- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
- یک ایرانی همکار ایلان ماسک شد؛ محمودرضا بانکی کیست!؟
خاطرات خواندنی سیدمحمود دعایی از مهندس بازرگان
من به مرحوم مهندس بازرگان ارادت دیرینه داشتم و دارم. ایشان را به عنوان یک شخصیت ارجمند، متدین، صریح و خالص و مخلص البته با گرایشات خاص سیاسی و مذهبی میشناسم. از شخصیتهای برجسته نهضت ملی بودند، عامل خلعید در ملی شدن صنعت نفت بودند. یکی از شیرینکاریهای ایشان در زمان خلع ید زبانزد هست. ایشان بر فردی که مدعی بوده صاحب آنجاست وارد میشود.
من به مرحوم مهندس بازرگان ارادت دیرینه داشتم و دارم. ایشان را به عنوان یک شخصیت ارجمند، متدین، صریح و خالص و مخلص البته با گرایشات خاص سیاسی و مذهبی میشناسم. از شخصیتهای برجسته نهضت ملی بودند، عامل خلعید در ملی شدن صنعت نفت بودند. یکی از شیرینکاریهای ایشان در زمان خلع ید زبانزد هست. ایشان بر فردی که مدعی بوده صاحب آنجاست وارد میشود.
سازندگی در ادامه نوشت: آن فرد به عنوان ادب بلند میشود و با مهندس بازرگان دست میدهد. بازرگان همانطور که با ایشان دست میدهد، ایشان را کنار میکشد و خودش جای او مینشیند و به او میفهماند که از این به بعد شما سمتی ندارید و میهمان ما هستید، صاحب اینجا نیستید. با ادب و صمیمیت درعینحال با یک قاطعیتی با مسئله برخورد میکند. در جریان نهضت ملی ایران از یاران مرحوم مصدق بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد و با ضرورت پیگیری مبارزات و راه نهضت ملی به نتیجه میرسند که طیفی از ملیون و برجستگان نهضت ملی گرایشات خاص مذهبی دارند و خوب است که تشکل ویژه خودشان را داشته باشند و با همراهی مرحوم دکتر سحابی، مرحوم آیتالله طالقانی و بزرگانی از همین طیف نهضت آزادی را پایهگذاری میکنند.
شرکت در جلسات محاکمه سران نهضت آزادی
آن زمان که طلبه نوجوانی بودیم و تازه از شهرستان به قم آمده بودیم، دلمان میخواست که در صحنه مبارزات حضور و آگاهی داشته باشیم و اگر شایستگی داشته باشیم نقشی ایفا کنیم. آشنایی با چهرههایی از این قبیل غنیمت بود. دورانی که من به قم آمدم دوران بازداشت بنیانگذاران نهضت آزادی بود. به عنوان یک حرکت نمادین و اعلام همراهی در محاکمات آنها به عنوان شاهد شرکت میکردیم. در دادرسی ارتش محاکمه میشدند و مدعی بودند که علنی هست. اجازه میدادند طیفی حضور داشته باشند، ما سعی میکردیم از این فرصت استفاده کرده و در جلسات دفاعیات آنها حضور داشته باشیم. آن جور که رژیم ادعا میکرد و اینها دفاع میکردند، منطقی که ارائه میکردند برای ما آموزش و الهامبخش بود.
بعد از دوران محکومیت که زندانی بودند اقلاً ماهی یک دفعه از قم برای ملاقات به تهران میآمدیم. جایی که مهندس بازرگان، آیتالله طالقانی و یاران پرشور، مؤمن و باصفای ایشان بودند، اتاقی بود که وسط اتاق دو ردیف نرده بود، آنها یک طرف بودند و ملاقات کنندگان هم یک طرف، وسط نردهها پلیس ایستاده و نظارت میکرد که چیزی ردوبدل نشود و سخنی گفته نشود. در فضای اینچنینی با مرحوم بازرگان آشنا شدیم. نمیخواهم بگویم ارتباط تشکیلاتی و شخصی برقرار کردیم بلکه ارتباط ذهنی و فکری داشتیم. به هرحال آنها برای ما شخصیتهای ارجمند و الگو بودند.
