- توصیه مهدی کروبی به جریانهای سیاسی در دیدار با جبهه اصلاحات + عکس
- آذر منصوری با مصطفی تاجزاده دست داد!؟ (عکس)
- آذر منصوری: مجلسی که در راس امور نباشد هیچ تناسبی با شأن ملت بزرگ ایران ندارد
- واکنش زیباکلام به انتخاب زهران ممدانی بهعنوان شهردار نیویورک
- طعنه رضا رشیدپور به ثابتی بعد از مشاجره با بابک زنجانی
- عراقچی: مذاکره با آمریکا اگر در کار باشد فقط درباره پرونده هستهای است
- اتهام افکنی زاکانی: مشاور استاندار یکی از متهمان در پرونده حریم تهران است
- زنی که پشت پرده تصمیمهای مهم ترامپ در مورد اسرائیل است /ثروتمندترین زن اسرائیلی سیاست خاورمیانهای آمریکا را تعیین میکند
- تذکر یک نماینده درباره حقوق کارمندان، فرهنگیان و نیروهای مسلح
- تهدید ثابتی توسط زنجانی/ ادعایت را ثابت نکنی پشت و رویت میکنم
چرا روحانی تنهاست؟
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: هر سیاستمداری که به هر دلیلی موفق به انجام و پیادهسازی ایدهاش نشود، شکست خورده محسوب میشود. سیاستمدار برای تحقق این هدف چه باید انجام دهد؟ وظیفه اصلی او برنامهریزی برای بسیج نیروی انسانی و امکانات مادی و فیزیکی در قالب یک طرح اجرایی است. مهمترین وجه این کار، بسیج نیروی انسانی و مشارکت دادن آنها در اجرای طرح و تبدیل مردم به حامیان خود است.
اگر از این زاویه نگاه کنیم، مرحوم بازرگان هر چند انسان سلیمالنفس و متعهدی بود ولی قادر به بسیج و حفظ نیروهای سیاسی حامی خودش نبود. شاید برخی بگویند دیگران اشتباه کردند که گرد او جمع نشدند، یا او را ترک کردند یا دوستانش انشعاب کردند و... اینها مسالهای را حل نمیکند، در نهایت این سیاستمدار است که باید دیگران را جذب میکرده؛ گو اینکه رفتار او نه تنها جاذب نبود که دافعه شدیدی هم داشت.
این وضعیتی بود که مرحوم هاشمی هم در سالهای پایانی ریاستجمهوری خویش با آن مواجه شد و در دفاع از عملکرد دولت خودش تقریبا تک و تنها مانده بود و باید منتظر نماز جمعه میماند تا دفاعی یکسویه از عملکرد دولت خود کند؛ اتفاقی که هیچگاه برای آقای خاتمی رخ نداد و همواره کسانی بودند که از او دفاع کنند. چرا؟ به این علت که این افراد خودشان را در تصمیمات دولت خاتمی و دوره او شریک میدانستند. احمدینژاد را هم ببینید، هنگامی که رفت، خودش بود و دو، سه نفر از یاران غارش، سایرین یا دفاع نکردند یا به حملهکنندگان پیوستند. چرا؟ چون سیاستمدار باید امور خود را از طریق مشارکت و همفکری دیگران پیش ببرد.
از سوی دیگر سیاستمدار باید به دیگران اعتماد کند؛ البته با حفظ احتیاط، بیاعتمادی به همراهانش موجب بیاعتمادی متقابل میشود. در شرایط کنونی جامعه ایران هر سیاستمداری باید بکوشد که دو مخالف خود را تبدیل به یک مخالف کند و هزار دوست خود را تبدیل به 10 هزار نماید. این کار لزوما معادل نادیده گرفتن اصول نیست. چه بسا با یک گفتوگوی صمیمانه و یک برخورد انسانی و اخلاقی میتوان بسیاری از این اهداف را محقق کرد. بهتر از همه استفاده از ادبیات انسانی و درست است که عاری از توهین و تحقیر باشد. اینها رمز نفوذ سیاستمدار در همراهان است.
متاسفانه آقای روحانی از حیث این ویژگیها و بهطور مشخص از حیث جلب مشارکت و همراهی با دیگران و نهادینه کردن اعتماد در دولت و سایر نهادهای مرتبط و نیز استفاده از ادبیات همدلانه، در حد مورد نیاز شرایطِ امروز ایران عمل نکرده است. بنده بطور مشخص بارها از طریق برخی از کسانی که ارتباط دارند، نظر انتقادی خود را با مصادیق بیان کردهام. ادبیات ایشان، تکگوییها، استفاده از لغاتی که فاصلهها را زیادتر میکند، کمبود ارتباطات چهره به چهره با همراهان و مدیرانش و... ممکن است منجر به آن شود که حلقه سیاست دولت کوچک و کوچکتر شود.
مخاطبان گرامی : به شما عزیزان پيشنهاد مى كنيم "مطالب پیشنهادی" زير را هم مطالعه كنيد:
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.
