- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
ريشه تاريخي عبارت"سايه تان از سرما كم نشود"چيست؟
اين عبارت بر اثر لطف سخن نه تنها به صورت امثله سائره در آمده، بلكه دامنه آن به تعارفات روزمره نيز گسترش پيدا كرده و در عصر حاضر هنگام احوالپرسي يا جدايي و خداحافظي از يكديگر آن را مورد استفاده و اصطلاح قرار ميدهند.
اين عبارت بر اثر لطف سخن نه تنها به صورت امثله سائره در آمده، بلكه دامنه آن به تعارفات روزمره نيز گسترش پيدا كرده و در عصر حاضر هنگام احوالپرسي يا جدايي و خداحافظي از يكديگر آن را مورد استفاده و اصطلاح قرار ميدهند.
زماني كه اسكندر مقدوني در "كورنت" بود شهرت وارستگي ديوژن را شنيد و با شكوه و دبدبه سلطنتي به ملاقاتش رفت.
ديوژن كه در آن موقع دراز كشيده بود و در مقابل تابش اشعه خورشيد خود را گرم ميكرد اعتنايي به اسكندر ننموده، از جايش تكان نخورده است. اسكندر بر آشفت و گفت: " مگر مرا نشناختي كه احترام لازم به جاي نياوردي؟" ديوژن با خونسردي جواب داد: " شناختم ولي از آنجا كه بندهاي از بندگان من هستي اداي احترام را ضرور ندانستم."
اسكندر تو ضيح بيشتر خواست. ديوژن گفت: " تو بنده حرص و آز و خشم و شهوت هستي، در حالي كه من اين خواهشهاي نفس را بنده و مطيع خود ساختم." به قول مولاي روم:
من دو بنده دارم و ايشان حقير
وان دو بر تو حاكمانند و امير
گفت شه، آن دو چه اند، اين زلتست
گفت آن يك خشم و ديگر شهوتست
به قولي ديگر در جواب اسكندر گفت:" تو هر كه باشي مقام و منزلت مرا نداري، مگر جز اين است كه تو پادشاه و حاكم مطلق العنان يونان و مقدونيه هستي؟"
اسكندر تصديق كرد ! ديوژن گفت:" بالاتر از مقام تو چيست؟"
اسكندر جواب داد: " هيچ" ديوژن بلافاصله گفت:" من همان هيچ هستم و بنابراين از تو بالاتر و والاترم!"
اسكندر سر به زير افكند و پس از لختي تفكر گفت:" ديوژن، از من چيزي بخواه و بدان كه هر چه بخواهي ميدهم."آن فيلسوف وارسته از جهان و جهانيان، به اسكندر كه در آن موقع بين او و آفتاب حايل شده بود گوشه چشمي انداخت و گفت:" سايه ات را از سرم كم كن" به روايت ديگر گفت:" ميخواهم سايه خود را از سرم كم كني."اين جمله به قدري در مغز و استخوان اسكندر اثر كرد كه بياختيار فرياد زد " اگر اسكندر نبودم ميخواستم ديوژن باشم."
*روزنامه جمهوری اسلامی
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.