داخلي آن كشور رخ دهد يا نه، تروريسم واجد جنبه داخلي يا بينالمللي خواهد شد. تروريسم داخلي، تروريستي است كه بدون دخالت عنصر خارجي و صرفاً در ارتباط با يك كشور به وقوع ميپيوندد. در مقابل، تروريسم بينالمللي هنگامي به وقوع ميپيوندد كه در جرم عنصر خارجي يافت شود.
2) تروريسم فردي و تروريسم دولتي
چنانكه ذكر شد تروريسم در گذشته به رفتار سركوبگرايانه دولتها، از جمله حذف مخالفين، اطلاق ميشده است، در حاليكه در سده اخير اين اصطلاح براي توصيف رفتارهاي خشن گروههاي مخالف دولت عليه غيرنظاميان مورد استفاده قرار گرفته است. با وجود اين، در ادبيات سياسي و در نوشتارهاي ژورناليستي همچنان از اصطلاح «تروريسم دولتي» استفاده ميشود. براي نشان دادن جايگاه اين اصطلاح و تفكيك دقيق آن از تروريسم فردي، بازشناسي خشونتهاي دردناكي ميان افراد، افراد با دولت، و دولتها با يكديگر ضروري است. تبيين اين روابط در پنج معادله قابل بررسي است:
1) خشونت افراد بر ضد يكديگر: در ادبيات ژورناليستي در موارد قتلهاي فجيع نيز از اصطلاح ترور استفاده ميشود، بيآنكه ارتباط مفهومي بين اين فعل و لفظ ترور برقرار شود. اين قتلها در زمره حقوق جزاست و مطابق قانون هر كشوري تعقيب ميگردد، مگر اينكه واجد دو شرط ذيل باشد: 1) شخص مقتول كه هدف حمله جنايي قرار گرفته از جمله مقامات عالي رتبه كشوري يا لشكري بوده باشد؛ 2) قصد ضارب، سياسي باشد.
2) خشونت افراد بر ضد دولت: اين نوع از خشونت، اعم از خشونت فردي يا سازمان يافته، معناي اصلي تروريسم را تشكيل ميدهد؛ مشروط بر اينكه چنين خشونتي با اهداف سياسي آميخته باشد. در غير اين صورت خشونت مذكور عنوان جنايت بر ضد مقامات دولتي يا اموال عمومي را خواهد داشت كه مطابق حقوق جزا از جرايم عمومي تلقي ميگردد.
3) خشونت دولت بر ضد افراد: تروريسم دولتي، حالتي است كه در آن دولتها بهطور نظاممند با نقض مقررات بنيادين و شناخته شده حقوق بشر و بشردوستانه به سركوب و حذف مخالفين، گروههاي سياسي، قومي و نژادي اقليت اقدام ميكند.
4) تروريسم دولتي: يعني حمايت و پشتيباني دولت از فعاليتهاي گروههاي تروريستي. برخي از حقوقدانان در مباحث مربوط به تروريسم دولتي بين دو مفهوم قائل به تفكيك شدهاند. اين دو مفهوم عبارتند از: پشتيباني دولت «در» تروريسم و حمايت دولت «از» تروريسم.بهطور كلي آنچه از مفهوم پشتيباني دولت «در» تروريسم فهميده ميشود، محدود به وضعيتي است كه دولتي عمليات تروريستي را برنامهريزي، حمايت و كنترل ميكند. در حالي كه مفهوم حمايت دولت از تروريسم شامل تمامی حمايتهايي ميشود كه پايينتر از پشتيباني هم هستند. در اين خصوص بايد توجه داشت كه احراز مسئوليت دولت براي حمايت از تروريسم مستلزم بررسي هر قضيه در شرايط خاص خود ميباشد.
5) خشونت دولتها بر ضد يكديگر: اگرچه همواره در درگيريهاي مسلحانه امكان توسل به روشهاي تروريستي قابل تصور است، ولي تروريسم با مخاصمه طرفين در جنگ نيز متفاوت است. چرا كه اولا، تروريسم اساسا عليه غيرنظاميان است. ثانياً، جنگ ــ اعم از داخلي و بينالمللي ــ تابع قواعد و ضوابطي است كه تروريسم ماهيتا آن را انكار ميكند.
