- نفوذ از طریق کسانی صورت میگیرد که پرچم شعارهای تند حزباللهی در دست دارند
- تماس تلفنی ناطق نوری با سید محمد خاتمی
- عراقچی: مذاکره لزوماً جلوی جنگ را نمیگیرد / گاهی جنگ اجتنابناپذیر است
- بابک زنجانی دوباره خبرساز شد
- ذوقزدگی مشاور جلیلی از حمله کارشناس صداوسیما به روحانی
- ادامه واکنشها به بیانیه جبهه اصلاحات / ابراهیم اصغرزاده: منتقدان متوجه نیستند در کنار چه کسانی ایستادهاند؟ / حمیدرضا جلایی پور: پیشنهادات این بیانیه توسط حاکمیت و دولت بدون تبلیغات در حال دنبال شدن است
- واکنش آشنا به تهمتهای تلویزیونی: حالا کمی الیکوهن و کاترین شکدمیابتان را روشن کنید!
- سید محمد خاتمی دچار عارضه قلبی شد/ وضعیت سلامتی اکنون رضایتبخش است
- آیا چین در همکاری با ایران در بازسازی پدافند هوایی است؟
- مرعشی: تغییری در صداوسیما رخ نمی دهد/حاکمیت باید کشور را از حالت «نه جنگ نه صلح» به ثبات برساند/رهبری برای همه گروهها احترام قائل هستند حتی تندروها
خاطره 'هاشمی رفسنجانی' از شب ارتحال امام خمینی
خاطره هاشمی رفسنجانی از شب ارتحال امام خمینی
۱۳ خرداد 68
بعد از نماز صبح، سري به بيمارستان [قلب جماران] زدم و از آنجا به مجلس رفتم. در گزارشها خبري از اطلاع اجانب از بد بودن حال امام به چشم نميخورد. كارهاي دفتر را انجام دادم.
ظهر با ساير اعضاي شوراي بازنگري [قانون اساسی] مهمان رئيس جمهور بوديم. در خصوص تعجيل در اتمام بازنگري قانون اساسي بحث شد، زيرا به نظر ميرسد كه با وضع حال امام، فرصت كمي داريم و بهتر است كه اصلاحات به تاييد امام برسد. قرار شد از اين به بعد يكسره كار كنيم و عصر هم جلسه داشته باشيم.
به دفترم رفتم. ساعت سه بعد از ظهر احمدآقا تلفني اطلاع داد كه حال امام وخيم شده و خواست با ساير رؤساي قوا سريعاً به جماران برويم. در نتيجه جلسه عملاً تشكيل نشد و خودمان را با عجله به جماران رسانديم.
لحظات آخر تنفس طبيعي بود. امام به زحمت نفس ميكشيدند. فقط يك بار چشم باز كردند و بستند و اين آخرين نگاهشان بود. دكترها با عجله قلب را با ماساژ و شوك برقي و باتري و ريه را با تنفس مصنوعي به كار انداختند. تا ساعت ده وبيست دقيقه شب، ايشان را به اين صورت نگاه داشتند، ولي ديگر مغز كار نميكرد. فقط يك بار اطلاع دادند كه تنفس طبيعي شده ولي زود اين وضع تمام شد.
در اين فاصله درباره كيفيت اعلان خبر و برنامههاي اداره كشور و انتخاب رهبري و... مشاوره شد. در جبهه با آقاي [محسن] رضايي تماس گرفتيم و دستور آمادگي كامل دادم. هليكوپتر و هواپيما خواست. دستور ارسال داديم.
با تلفن اعضای [مجلس] خبرگان را احضار كرديم كه تا فردا صبح خودشان را به تهران برسانند. قرار شد اعلان فوت را به پس فردا موكول كنيم؛ يعني پس از انتخاب رهبر و برگشت نمایندگان خبرگان به شهرها. با اعلان مراسم امام، شيون از داخل خانه و بيمارستان و سپس بيرون خانه بلند شد. حضار را دعوت به صبر كردم و برنامه را براي آنها توضيح دادم. پذيرفتند و آرام گرفتند و قرار شد به عنوان دعاي توسل گريه كنند. صبر خانمهاي بيت براي ما جالب بود.
تا ساعت دوازده شب براي تنظيم برنامهها مانديم. به خانه آمدم و با استفاده از قرص آرامش بخش خوابيدم. عفت و محسن فهميده بودند، چون در بيمارستان بودند، اما بقيه اعضای خانه نميدانستند.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.