تا اینکه من ناگزیر از هجرت به عراق شدم. تحت فشار شدید قرار گرفتم و توصیه شد که از ایران خارج شوم. در عراق فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی داشتیم و موفق شدیم که موج رادیویی را در اختیار بگیریم. ابتدا در بخشی از رادیو بغداد وقت گرفته بودیم، حدود ربع ساعت و بیست دقیقه صحبت میکردیم. برنامهای بود تحت عنوان نهضت روحانیت در ایران. فعالیتهای نهضت، مبارزات و آرمانهای روحانیت را بیان میکردیم. بعداً که این برنامه مورد توجه قرار گرفت، توانستیم موج مستقل بگیریم. تحت عنوان صدای روحانیت مبارز ایران. در دو نوبت روز و شب حدود ۴۰ تا ۴۵ دقیقه برنامه داشتیم. عمده مطالبی که آنجا به عنوان خبر، تحلیل یا مسائل ایدئولوژیک ارائه میکردیم آموختهها و برداشتهای برگرفته از پرچمداران نهضت اسلامی ازجمله نهضت آزادی بود که طیف روشن و با سابقه درخشان آن بودند. آرمانهای آنها را بیان میکردیم. گرفتاریهایی که برایشان پیش میآمد؛ زندان، تبعید و... را شفاف بیان میکردیم. نوعی حمایت و حقشناسی بود در مسیر حرکتهای مبارزاتی آنها.
نظر مثبت امام در نجف نسبت به بازرگان
تا زمانی که سازمان مجاهدین خلق ایجاد شد و جریانی از طرف سازمان به عراق آمدند. قرار شد امام به توصیه پایهگذاران سازمان در جریان افکار، ایدئولوژی و آرمانهای سازمان قرار بگیرد. نماینده از سوی آنها آمد و به محضر امام رسید. در جلسات حضوری و کتبی به امام گزارش میدادند. در یک مقطعی امام به این نتیجه رسیدند که اعتقاد آنها نسبت به معاد با ما هماهنگ نیست. امام این اشکال را به رابط عرضه کردند. او مدعی شد آنچه ما برداشت کردهایم، نتیجه مطالعات در آثار مهندس بازرگان و آقای طالقانی و دیگران است و مشخصاً از «راه طی شده» اقتباس کردهایم.
امام علاقهمند بودند این اثر را ببینند. من از کتابخانه مرحوم بروجردی در نجف این کتاب را گرفتم. امام مطالعه کردند و در پاسخ به آنها گفته بودند من آقای بازرگان را میشناسم ایشان انسان معتقد و متعبد و متدینی است او به مبانی معاد و اعتقادات ما ایمان راسخ دارد اما برای اینکه ذهن کسانی را که به هیچ چیز اعتقاد ندارند به ایمان خودش نزدیک کند، مسائل را اینگونه طرح کرده است. از اوج انکار و عدم پذیرش تنزل داده و به جایی برساند که شک کنند و زمینهای باشد برای پذیرش نهایی. این تعبیری بود که برای اولین بار از امام درباره مرحوم بازرگان و اعتقادات راسخ ایشان شنیدم.
استعفای بازرگان بهمعنای قهر نبود
در جریان پیروزی انقلاب امام به این نتیجه رسیدند که مرحوم بازرگان شایستگی ریاست دولت موقت را دارند و به ایشان به عنوان نخستوزیر دولت موقت نظام جمهوری اسلامی حکم دادند. شاید اولین پاداشی بود که این بزرگوار در مسیر آرمانها و مبارزات خود گرفت. این فداکاری خاص و درعینحال موهبتی بود که نصیبش شده بود. دولت موقت با شرایطی که امام تعیین کرده بود، تشکیل شد. با توجه به شرایط کشور و نارسائیها و توقعاتی برخاسته از فضای انقلابی، حرکات رادیکال، توأم با مقاومت روز به روز بیشتر میشد و البته دشمن هم به حجم مطالبهها دامن میزد.
