- اطلاعیه سرکنسولگری ایران خصوص ضرب و شتم و بازداشت دانشجویان ایرانی دانشگاه فدرال کازان روسیه
- واکنش عضو دفتر رهبری به نقل قول معاون پزشکیان درمورد نظر رهبری درباره قانون تابعیت
- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
جنگ یا مذاکره؛ "آمریکا" چه می خواهد؟
يك تحليل گر روابط بين الملل براي بررسي دقيق تصميمات كشورها و رهبران همواره بايد با كنار هم قرار دادن مجموع رخدادها از گذشته تاكنون و مقايسه آن ها با يكديگر بتواند به يك الگو در رفتار دولت ها دست يابد و آينده را هم با استفاده از همين الگو پيش بيني كند تا براي هر سناريو اي آمادگي وجود داشته باشد حتي اگر اين سناريو جنگ باشد!
نواندیش- پرهام غنی: اين روزها عموم تحليل هاي فضاي رسانه اي و مجازي به تنش ايران و آمريكا اختصاص يافته و در اين بين نظرات متفاوتي هم ديده مي شود.
تحليل هايي كه اين روزها بيان مي شود شباهت بسياري به فضاي پيش از انتخابات سال ٢٠١٦ ايالات متحده و همچنين پيش از تصميم خروج آمريكا از برجام دارد. در آن روزها هم بسياري متفق القول اعتقاد داشتند كه ترامپ در انتخابات پيروز نخواهد شد و بعد ها هم معتقد بودند كه برجام را ترك نخواهد كرد اما او هم در انتخابات پيروز شد و هم برجام را ترك كرد، حالا هم همان گروه معتقدند كه ترامپ به دنبال جنگ نيست، ادعايي كه البته شواهدي كه در ادامه به آن اشاره خواهم كرد خلاف آن را ثابت مي كند.
تحليل سياست و علي الخصوص روابط بين الملل برخلاف آنچه كه در كشور ما تصور مي شود كاري به غايت دشوار است، تعدد متغير ها، عدم دسترسي شفاف به بسياري از اطلاعات پشت پرده و تفاوت سياست هاي اعلامي و اعمالي كشورها باعث شده كه به سادگي نتوان شرايط را تحليل كرد و هرگز هم نتوان با قاطعيت از آينده سخن گفت چرا كه مدام در عرصه میدانی اتفاقات جديدي رخ مي دهد كه مي توان معادلات را دچار تغيير و تحول كند.
با اين وجود اما يك تحليل گر روابط بين الملل براي بررسي دقيق تصميمات كشورها و رهبران همواره بايد با كنار هم قرار دادن مجموع رخدادها از گذشته تاكنون و مقايسه آن ها با يكديگر بتواند به يك الگو در رفتار دولت ها دست يابد و آينده را هم با استفاده از همين الگو پيش بيني كند تا براي هر سناريو اي آمادگي وجود داشته باشد حتي اگر اين سناريو جنگ باشد!
در مورد آمريكا هم دقيقا چنين شرايطي وجود دارد محدود كردن آمريكا به شخص ترامپ عملا خطايي استراتژيك است بنابراين خواست او مبني بر اينكه شخصا جنگ بخواهد يا نخواهد نمي تواند ملاك قرص و محكمي براي تحليل ما باشد در ساختار تصميم گيري ايالات متحده در كنار شخص رئيس جمهور عوامل بسياري از جمله مشاوران وي و گروههاي فشار وجود دارند كه سهم به سزايي در تصميم گيري ها ايفا مي كنند. از طرف ديگر ايالات متحده از بعد از جنگ جهاني دوم در موارد متفاوت رويكردهاي نسبتا مشابهي را به كار گرفته كه اتفاقا شباهت جالبي هم با رويكرد هاي فعلي دارد به همين واسطه سخت بتوان باور كرد واشنگتن كه همواره پايتخت جنگ افروزي و بحران آفريني در جهان بوده حالا به واسطه حضور فردي تغيير رفتار داده باشد، در واقع ساختارها گاهي به قدري محكم شده اند كه شخص تنها در درون اين ساختار عمل مي كند و اين ساختار است كه به رفتارهاي او شكل مي دهد اين را گفتم كه به اين نكته اشاره نمایم که زياد نبايد در بند تحلیل خود روساي جمهور و ابعاد روانشناختي آنان گرفتار شويم يعني به جاي اينكه مدام بگوييم ترامپ چه مي خواهد يا نمي خواهد بهتر است مجموعه رفتار ها را بررسي كنيم و ترامپ را به عنوان يكي از عوامل تاثير گذار آن ببينيم نه همه آن ها.
