- جهانگیری: اینجا خلیج فارس است
- ترامپ: ایران ۲ راه بیشتر ندارد، یا تأسیسات آنها دوستانه و یا وحشیانه منفجر خواهد شد!
- اولین واکنش ترامپ به احتمال تغییر نام خلیج فارس
- توضیحات پزشکیان درباره علت کناره گیری ظریف
- توصیه مادر سید ابراهیم رئیسی به پزشکیان: سوار هلیکوپتر نشو!
- سید حسن خمینی: کسانی که بخواهند نام خلیج فارس را تغییر دهند خود را مضحکه کردهاند
- فراخوان دکتر ظریف برای اعتراض به جعل نام خلیج فارس
- عراقچی: اغراض سیاسی برای تغییر نام تاریخی خلیج فارس، نشاندهنده نیت خصمانه علیه ایران است
- لزوم ورود نهادهای امنیتی به موضوع پیامکهای تذکر حجاب/ اظهار بیاطلاعی دولت از مبدا و منبع ارسال پیامکها نشانه ضعف است
- آقای وزیر! نه معلمان، چوپان هستند و نه بچه های ما گوسفند !
اولويت اقتصاد بر سياست و امنيت / دكتر محمود سريع القلم

رسالت ما در علوم سياسي و روابط بينالملل تغيير افراد نيست، بلكه اصلاح انديشهها و ايجاد ساختارهاست. اما چهار نكته مقدماتي مبناي بحث من است:
1- يـكي از مشـكلات روششناختي ما اين است كه ذهنهاي پراكنده داريم. هر ملت، دولت، سياستمدار و حكومتي كه بخواهد در اصلاح انديشهها و ايجاد ساختارها موفق باشد، بايد ذهن متمركز داشته باشد. بايد مقدورات خود را بررسي كنيم و به شناخت عميقي از جايگاه خود در نظام بينالملل برسيم تا بتوانيم آينده ايران را طراحي كنيم.
2- ما در جريان تمدن بشري قرار گرفتهايم و خاص نيستيم. چنين نيست كه چون قرنها پيش مغولان به ما حمله كردند يا چون فرهنگ و جغرافياي خاصي داريم، بايد نگاه خاصي به طراحيهاي كلان كشور داشته باشيم. ما همچنان نسبت به معناي مدرنيته و نسبت خودمان با آن به اجماع نرسيدهايم. اين چالش از 170 سال گذشته شروع شده است. يك علت آن است كه در روابط بينالملل كار مقايسهاي نكردهايم و كمتر به آسيا و امريكاي لاتين توجه كردهايم و درنيافتيم كه در اين كشورها نخبگان درباره مدرنيته و توسعه و نسبت خود با آن به اجماع رسيدند. بنابراين مطالعات مقايسهاي و فهم كشورهاي همپايه ايران اولويتي جدي براي علوم سياسي و روابط بينالملل است.
3- بر اساس متوني كه در دوران دانشجويي خواندم و اقتصاد سياسي توسعه كه كار اصلي من است، ما در 170 سال گذشته درك دقيقي از تحولات اروپا و خارج از اروپا نداشتيم. هنگامي كه ما به سمت مدرنيته رفتيم، سراغ آزادي سياسي و دموكراسي رفتيم؛ در حالي كه در عمارت توسعه يافتگي آزادي و توسعهيافتگي طبقه پنجم است. بنيان دموكراسي توليد در يك كشور است. بين دموكراسي و توسعه سياسي و سامان سياسي تفاوت است.
از آنجا كه سراغ آزادي سياسي رفتيم، انرژي توسعه خود را هدر داديم. تا به امروز نيز به دنبال آزاديهاي دموكراتيك هستيم، در حالي كه تجربه بشري ميگويد ملتي كه فوندانسيون اقتصادي خود را بنياد ندهد، نميتواند وارد عرصههاي بعدي تشكل و تحزب در حوزه سياست شود.
