برچسب ها - زنده
کد خبر: ۱۸۸۰۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۹
انگار زمان زیادی گذشته بود. دردی نداشت اما سرمای عجیبی در پاهایش پیچیده بود. چیزی جز تاریکی وجود نداشت. هیچ تصویری از گذشته در ذهنش نمانده بود. تنها سعی میکرد پاهایش را تکان دهد. انگار کسی به او میگفت پاهایش را بلند کند. صدای حرکت چرخهایی سکوت را شکست. همه توانش را در پاهایش جمع کرد تا بلند شود اما ناگهان به دیوارآهنی سردی خورد. صدای چرخها متوقف شد. حالا فقط زمزمههایی میشنید. صداها نزدیک ونزدیکترشدند. و ناگهان یکی ازآنها گفت: «انگاراین مرد زنده است...» بنابر این بلافاصله او را از کشوی سردخانه بیرون کشیدند وبه بخش منتقلش کردند.
کد خبر: ۴۶۶۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۷