در اظهارات مرحوم بازرگان به عنوان رئیس دولت موقت هم آمادگیها و ناتوانیها صادقانه ابراز میشد. شرایط انقلاب به جایی انجامید که ایشان ناگزیر از استعفا شدند. این استعفا به معنای قهر کردن و کنار رفتن از صحنه انقلاب نبود. چون ایشان عضو شورای انقلاب بودند و ماندند و همکاری کردند و مسئولیت پذیرفتند. بعد از قوام گرفتن نهادهای جمهوری اسلامی کاندیدای نمایندگی شدند، چون احساس مسئولیت میکردند و میخواستند در جریان اداره کشور و تثبیت نظام جمهوری اسلامی سهیم باشند. به عنوان نماینده تهران انتخاب شده و به مجلس آمدند.
پس از شکلگیری مجلس اول، دکتر یدالله سحابی به عنوان رئیس سنی انتخاب شد. معمولاًاین انتخاب تا سه چهار روز هست تا زمانی که همه نمایندهها وارد شده باشند. به دلیل شخصت مرحوم سحابی و احترام نمایندگان به ایشان، ریاست سنی ایشان تا زمانی که مجلس به حدنصاب قانونی خود رسید دوام داشت. دوره موقت ریاست ایشان دو سه ماه طول کشید. ما به عنوان اصحاب روزنامه برای انعکاس اخبار حاضر بودیم.
زمانی که آقای رفسنجانی به عنوان رئیس رسمی مجلس انتخاب شد؛ این دو بزرگوار با یک ادب و صفایی همدیگر را در آغوش کشیدند. رابطه خیلی انسانی و گرم و صمیمانهای حاکم بود. برای اولین بار در کشور انتخابات آزاد برگزار شده بود. نمایندگان واقعاً منتخب مردم و مورداحترام جامعه بودند و احساس مسئولیت هم میکردند. قویترین فراکسیون آن ایام فراکسیون حزب جمهوری بودند. فراکسیونهای دیگر از جمله فراکسیون نهضت آزادی بودند. بلندپایگانی بودند که همه از نظر تخصص و سابقه فعالیت انقلابی و سیاسی سرآمد بودند.
اعلام همبستگی طیف مهندس بازرگان با اکثریت مجلس پس از حادثه هفت تیر
حادثه ۷ تیر، سهمگینترین حادثه بود. لحظهای بود که یک تشکل سیاسی معاند، معارض و مدعی در کشور اعلام موجودیت و درگیری رسمی مسلحانه با تشکیلات رسمی حاکم کرد. اولین کارشان این بود که نهادهای رسمی حکومت را متزلزل کند. در مقطعی جمع بودند و با انفجار تعداد زیادی از نمایندگان مجلس شهید یا مجروح شدند. با این اتفاق مجلس از اکثریت میافتاد و باید انتخابات دوبارهای برگزار میشد. عده زیادی از هیئت دولت آسیب دیده بودند. مقطع حساسی بود و آن سازمان معارض اولتیماتوم داده بود که قصد تصفیه همراهان نظام را دارد.
در شرایط اینچنینی که اولین مجلس آزاد حساس جمهوری اسلامی دچار ضربه و متزلزل شده بود، اگر اقلیت مجلس بودند، از خود تزلزل نشان میدادند و اولتیماتوم و تهدیدهای ضدانقلاب را جدی میگرفت طبیعی بود که از صحنه خارج شوند و با این کار مجلس را از رسمیت بیاندازند. لحظه تصمیمگیری حساسی بود. جریان نهضت آزادی و جریان فراکسیون همراه مهندس بازرگان و یارانشان در مجلس به این نتیجه رسیدند که با طیف انقلابی موجود اعلام حمایت و همبستگی بکنند. این اولین ابراز صمیمیت و صداقت و همراهی در لحظه حساس از سوی این بزرگواران بود.