ثروت اقتصادي، قدرت توليد يك كشور، تنظيم مزيت نسبي و حضور در تقسيم كار بينالمللي اصولي هستند كه يك كشور بايد براي خود تعريف كند. اقتصاد ما بيشتر تهيه ارزاق براي عامه مردم است و ريشه در اينكه چگونه ميتوانيم سهمي از اقتصاد بينالملل به دست آوريم و در بازارهاي جهاني خدمات و كالاهاي ايراني بتواند فروش پيدا كند تا از طريق فروش آنها به دنيا قفل شويم و از اين طريق زمينههاي حضور در صحنه جهاني را به وجود آوريم... . بنابراين فهم اقتصاد سياسي مدرنيته اهميت ويژهاي دارد. ما نميتوانيم هم در حوزه حكمراني، هم در حوزه منطقهاي و هم در حوزه جهاني براي خود اولويت ايجاد كنيم. بايد ببينيم تقدم و تاخر اينها كدام است. تقدم و تاخر و پرهيز از پرش ذهني اهميت دارد.
4- ما در رابطه با مهندسي، پزشكي و معماري و بسياري رشتههاي ديگر نه فقط در ايران بلكه در سطح جهان اعتبار داريم. اما در مورد تخصصي بودن سياست به توافق نرسيدهايم. علم سياست و روابط بينالملل تخصص است. بسياري از كشورهاي موفق در جهان با اين دو رشته توانستهاند در عرصه جهاني نقش ايفا كنند. اما با توجه به اين مقدمات آينده ما را چه افكاري رقم خواهد زد؟ در كليت خاورميانه nation-state نداريم و نزديكترين كشور به آن تركيه است كه با چالشهاي بسيار مهمي روبه روست. اگر بخواهيم آناتومي علوم سياسي و روابط بينالملل را ترسيم كنيم، بايد به لحاظ علمي در اين متمركز شويم كه چگونه ميتوانيم ايران را به سمت يك nation-state سوق دهيم. براي اين كار چه كارهايي بايد انجام داد؟
1- پذيرفتن اصل پلوراليسم به عنوان كانون فلسفي مدرنيته: هر حكومتي بخشي از جامعه را انتخاب كرده و مبناي مشروعيت خود را آن گروه خاص قرار داده است؛ در حالي كه مبناي حاكميت بايد شهروندي باشد. تا زماني كه اين امر به لحاظ حقوقي طراحي نشود، وارد مراحل بعدي توسعه يافتگي نميشويم.
2- ضرورت يك قرارداد اجتماعي: هيچ ملتي نميتواند فراتر از قرارداد اجتماعي به آرامش مدني و سامان سياسي و توليد ثروت ملي بپردازد. كار اهالي علم سياست گفتاردرماني و توصيه درماني و نامه درماني و بيانيه درماني نيست، بلكه طراحي فكري است. يعني رسيدن به يك قرارداد اجتماعي با مبناي شهروندي با تكثر و تنوع فرهنگي و فكري و قومي و...
3- اهالي علم سياست بايد تكليف سهگانه امنيت، هويت و توسعهيافتگي را روشن كنند. اين مثلت فعلا دچار بحران است. امروز در كشور ما امنيت بر توسعهيافتگي مقدم است.
4- تاريخ به ما ميگويد مدنيت بر دموكراسي مقدم است. گفتوگو و ايجاد ترتيبات مدني براي زندگي بر دموكراسي مقدم است و براي ايجاد آن و ايجاد ثروت ملي اهميت بالا دارد.
5- براي ما globalism (جهانيگرايي) بر globalization (جهاني شدن) مقدم است. اولي يعني جهان را بپذيريم. ما جزو 10 كشوري هستيم كه به لحاظ منابع ظرفيت اثرگذاري جهاني داريم. بنابراين بايد نخست جهانيگرايي را بپذيريم تا به فرآيند جهاني شدن برسيم...
اعتماد
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.