بنابراين با عنايت به مباحث مطروحه و عدم جايگيري مفهوم «تروريسم دولتي» در هيچ يك از قالبهاي اعمال خشونت بايد به اين نتيجه صريح رسيد كه تروريسم در زمره جنايات فردي است كه هدف آن خدشه مستقيم يا غيرمستقيم به دولتها بوده و در اين راه با نشانه گرفتن اشخاص و اهداف غير نظامي، حيات بشر را به خطر مياندازد. از اين رو اصولاً تروريسم را نميتوان از جناياتي دانست كه ذاتاً دولتي است، اگرچه همواره امكان تشويق، تحريك، سازماندهي، هدايت، كمك و پشتيباني دولتي قابل تصور است و اينگونه ملاحظات در حقوق بينالمللي عرفي عمل متخلفانه شناخته شده و ميتواند مسئوليت دولت خاطي را به دنبال داشته باشد.
برآيند موضوع
تروريسم بينالمللي ــ با تعريفي كه از آن ارائه شد ــ داراي عناصر لازم است تا بهعنوان يك جنايت بينالمللي شناخته شود، چرا كه اين جرم به قواعد بنيادين جامعه بينالمللي كه رعايت آنها براي حفظ نظم عمومي بينالمللي ضروري است، لطمه ميزند. تروريسم از معدود جناياتي است كه توأمان قواعد حقوق بشر و صلح و امنيت بينالمللي را بهعنوان دو محور اصلي نظام حقوق بينالملل خدشهدار ميسازد. روشن است كه اين كاركرد براي توصيف تروريسم بهعنوان يك جنايت بينالمللي كفايت ميكند؛ با اين حال، حقوق بينالملل موضوعه تاكنون از شناسايي چنين توصيفي سرباز زده است. هيچ قاعده جهاني وجود ندارد كه تعقيب جهاني متهمين به ارتكاب اعمال تروريستي را بدون وجود هرگونه رابطهاي با دولت
تعقيب كننده مجاز بداند. اين جرم يكي از مصاديق بارز جنايات شديد است كه داراي اهميت بينالمللي است و تكليف به مجازات يا استرداد متهمين به ارتكاب آن در بيش از 21 كنوانسيون منطقهاي ضد تروريسم تضمين شده است. گرچه اين تكليف محدود به دولتهايي است كه بتوانند وجود رابطه يا نقشي را با تعقيب مورد نظر اثبات نمايند.
ب) تروريسم از ديدگاه اسلام
چنانچه گفته شد هنوز تعريف جامع و مانعي از ترور ارائه نشده است تا بتوان به درستي آن را با مفاهيم موجود در فقه تطبيق داد. در فقه مفاهيمي همچون اغتيال، فتك و محاربه وجود دارد كه هر چند ممكن است كاملاً مترادف معناي ترور نباشد، ولي به هر حال حاكي از مخالفت اسلام و قرآن با اين افعال ناپسند و افعال مشابه آن است. حال، به توصيف اعمال ذكر شده پرداخته و آنها را با معناي اصطلاحي ترور و تروريسم تطبيق خواهيم داد.
1) فتك
فتك به معناي قتل همراه با ناجوانمردي است. در رواياتي كه در باب آداب جهاد آمده، بيان كردهاند كه فتك نكنيد و حتي در مخاصمات مردم را به صورت ناجوانمردانه نكشيد. قضيه حضرت مسلم با عبيدالله بن زياد مصداق آشكار اين مورد است.
2) اغتيال
در روايات، عناوين مختلفي در اين باب آمده است: يغتال، اغتيال، اغتال. در باب قاعده لوث و قسامه و لزوم وجود اين قاعده چنين آمده است كه از حضرت صادق(ع) سؤال ميشود كه آيا قسامه حق است؟ حضرت در پاسخ ميفرمايند: اگر ما اين نهاد را تشريع نميكرديم همه ميآمدند و اغتيال ميكردند و بعد هم راهي براي اثباتش نبود. يعني به راحتي در خفا ديگري را به قتل ميرساندند و شاهدي هم نبود تا بينه عادله آورده شود. بنابراين قاعده لوث و قسامه مانعي است براي فعل اغتيال. يعني از خوف اعمال اين قاعده قتلي صورت نميگيرد. (موسوي بجنوردي 1385 ج 6: 378).