لحظات اولیه شروع مجلس بعد از انتظار لحظات تعیینکنندهای بود. برای اینکه زنگ شروع مجلس که باید با اکثریت اعضا زده شود مجروحین زیر سرم را از بیمارستانها آوردند که به عنوان حاضر تلقی شوند و مجلس به اکثریت برسد. این اولین پیروزی و اولین پاسخ به ضدانقلاب و سازمان محارب و شروع جدیدی بود. بعد از ضربه تکاندهندهای که به جمهوری اسلامی وارد شد جریان نهضت آزادی تحلیل روشنبینانه، متعهدانه و مسئولانهای داشتند که به دنبال آن به این نتیجه منطقی رسیدند که با حاکمیت فعلی، رهبری امام و مجلس فعلی همراهی داشته باشند. مدتی بعد انتخابات میاندورهای برگزار شد. از بین نمایندگان شهید شده چهار نماینده مربوط به تهران بودند. من هم توفیق داشتم از آن چهار نفر باشم. آن زمان بود که از نزدیک شاهد حضور بزرگان بودم.
همواره حرمت بزرگانی چون بازرگان را رعایت میکردم
خود من گرایشات نزدیک به حزب جمهوری و خط امامی داشتم و درعینحال حرمتگذار سوابق روشن و درخشان شخصیتهای امثال بازرگان و یارانشان بودم. هیچگاه به خودم اجازه نمیدادم به خاطر فضا و تلاطمی که ایجاد شده بیحرمتی و گستاخی کنم. من همیشه احترام و ادب خودم را به این بزرگواران نشان میدادم.
بعد از جریان ۷ تیر حساسیت زیادی نسبت به تحکیم و تقویت بنیانهای خطامامی و جریانات نزدیک به حزب جمهوری اسلامی در مجلس ایجاد شد. به همین دلیل نمایندگانی که در کمیسیونها و به عنوان رؤسای کمیسیونها انتخاب میشدند از بین اکثریت مجلس بودند. مهندس بازرگان و مرحوم سحابی از اعضای کمیسیون نیرو بودند، آقای بازرگان پایهگذار آب تهران بود، برجستهترین متخصصی که در آن کمیسیون میتوانست اعلام نظر کند و کمک کند. سحابی هم به همین ترتیب با دانش والای زمینشناسی که داشتند میتوانستند نقش مهمی داشته باشند.
حال یا کاندیدا شده بودند و انتخاب نشدند یا چون پیشبینی میکردند کاندیدا نشدند، یک روحانی رئیس کمیسیون نیرو شده بود. این بزرگواران به قدری با صمیمیت و صداقت و ادب برخورد میکردند که آدم متحیر میشد. سعی میکردند او را تقویت و یاری کنند. در اعلامنظرهای کمیسیون با صمیمیت و صداقت همکاری میکردند گویی خودشان مسئولیت داشتند. اینها خیلی ارزشمند بود. تا اینکه به دلیل انتخاب نشدن اعلام نظر نکنند و کنارهگیری کنند. این در خصلت آنها نبود.
صداقت و تعهد در مجلس
خودشان را مسئول میدانستند. مردم به آنها رأی داده بودند که به کشور خدمت کنند. با صداقت و تعهد تمام به وظیفه خودشان عمل میکردند.