اين روزها ايالات متحده آمريكا مدام ادعا مي كند كه خواهان جنگ و تغيير رژيم نيست و به دنبال مذاكره با ايران است، نه فقط شخص ترامپ كه حتي جان بولتون كه به ضد ايراني بودن و جنگ طلب بودن شهره است هم به آن اشاره مي كند مثل روز گذشته كه او صراحتا اعلام كرد درهاي مذاكره به روي ايران باز است. تا اين جاي كار به نظر مي رسد سياست هاي اعلامي آمريكا همه حول محور مذاكره مي گردد و برخي هم در اين بين حتي ترجيح مي دهند اين ادعا را باور كنند. اما از سوي ديگر سياست هايي كه آمريكا در عمل به كار مي بنند كاملا خلاف اين ادعا را ثابت مي كند كه اتفاقا نمونه هاي تاريخي هم دارد. به عنوان مثال در دهه ٦٠ ليدرو جانسون رئيس جمهور وقت ايالات متحده به همراه پنتاگون ادعا كردند كه يك ناوشكن آمريكا به نام مادوكس هدف ويتنام شمالي قرار گرفته آن ها همزمان هم مدام از خطر ويتنام كمونيست به جهان مي گفتند و اينكه به زودي اين ايدئولوژي سراسر شرق آسيا را مي بلعد و در نهايت با انجام يك عمليات پرچم دروغين و طرح ادعاهاي بي اساس مقدمات حمله به اين كشور را فراهم كردند! در سال ٢٠٠٣ هم دقيقا اتفاقات مشابه اي رخ داد و دولت آمريكا با بهانه وجود سلاح هاي كشتار جمعي در دست صدام دست به حمله نظامي عليه عراق زد حالا تاريخ براي آمريكا گويي در حال تكرار است آن ها مدام از تهديد واهي ايران مي گويند عمليات هاي پرچم دروغيني را در خليج فارس ترتيب مي دهند و سپس انگشت اتهام را به سوي ايران مي گيرند و به شدت سعي دارند اجماعي جهاني عليه ايران ايجاد كنند با اين اميد كه بعد از چنين كاري به ايران حمله نظامي كنند اتفاقي كه آن ها قصد داشتند عليه سوريه هم به بهانه هاي واهي ترتيب دهند اما موفق به انجام آن نشدند، اما اين جا بايد گفت كه رهبران آمريكايي به شدت دچار اشتباه شده اند چرا كه ايران نه عراق است و نه ويتنام!
در واقع آنچه امروز ايالات متحده را از حمله نظامي باز مي دارد نه ترس از كشته شدن ١٥٠ايراني نه راه افتادن بحراني تازه در غرب آسيا و هزينه هاي مالي آن و نه حتي اشتياق به مذاكره است بلكه دلايل آن تنها در توان نظامي ايران و عدم همراهي بسياري از كشورهاي جهان است. به طور كلي به اعتقاد اينجانب ايالات متحده فعلا نه خواهان مذاكره كه حتي برعكس خواهان افزايش تنش و حتي در گرفتن جنگ است، جنگي كه حتي به دلايل زير احتمال وقوع آن چندان دور از ذهن هم نيست:
١- حضور افراد جنگ طلب در حلقه مشاوران ترامپ
٢- قدرت بالاي گروه هاي فشار از جمله آيپك در ساختار تصميم گيري آمريكا
٣- رفتارها و گفتارهاي متناقض ترامپ
٤- رويكردهاي واشنگتن در خليج فارس( نقض حريم هوايي ايران و طرح ادعاهاي بي اساس مثل حمله به نفت کش ها)
٥- تلاش براي تشکیل ائتلاف ضد ایرانی
٦- اشتياق برخي از كشورهاي منطقه نظير اسرائيل و عربستان سعودي
٧- به بن بست رسيدن سياست هاي تحريمي
٨- نااميدي از وقوع شورش هاي داخلي در ايران
9- بحران سازی به عنوان بخش مهمی از سیاست خارجی آمریکا
به هر روی امروز ایالات متحده آمریکا به واسطه دیپلماسی فعال ایران از جمله خود برجام که کشور را از ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد خارج کرد در ایجاد ائتلاف علیه کشورمان ناکام بوده و تا زمانی هم که قادر به شکل دادن به چنین ائتلافی نباشد دست از پا دراز نخواهد نمود، در این شرایط خود توافق هسته ای می تواند اهرم بسیار موثری در اختیار ما باشد که باید نسبت به خروج احتمالی از آن با تامل بیشتری تصمیم گیری کنیم چرا که آمریکا بسیار علاقمند به خروج ما و بهانه جویی از این طریق است.
واقعیت امر این است که جمهوری اسلامی ایران علی رغم ادعاهایی که اپوزوسیون خارج نشین بسیار سعی بر تکرار آن دارند در طول 40 سال گذشته نشان داده که جنبه های عملگرایانه پر رنگی در سیاست خارجی خود دارد و اینگونه نیست که همه تصمیمات بر اساس محوریت ایدئولوژی در آن گرفته شود، ایران در طول این سال ها بیش از هر کشوری با آمریکا مذاکره کرده اما اگر این تنش و دشمنی 40 ساله باقی مانده فقط به دلیل رفتارهای آمریکایی ها و عدم تمایل به حل آن بوده است.
اگر برخی امروز تصور می کنند که با کوتاه آمدن ایران این تنش به پایان خود می رسد سخت در اشتباه اند چرا که عزمی در طرف مقابل وجود ندارد، رئیس جمهور و وزیر خارجه ما بارها علنا اعلام کردند که راه مذاکره با آمریکا نه تحریم بیشتر که تغییر رفتار این کشور است، اما آقای ترامپ نه تنها چنین نمی کند که حتی با وضع تحریم علیه عالی ترین مقامات جمهوری اسلامی ایران بر دامنه تنش می افزاید.
شاید در این بین بهترین راهکار برای خنثی کردن این برنامه آمریکایی ها فعال تر کردن دیپلماسی در قبال کشورهای دیگر از جمله اروپا و روسیه و چین و حتی مطرح کردن پیش شرط هایی سفت و سخت برای مذاکره از جمله برداشته شدن تمام تحریم ها باشد تا اینگونه دست ترامپ و آمریکا هم بار دیگر برای افکار عمومی جهان رو تر از همیشه شود و این کشور در طرح برنامه خودش برای اجماع سازی جهت حمله به ایران ناکام بماند.
مخاطبان گرامی : به شما عزیزان پيشنهاد مى كنيم "مطالب پیشنهادی" زير را هم مطالعه كنيد:
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.