3)محاربه
در قرآن كريم واژه حرب و محاربه به معاني مختلف به كار رفته است. يكي از معاني آن همان مقاتله و جنگيدن است كه موضوع بحث ماست.
در تعريف محارب ميتوان چنين بيان كرد: محارب كسي است كه اسلحه بكشد و قصد ترساندن مردم را داشته باشد و امنيت عمومي را به هم بزند. بنابراين به صرف كشيدن اسلحه كسي را محارب نمينامند بلكه علاوه بر آن بايد رعب و وحشت ايجاد كند و بنابر عقيده برخي از علما اخذ مال هم نمايد. اگرچه برخي ديگر به مطلب اخير اعتقاد ندارند و بر اين باورند كه اخذ مال تنها در كيفيت مجازات نقش دارد؛ يعني اگر مالي را اخذ كند دست او قطع خواهد شد، والّا احكامي چون نفي بلد شامل او ميشود (موسوي بجنوردي 1376: 159).
مقايسه نهادهاي مشابه با ترور
1)مقايسه فتك و ترور
فتك اين است كه بر كسي غفلتاً يورش ببرند و او را بكشند، خواه با سلاح باشد يا نباشد و خواه در امور سياسي باشد يا نباشد. پس فتك اعم از ترور است؛ يعني ترور از مصاديق فتك است.
بنابراين فتك با ترور تفاوت دارد. طبق اصطلاح متداول، ترور به قتلهاي سياسي و با سلاح اختصاص دارد اما در فتك كه در فقه به كار برده ميشود، معناي اعم از آن اراده ميشود. فلذا هم قتلهاي سياسي را دربرميگيرد و هم قتلهاي غيرسياسي را. هم كشتن با سلاح را شامل ميشود و هم كشتن بدون سلاح را. اما در معناي آن فريب و غيله دخالت دارد (مرعشي مجموعه مقالات: 28).
2)مقايسه محاربه و ترور
در مقايسه محاربه و ترور ميبايست دو ديدگاه را از يكديگر تفكيك كرد: ديدگاهي كه بنابر آن سرقت و اخذ مال جزء لاينفك محاربه است و ديگري كه مطابق آن اخذ مال و سرقت تنها در تعيين مجازات موثر است. به اين صورت كه اگر كسي سلاح به دست گرفت و اخافه كرد تبعيد ميشود و اگر مرتكب قتل گرديد، كشته ميشود و كسي كه دزدي كند دستش قطع خواهد شد.بنابر اصالت ديدگاه نخست كه در آن اخذ مال از خصايص ذاتي محاربه است، ترور اعم از محاربه ميباشد و لذا محاربه ترور نيست، زيرا شامل سرقت هم ميشود. طبق تعريفي كه از ترور معروف است يكي از مصاديقش ايجاد ناامني بدون دزدي يا قتل است. (مرعشي مجموعه مقالات: 30) ولي بنابر اصالت ديدگاه دوم كه در آن اخذ مال از خصايص ذاتي محاربه نيست، مفهوم ترور و مفهوم محاربه بسيار به يكديگر نزديك ميگردد. البته در اين مقام نيز بايد قائل به تفكيك بود. بنابر نظر آن دسته از علماي حقوق كه براي تروريسم ماهيت سياسي قائل نيستند مفهوم تروريسم و محاربه كاملاً متساوي و منطبق با يكديگر ميباشد، زيرا از نظر اين گروه تروريسم عبارت است از: هر گروه اعم از شخص واحد، حكومت، حزب، جمعيت و سازمان كه قيام مسلحانه و ايجاد رعب و هراس كند و امنيت را در جامعه سلب و نقض نمايد كه اين در نظام اسلامي محارب خوانده ميشود (موسوي بجنوردي 1385
ج 6: 380).