یکی از این نمودهای احساس مسئولیت در مجلس حضور و غیابها هست. نمایندهای که بیدلیل غیبت میکند به تعهدش لطمه میخورد. مرحوم بازرگان منضبطترین بودند. کمترین وقت بیرون از جلسه علنی میگذاشتند و اگر هم اقتضا میکرد سعی میکردند از نهادهای ادارهکننده مجلس اجازه بگیرند. با آقای دکتر یزدی در کمیسیون سیاست خارجی با هم بودیم من شاهد حضور موفق ایشان بودم. فعالیتهای سازنده ایشان که شایسته یک نماینده مسئول بود.
منش اینها آموزنده و مسئولانه بود. به تعهدات خودشان عمل میکردند، احساس مسئولیت میکردند و بردبار و صبور بودند. مجلسی که بعد از واقعه ۷ تیر شکل گرفته بود، مجلسی عصبی بود. بسیاری از یارانشان شهید شده بودند. یک عده جوان که کمتر به سوابق و درخشش خدمات قدیمی یاران بازرگان آشنا بودند، از هیجان و شوری دم میزدند که میشد حمل بر بیاطلاعی و خامی آنها کرد. اینها صبور و بزرگوارانه و اسلامی برخورد میکردند.
صحنهای تکاندهنده از برخورد بزرگمنشانه بازرگان
یک صحنه را هیچگاه فراموش نمیکنم و همیشه من را تکان میدهد، گاهی اشک مرا جاری کرده است. بین مجلس تنفس بود. انفجار فضای دشواری ایجاد کرده بود و چون مربوط به سازمان مجاهدین بود و اعضای مؤسس سازمان هم از اعضای سابق نهضت بودند، عدهای گله میکردند که دستپروردههای شما چنین و چنان کردند. یکی از نمایندگان - من اسم نمیبرم -که متأسفانه روحانی بود با کمال بیادبی به ایشان جسارتهای بیشرمانهای کرد. این بزرگوار فقط گوش کرد و هیچ نگفت. همین طور که گوش میکرد قطرات اشک از گوشه چشمش جاری شد و به محاسنش رسید وقتی رفت فقط گفت لاحول و لاقوه الی بالله. این صحنه خیلی تکان دهنده بود. شخصیتی در حد بازرگان با آن سوابق درخشان و با آن مقاومتها در زمان شاه و با آن حجم از اطلاعات و آگاهیها و روشنبینیها نشسته است یک نفر عصبی و خشمگین تمام عقدههای خود را روی او خالی کند. او هم با کمال بزرگواری او را درک کند و هیچ نگوید و بغض خود را فروخورد.
آخرین دیدار با بازرگان
ظاهراً آقایان در دوران بعد دیگر کاندیدا نشدند. فعالیتهای سیاسی خود را داشتند. با توجه به شرایطی که در کشور بود. آخرین ملاقاتی که من با مرحوم بازرگان داشتم دیدار تصادفی بود که در بیت امام در جماران داشتم. مرحوم بازرگان، مرحوم سحابی، مرحوم حاجسیدجوادی –خاطرم نیست که مرحوم یزدی هم بودند یا نه- با امام قرار ملاقات داشتند. امام تا آن آخر با همه تفاوتهایی که ایجاد شده بود احترام میگذاشت و میپذیرفت. انتقادات و گلایههایی گاهی داشتند. خود اینها هم با همه تلاطماتی که ایجاد شده بود، قهر نکرده و نبریده بودند و با امام ارتباط داشتند.
جالب این است که معتقد بودند تندرویهایی که در برخی از نشریات صورت میگیرد ناشی از نفوذ دشمن بوده است و نیروهای حزب توده در بسیاری از نشریات که علیه اینها و نیروهای انقلاب ایجاد دودستگی میکنند عناصر وابسته به حزب توده هستند. روی یک نفر در روزنامه اطلاعات به نام حسامالدین امامی حساس شده بودند. حسامالدین امامی جزء روزنامهنگاران قبل از انقلاب بود که گرایشات چپ داشت. علت همکاری او سفارش معاونت اطلاعات نخستوزیری بود. در گزارشی که به حضرت امام داده بودند در مورد حملات علیه خودشان اسم ایشان را برده بودند. مرحوم حاج احمدآقا گفتند ممکن است آقا در این مورد چیزی بگویند. من ماهی یکبار گاه هفتهای یک بار برای تجدید عهد به دیدار امام میرفتم. گفتند حسامالدین امامی در روزنامه اطلاعات کیست؟ گفتم کسی است که کتاب آئین زندگی دیل کارنگی را ترجمه کرده و مهندس بازرگان هم بر آن مقدمه نوشته است.
