- برنامه و تاریخ امتحانات نهایی دی ماه دانش آموزان از سوی آموزش و پرورش اعلام شد + جدول زمانبندی
- هشدار هواشناسی: مردم این استانها آماده باشند؛ بارش شدید باران و برف در راه است / چترها را اماده کنید!
- خبر جدید وزیر درباره دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان
- پیش بینی هواشناسی برای فردا: سامانه بارشی وارد کشور می شود / آب و هوا در استان های مختلف چگونه است!؟
- تاریخ برگزاری کنکور سال ۱۴۰۴ مشخص شد
- وزارت آموزش و پرورش این فرهنگیان بازنشسته را مجددا به کار دعوت کرد
- گیلانشاه خالدار منقرض شد / وداع با پرنده ناب حیات وحش ایران + عکس
- تجمع جمعی از معلمان بازنشسته مقابل مجلس / جزئیات مطالبات فرهنگیان
- پیش بینی آب و هوای تهران در ۳ روز آینده
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
"طاعون"؛ روایتی از روزهای شبیه امروز!
نواندیش- رضا امیری: کلافه شدن یکی از حس هایی است که در زمان قرنطینه خیلی زود به سراغ ما می آید طوری که شاید ما را وسوسه به خروج از خانه کند، جالب این جا است که بدانید در زمان اپیدمی های گسترده در تاریخ جهان آثار ادبی فراوانی خلق شده که شاید خواند آن ها در این روزهای قرنطینه خالی از لطف نباشد، به همین خاطر بر آن شدیم هر روز یکی از این آثار را معرفی کنیم تا با خواندن آن ها از تنهایی و قرنطینه نهایت استفاده را ببرید.
همانطور که گفته شد در طول تاریخ، اپیدمیها تأثیری شگرف بر نویسندگان جهان گذاشتهاند و این پدیده شوم و مرگبار الهامبخش آثار مهم و ماندگاری شده که واکنشهای انسانی و اجتماعی را در مواقع همهگیری یک بیماری به تصویر کشیدهاند.
بیماریهای مسری وبا، سل، طاعون، سفلیس و این اواخر ایدز، سوژهای جذاب برای نوشتن است؛ مهم نیست که نویسنده خود شرایط اپیدمی را تجربه کرده، یا نکرده است، مهم درک پیچیدگیهای این شرایط و همچنین یافتن پیوندهای آن با احساسات، تفکرات و حتی خرافههاست. رفتار ناشناخته خود عامل بیماری مسری، ترس و اضطراب ناشی از همهگیری آن، تدابیر عمومی سختگیرانه برای جلوگیری از شیوع، اولویتبندیهایی که در زمان اپیدمی صورت میگیرد و ... همه اینها منابعی سرشار برای پرداخت یک داستان هیجانانگیز است.
در زمان اپیدمی است که ضعفها و در عین حال، قوتهای انسان به خود انسان نمایش داده میشود. همچنین میل به بقا و تلاش برای زنده ماندن، حتی شاید از زمان برخی جنگها نیز شدیدتر است. همه این شرایط محتوم و احساسات عمیق، به نویسنده یا شاعر اجازه میدهد به شیوهای عمیقتر به مفاهیمی چون زندگی و مرگ و همچنین روابط انسانی بیندیشد. در بخش دوم از سری گزارش های هر روز یک کتاب قصد داریم رمانی معروف و بسیار شبیه به حال و هوای این روزها به نام "طاعون" نوشته آلبر کامو را به شما معرفی کنیم.
طاعون (به فرانسوی: La Peste) رمانی است نوشتهٔ آلبر کامو که در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسید. طاعون روایتگر جامعهای است که طاعونزده میشود. شهر آرام و ساکتی که به ناگاه مورد هجوم موشهای ناقل بیماری طاعون قرار میگیرد و رفته رفته این سیاهی روی تمام شهر سایه میافکند. ما در طاعون شاهدِ عینی بازخورد و واکنشهای متفاوت هر یک از مردم شهر، نسبت به مصیبتی واحد و یکسان هستیم.
رمان از ردهٔ آثار اگزیستانسیالیستی شمرده میشود. نویسنده در مورد این اثر در نامهای به رولان بارت مینویسد:
در مقایسه با رمان بیگانه، طاعون بیگفتگوگذاری است از سرکشی انفرادی به جهان اجتماعی، اجتماعی که باید در مبارزههایش شرکت کرد. اگر از بیگانه تا طاعون راهی در راستای تحول باشد، این تحول در جهان همبستگی و مشارکت است.