3) مقايسه اغتيال و تروريسم
همانطور كه در مقايسه فتك و تروريسم گفته شد با در نظر گرفتن تعريفي كه از تروريسم شده است يعني وجود سه عنصر اهداف سياسي، ايجاد رعب و وحشت، و صدمه زدن به سلامت و جان و برهم زدن نظم و امنيت عمومي، ميتوان به راحتي دريافت كه اغتيال و ترور دو مفهوم متفاوتند. زيرا اغتيال به معناي يورش و حمله و صدمه به جان انسانها بهطور مخفيانه است و در اين تعريف ايجاد رعب و وحشت و بر هم زدن نظم عمومي و اهداف سياسي مورد توجه نيست.
محكوميت تروريسم از ديدگاه اسلام
1)محكوميت ترور از نگاه آيات و روايات
يكي از اصول مسلّم در اسلام حفظ صلح و امنيت است. خداوند سبحان در قرآن ميفرمايند: «اَلْصُلْحُ خَيْرٌ» (نساء: 128) و اصولاً هر كسي با صلح و امنيت و سازش مخالف باشد از نظر اسلام محكوم است. حال اين مخالفت او با هر عنواني (چه به صورت فتك باشد يا محاربه يا اغتيال) صورت بگيرد تفاوت نميكند. از مهمترين دلايل محكوميت تروريسم از ديدگاه اسلام اين آيه شريفه است كه ميفرمايد: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَاً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأنَّمَا قَتَلَ الْنَّاسَ جَمِيعاً» (مائده: 32) اين آيه خطاب به قوم بني اسرائيل در ارتباط با حادثه كشته شدن هابيل به دست قابيل بيان شده است. اين آيه شريفه علاوه بر يك ضابطه و قاعده، يك مبناي فقهي را نيز مشخص ميكند و آن اين است كه در اديان الهي، از جمله اسلام، قتل نفس تنها به دو دليل مجاز ميباشد: يكي در قصاص و ديگري بهعنوان مجازات افساد في الارض. البته فساد در اين آيه به معناي عام بوده و تنها به معناي اخص آن كه محارب است، نميباشد. در غير اين صورت قتل نفس نه تنها جايز نيست بلكه در فرهنگ قرآني معادل با قتل همه نفوس و همه مردم ميباشد. اين آيه يكي از متفاوتترين و صريحترين آيات قرآني و دليل فقها بر اصل حرمت و كرامت انساني در رعايت حقوق بشري انسانهاست (هاشمي شاهرودي 1380). اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «انّالله لم يخلقكم عبثا» به اين معني كه خدا شما را بيهوده و عبث نيافريده است. وقتي از ايشان ميپرسند چرا خداوند انسان را آفريده، پاسخ ميدهند: «انّالله خلقكم في حرم و جمع الفتكم و بشر نعمه عليكم و جناح كرامتها و اسألت لكم جداول نعيمها»: خداوند شما را در حرم امن خود (مكه) خلق كرد و ميان شما الفت و دوستي قرار داد و نعمتش را بر شما گستراند. بنابراين جناياتي كه در تاريخ بشريت اعمال ميشود با اين اصل اساسي كه مورد توجه اسلام است و آن مساله صلح و سازش است، كاملاً مغايرت دارد.