علیرغم همه تفاوتهایی که بینش خط امامی با جریان- حال بگوییم- لیبرال، نهضت آزادی، ملیومذهبی داشت و علیرغم مجادلات کلامی و کتبی در جریان مراحل انتهایی حیات مرحوم بازرگان که منجر به انتقال ایشان برای درمان به خارج شد، دولت وقت، آقای هاشمی، مؤدبانهترین، صمیمانهترین و سخاوتمندانهترین همکاریها را داشت. همه امکاناتی که نیاز بود برای انتقال یک انسان برجسته برای مداوا در اختیار قرار دادند. وقتی هم ایشان به رحمت ایزدی پیوستند، یاران و فرزندان ایشان در حدی از پاکدستی بودند که مازاد آنچه برای صرف هزینههای ایشان در اختیار داشتند را بازگرداندند.
صمیمانهترین و گویاترین پیامی که خدمات ارزشمند گذشته یک انسان را بشود بیان کرد، مقام معظم رهبری، بعد از فوت مرحوم بازرگان صادر کردند. البتهای کاش دوستان در پاسخ به این پیام برخورد ملاطفتآمیز و صمیمانهتری با صادرکننده پیام میداشتند. در آموزشهای قرآنی آمده است اگر به شما تحیتی گفته شد شما زیباترین تحیت را بگویید یا اقلاً به همان اندازه پاسخ بدهید. آقایان در پاسخ این پیام آنچه را که زیبنده بود عمل نکردند. من به دوستان گفتم ایکاش دوستان به حرمت و به بهانه پاسخگویی به این پیام از آقا وقت میخواستند. البته آقای یزدی آن زمان به من گفتند که ما نخواستیم در بالانس بین دولت و رهبری کفه را به یک سمت سنگین کنیم.
من شخصاً نسبت به خدمات آقای بازرگان با الهام از پیامی که مقام معظم رهبری بعد از رحلت ایشان دادند، مرحوم بازرگان را به عنوان یک شخصیت ارجمند مذهبی مبارز و فداکار میدانم که در تمام مراحل زندگی جز صداقت، پاکدستی و پایبندی به تعهدات و آرمانهای خود عمل نکرد. هر موقع که قم مشرف میشوم و بیش از ۲۴ ساعت قم هستم، پس از تشرف و زیارت قبور علما اصرار دارم که برای زیارت سه قبر بروم؛ یکی از آنها مقبره مرحوم بازرگان است. میروم آنجا با ادب فاتحهای میخوانم، یادی میکنم و طلب مغفرت میکنم و از ایشان به عنوان یک بنده صالح میخواهم که از خدا بخواهد ما را فراموش نکند. اخیراً رفتم دیدم وصیتنامه ایشان را با خط زیبا نصب کردهاند. با دقت خواندم. وصیتنامه تمام معتقدات پاک و ناشی از یک روح مخلص، باگذشت و صمیمی بود.
خاطره شیطنتآمیزی هم با ایشان در مجلس داریم. ایشان نطق قبل از دستور داشت و آقای عطاءالله مهاجرانی با ما همکاری داشت. نطق ایشان نکاتی داشت مهاجرانی همانجا پاسخی به برخی نکات ایشان داد. من سریع به روزنامه رساندم وقتی شماره عصر درآمد، مهندس بازرگان گفتند شما چقدر با سرعت عمل میکنید.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.