- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
حزب الله براى احمدى نژاد هزينه داد، اما آنها 'نارو' زدند
تسنيم: بخشى از مصاحبه حسين سازور مداح، با برنامه دست خط:
...بعد از سال 78 و آن جریانات انتخابات سال 84 شد. شما جزو حامیان آقای احمدینژاد بودید.
من تنها جلسهای بودم که وقت انتخابات آقای احمدینژاد شد، یک عکس بزرگ ایشان را سر کوچه جلسه ما نصب کردند، من به رفقا گفتم این عکس را جمع کنید. خیلی تعجب کردند و گفتند مگر شما مدافع نیستید؟ گفتم ما مدافع هستیم، ولی من هیات امام حسین (ع) را زیرمجموعه قرار نمیدهم. من هیات امام حسین (ع) را تبدیل به ستاد انتخاباتی نمیکنم. من امام حسین (ع) را رأس میدانم و اینها زیرمجموعه هستند که عکس را جمع کردند.
خیلی حزبالله برای ایشان هزینه داد. به ایشان هم گفتم. ایشان در مسجد ارگ آمد، آن زمان که قدری حاج منصور ناراحت بودند، یک شبی آنجا آمد و فکر کنم شب نهم ماه محرم بود که حاج آقا ایشان را در جایگاه راه نداد. بچههای تیم و سرتیم آن زمان با ما آشنا بودند و گفتند ایشان آمده است و من به حاج آقا گفتم شما شخصیت حقوقی ایشان را در نظر بگیرید. ایشان رئیسجمهور کشور است و این خوب نیست. حاج آقا به من فرمودند، خودتان هر تصمیمی میگیرید، بگیرید و من دخالتی نمیکنم. من ایشان را به جایگاه آوردم. بعد که جلسه تمام شد به آقای احمدینژاد گفتم چند کلمه حرف بزنید. ایشان فراموش کرد و گفت حاج آقا مشکلی ندارند؟ گفتم حاج آقا به من تفویض کردند. شما نگران نباشید. صحبت کرد که من یک موی شما سینهزنان را به صد تا سیاستمدار نمیدهم. من در این جلسات بودم و این جلسات اینطور است و آنطور است. بعد در اتاق پشتی آمدند که خبرنگاران و چند تن از اطرافیان ایشان هم بودند. حاج آقا هم بودند. آنجا گفتم آقای فیلمبردار آنچیزی که میگویم را ضبط کنید. خدا کند الان فیلم این باشد.
گفتم آقای احمدینژاد تا وقتی پشتوانه شما این مجالس و این هیاتها باشند و این نوکران امام حسین (ع) باشند، پرچم شما بالاست، شما پیشرونده هستید، اما اگر اینها را از دست دادید فاجعه است. گفتم آقای احمدینژاد میدانید حکومت ما حکومت ولایی است. اما برای ریاست جمهوری شما خیلی هزینه دادیم، برای شما خیلی هزینه شده است. چرا ورق برگشت؟ برای اینکه دنیا به اینها رو کرد و اینها هم دنیا را پذیرفتند.
در جایی خواندم، زمان آقای احمدینژاد بود که حاج منصور و حاج سعید حدادیان مطالبی را درباره آن نفری که با آقای احمدینژاد بود، بیان کردند که به دادگاه احضار شدند و شما به نوعی دفاع کردید. حالا اگر در آن زمان از این ادبیات استفاده نمیشد، از این ادبیات خاصی که هر کدام از این عزیزان و بزرگواران استفاده کردند، آیا اتفاق خاصی رخ میداد؟ با زبان دیگر و با ادبیات دیگری بیان میشد.
شاید اتفاق خاصی هم رخ نمیداد، اما شما حق بدهید به کسانی که همه آبروی خودشان را وسط گذاشتند. حق بدهید به کسانی که همه حیثیتشان را وسط گذاشتند. ما برای دین وسط گذاشتیم، برای شخص وسط نگذاشتیم. نه، اتفاق خاصی نمیافتاد ولی از این جهت به آنها حق بدهید که خیلی فشار روی ما بود و اصلاً تصور نمیکردیم این طوری نارو بزنند، این طور نامردی شود.
زمانی که خدمت آقا میخوانید چند روز وقت میگذارید؟
برای خواندن؟
برای خواندن و شعر؟
که آماده بشوم؟
بله.
خواندن پیش آقا از این جهت که ایشان خیلی دقیقی هستند، میترسم وقت شما کم باشد والا چند مطلب عنوان میکردم. من در مجلسی که خدمت آقا بودم و خانواده شهدا هم بودند، شاید صد بیت شعر خواندم. دکلمه میخواندم. درباره انقلاب، شهدا و مسئولین و ... میخواندم و بیپروا هم میخوانم. شعر درباره فتنه نزد آقا خواندم. وزن شعر فتنه فرق داشت. بعد که خواندم و تمام شد و خدمت ایشان رفتم، آقا فرمودند این یک مصرعی که در این بیت گفتید را عوض کنید. من گفته بودم «روزی که خورد برهم جامها، شد نوشته، نسخه برجامها»! منظور من این بود دشمنان ما که جامهای شراب را به هم زدند و نسخه برجام را برای ما نوشتند. آقا فرمودند این را عوض کنید. گفتند «خورد برهم جامها» را عوض کنید. تصور ایشان این بود که تیم مذاکرهکننده ما با آنها روبرو شدند اینها جام به هم زدند. تا این اندازه آقا دقیق بودند. من گفتم چشم عوض میکنم در حالی که منظور من این بود که دشمنان جامها را به هم زدند و گفتند عجب کلاهی سر ایرانیها گذاشتیم.