2)محكوميت ترور بر اساس حكم عقل
همه افعال انسانها داراي ارزشهاي ذاتي است. بدين معنا كه ما معتقد به حسن و قبح عقلي در افعال ميباشيم و احكام شريعت و قانون بر مبناي پيروي از ارزشهاي ذاتي تشريع ميشود. بدين معنا، هر آنچه را عقلا و فرهيختگان جوامع بشري نيكو پندارند، شريعت نيز آن را واجب ميداند و هر آنچه را عقلا ناپسند پندارند، شريعت نيز آن را حرام ميداند؛ از اين جهت، اين قاعده از مسلّمات علم كلام محسوب ميشود كه احكام اسلام مطابق احكام عقل است. بنابراين، ما مدعي هستيم كه هيچ گونه تضادي بين احكام شريعت و احكام عقلي وجود ندارد. بر همين اساس، حكم عقل و احكام عقلي نقش اساسي در وضع قوانين اسلام دارند. بنابراين نبايد جامعه عقلا را از جامعه دين و مذهب جدا كرد. دين و مذهب ما عين عقلانيت است. در اسلام، هيچ حكم و قانوني كه موجب تحميل بر جامعه عقلا باشد، تشريع نميشود. تمام احكام اسلام بر اساس عقل سليم و فطرت انساني تشريع شده است؛ يعني به حسب هويت ذات انسانها تشريع شده است كه هر چه انسانها به آن گرايش دارند تشريع بر همان اساس صورت ميگيرد. لهذا هر فعلي كه جامعه عقلا آن را نيكو پندارد، شريعت آن را نيكو ميدارد. به جهت اينكه شريعت اسلام، بلكه همه شرايع آسماني، از عقل جدا نميشوند. آنچه را حضرت ابراهيم(ع) يا حضرت موسي(ع) يا حضرت مسيح(ع) و پيامبر عظيمالشأن اسلام(ص) بيان ميدارند جداي از حكم عقلا و عقل سليم و فطرت انسانها نيست و همواره در مسير عقل سليم و فطرت انسانهاست. مساله ترور و تروريسم كه عملاً تعريف جامع و مانعي ندارد ــ بلكه تعريف ما از آن به نحو اظهر الخواص است ــ نزد عقلاي تمام جوامع بهعنوان امري ناپسند مطرح ميشود و صرف نظر از كليه شرايع، اين امر نزد تمامي جوامع قبيح شمرده شده و مردود ميباشد.
3) برآيند تروريسم از ديدگاه اسلام
چنانچه بيان شد ادله و رواياتي در فقه اسلامي يافت ميشود كه اگرچه ممكن است بهطور كامل مترادف مفهوم تروريسم به معناي امروزي نباشد ولي به روشني دليل بر محكوميت تروريسم از ديدگاه اسلام است. اسلام دين صلح و سازش است. در آيات و روايات بسياري به اين مهم اشاره شده و مرتكبين جرايم اخلال در نظم و امنيت را مورد نكوهش قرار داده است. اسلام روابط انسانها را قاعدهمند كرده و آنها را از هتك حريم يكديگر منع ميكند. در اسلام، جان و مال تمامي انسانها ارزشمند و محترم دانسته شده و نسبت به اين امور حقوق متعددي وضع شده است. حقوقي كه بسان جامهاي فاخر كه از الياف اخلاق و عدالت بافته شده، زيبندهتر از هر چيز ديگري تن عريان بشر را ميپوشاند و انسان را از هر موجود ديگري كه حياتش وابسته به سبعيت و وحشيگري است، ممتاز ميدارد. اخلاق بهعنوان هدف غايي اسلام كه نشأت گرفته از شعور انساني است، انسان را از ساير مخلوقات جدا ساخته و او را تا مقام خليفه الهي سوق ميدهد. اسلام حق حيات را صدرنشين تمامي حقوق بشري دانسته و آن را لازمه كرامت انساني ميداند و هر فعلي را كه منجر به حذف اين بنياديترين حق بشري گردد منع كرده و مورد نكوهش قرار ميدهد. اسلام ميخواهد بشريت زير سايه آزادي، امنيت، نظم در امور و عدالت اجتماعي و هر چيز ديگري كه مربوط به انسانيت است، زندگي كند. اين امور بدون صلح و سازش فراهم نميآيد و آدمكشي و حمله به انسانهاي بيگناه و جنگ و ستيز ناحق، همه شئون ارزشمند انساني را نابود ميكند. بنابراين جنگ و ترور و فتك و غيله تحت هر عنواني كه باشد منشأ هلاكت بوده و تنها صلح و سازش است كه ميتواند منشأ نجات بشريت باشد.
منابع
ـ قرآن كريم.
ـ مرعشي، سيد محمدحسن. مجموعه مقالات.
ـ موسوي بجنوردي، سيد محمد. (1376) فقه تطبيقي بخش جزايي، تهران: نشر ميعاد، چاپ اول.
ـ ــــــــــــــ. (1385) مجموعه مقالات فقهي، حقوقي، فلسفي، اجتماعي. تهران: پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي، انتشارات عروج. ـ هاشمي شاهرودي، سيد محمود. (1380) «تروريسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بينالملل»، مجموعه مقالات و سخنرانيهاي ارائه شده در همايش پنجم و ششم دي ماه، تهران.
*منبع:آرمان
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.