- واکنش عضو دفتر رهبری به نقل قول معاون پزشکیان درمورد نظر رهبری درباره قانون تابعیت
- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
ماجراى شعر معروف «ممد نبودی ببینی»
سالها است خرداد ماه را با صداي كويتي پور ميگذرانيم. شايد كمتر كسي پيدا شود كه نوحه «ممد نبودي ببيني شهر آزاد گشته» را شنيده و گاهي در تنهايي به زمزمه در نيامده باشد.
تاثيرگذاري اين نوحه عجيب و غريب است. خيلي از آدمها در ناخودآگاهشان سطرهايش را به زمزمه درآمدهاند. آنچه ميخوانيد، گفتوگوي خبرگزاري فارس با شاعر اين نوحه بهيادماندني است كه بيترديد مرور آن براي خيليها خالي از لطف نخواهد بود؛ چراكه خيليها ميخواهند بدانند اين نوحه چگونه متولد شده است. نوحه «ممد نبودي ببيني» را جواد عزيزي «توانا» سروده است.
او در يکم اسفند 1338 در محله نقدي خرمشهر به دنيا آمده است و تا پايان عمليات بيتالمقدس در زادگاهش حضور داشته است. عزيزي از نخستين اعضاي سپاه خرمشهر و از دوستان و دوستداران شهيد محمد جهانآرا است. اين رزمنده خرمشهري كه ارادت قلبي و علاقه بسياري به فرمانده سپاه خرمشهر داشت، بعد از شهادت او در رثاي دوست ديرينهاش شهيد جهانآرا شعر معروف «ممد نبودي ببيني» را ميسرايد.
جواد عزيزي «توانا» ميگويد: شهيد محمد جهانآرا 16 مهر سال 1360؛ يعني 9 ماه پيش از آزادسازي خرمشهر شهيد شد؛ 3 ماه بعد از آزادسازي خرمشهر براي برپايي مراسم نخستين سالگرد شهيد جهانآرا با گروهي از بچههاي خرمشهر عازم تهران شديم. در مسير با درخواست بچهها تصميم گرفتم كه يك نوحه بگويم تا وقتي به تهران رسيديم، آن را سر مزار شهيد محمد بخوانيم.
وي ادامه ميدهد: نوحهخوان گروه ما به نام «جمشيد برون» در عمليات بيتالمقدس شهيد شده بود و به همين دليل نوحهخوان نداشتيم. نزديكيهاي اراك كه بوديم، سرودن نوحه را تمام كردم و خودم با بچهها شروع به خواندن آن كردم. در آن سفر برنامه طوري شد كه نتوانستيم اين نوحه را سر مزار شهيد جهانآرا بخوانيم؛ اما چند وقت بعد اين نوحه را به آقاي حسين فخري دادم و او يك بار اين شعر را خواند و بعد به غلام كويتيپور داد.
سال 63 يا 64 در مهران بودم و داشتم لب شط ظرفهاي شب قبل را ميشستم كه متوجه شدم يكي از رزمندهها كه از بچههاي دزفول بود، دارد اين نوحه را زير لب زمزمه ميكند. وي اضافه ميكند: به او گفتم «فلاني اين نوحه را از كجا شنيدهاي؟» گفت كه «ديشب اين را از تلويزيون پخش كرد كه كويتيپور آن را خوانده بود. ديشب اين نوحه سه مرتبه از تلويزيون پخش شد.»
نوحه اصلي قدري متفاوت است
عزيزي ميافزايد: بعد از اينكه غلام كويتيپور اين نوحه را خواند، آقاي عليقلي به واسطه يكي از دوستانشان در صدا و سيما با من تماس گرفت و گفت كه «ميخواهم اين نوحه را به آهنگ تبديل كنم» و از من خواست يكي دو بيت به آن اضافه كنم؛ بنابراين آهنگهايي كه امروز ميخوانند با نوحه اصلي قدري متفاوت است، ولي كلياتش همان است. يكي دو سالي هم ميشود كه آقاي كويتيپور، گوشوارههاي شعر را يعني «ممدنبودي ببيني...» را حفظ كرده است، ولي كل شعر را تغيير داده است و به جاي آن يك شاعر شيرازي به نام محمد شيرازي شعر جديدي سروده است كه امسال از راديو پخش شد.
جهانآرا را خيلي دوست داشتم
عزيزي ادامه ميدهد: من جهانآرا را خيلي دوست داشتم و او را از شروع انقلاب ميشناختم. خرمشهر وضعيت خاصي داشت؛ 22 بهمن كه انقلاب پيروز شد، فردايش غائله خلق عرب اتفاق افتاد و كار به جايي رسيد كه بچههاي خرمشهر روز 29 خرداد 58 با خلق عربيها يك جنگ تمام عيار داشتند.
وي ميگويد: در خرمشهر كانوني داشتيم به نام ستاد «عبوسزاده» كه به اسم يكي از مسوولان كانون بود؛ اين ستاد هسته اصلي سپاه خرمشهر را تشكيل داد و اعضاي آن توسط شهيد جهانآرا و شهيد عبدالرضا موسوي پذيرش شدند و آموزش ديدند؛ آشنايي من با شهيد جهانآرا از آن لحظه آغاز شد.
عزيزي در خصوص نحوه با خبرشدن از شهادت شهيد جهانآرا نيز عنوان ميكند: من در مقر سپاه در خرمشهر بودم و بچهها در مكاني كه محل تعمير اسلحه بود، جمع شده بودند شهيد اسماعيل خسروي گفت: «جواد خبر را شنيدهاي؟» گفتم: «نه؛ چه اتفاقي افتاده است»؛ گفت: «جهانآرا شهيد شد.» وقتي اين خبر را شنيدم زانوهايم شل شد و بياختيار روي زمين نشستم؛ بچهها همه شروع كردند به گريه كردن. خيلي دوست داشتم جهانآرا بود و سربلندي خرمشهر را ميديد.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.