وقایع رمان در شهری از الجزایر به نام اُران یا وهران رخ میدهد و از زبان راوی که بعدها خود را دکتر ریو معرفی میکند نقل میشود. کتاب با توضیحی از مردم و شهر آغاز میشود و سپس به زیاد شدن تعداد موشها در شهر و مرگ آنها اشاره میکند. آقای میشل، سرایدار منزل دکتر ریو بر اثر بیماریای با بروز تاولها و خیارکها میمیرد و مرگ چند نفر دیگر با همین علائم باعث میشود دکتر ریو علت مرگ را بیماری احتمالاً مسری بداند و کمی بعد دکتر کاستل این بیماری را طاعون تشخیص میدهد. با سستی مسئولین برای واکنش، بعد از مدتی در شهر طاعون و وضع قرنطینه اعلام میشود.
با اعلام وضع قرنطینه، اعضای خانوادههای زیادی از هم جدا ماندند. عدهای اقدام به فرارهای متوالی کردند و عدهای تا جایی که میتوانستند با بیماری مبارزه کردند. ژان تارو یکی از مسافرانی بود که همراه با دکتر ریو اقدام به تشکیل سازمان بهداشتی داوطلبی برای مقابله با بیماری میکند.
کشیش شهر، پدر پانلو، با ایراد سخنرانی در آغاز اعلام وضع طاعون مردم را به گناه محکوم میکند و طاعون را مجازاتی برای همگان میخواند که به علت گناه کردن و توبه نکردن مردم نازل شده بود. بنابراین طاعون را تربیتکننده و اقدام علیه آن را بیفایده خواند و از مردم خواست آرامش خود را حفظ کنند که این ارادهٔ خداوند است و باقی کارها با خداست.
با مرگ و میر سریع، بیشتر مؤسسات و سازمانهای دولتی به اردوگاههای قرنطینه برای افراد خانوادهٔ بیماران یا بیمارستان تبدیل شدند. دفن دسته جمعی اجساد جای خود را به کورههای جسدسوزی داد و از راهآهن تنها برای حمل اجساد استفاده شد.
بیشتر بخوانید: پیشنهاداتی برای روزهای قرنطینه؛ "عشق سال های وبا!"
در این مدت آقای کتار که قبل از طاعون اقدام به خودکشی کرد و توسط گران نجات یافت، روابط اجتماعی خوبی برقرار کرد و از وضع طاعون راضی بود. رامبر روزنامهنگار جوان هم با اعلام وضع قرنطینه چندین بار برای رسیدن به معشوقش برنامهٔ فرار چید، اما با مهیا شدن شرایط، وقتی تارو به او گفت ریو نیز از همسرش که به علت بیماری در شهر دیگری است جدا مانده، نظرش را تغییر داد و به گروه نجات پیوست. پدر پانلو نیز به گروه نجات پیوست و با دیدن مرگ سخت و دردناک پسر قاضی اُتون، با ایراد موعظهای دیگر از لفظ "ما" به جای "شما" استفاده کرد و مرگ پسر را آزمایشی الهی میخواند و از مردم خواست با بیماری مقابله کنند. مدتی بعد وی نیز بر اثر بیماریای که دکتر ریو آن را مشکوک اعلام کرد، درگذشت.
سرم کاستل برای چند مورد موفقیت پیدا کرد. گران با علائم طاعون ریوی و خیارکی نجات یافت. قاضی اُتون پس از مرگ پسرش و به اتمام رسیدن دوران قرنطینه خود، برای کمک به اردوگاه باز میگردد و در آنجا میمیرد. تعداد کشتهشدگان بیماری به مقدار ثابتی میرسد و با رسیدن فصل سرما کم و کمتر میشود و در زمانی که موشها دوباره بیرون آمدند و ترس از طاعون کم میشد، بیماری آخرین قربانی خود یعنی تارو را در بر گرفت.
پس از پایان طاعون، مردم به کارهای روزمره باز میگردند. رامبر به معشوقش میرسد. کتار به علت تیراندازی به خیابان توسط پلیس دستگیر میشود. دکتر ریو که چند روز قبل از مرگ همسر بیمارش با خبر میشود، به مراسم شادی نگاه میکند و با خود میگوید باسیل طاعون میتواند سالها در شهر زنده بماند و بار دیگر به شهر هجوم کند.