- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
۴ دهه پس از "جنگ ایران و عراق" و دردی که التیام نمی یابد؛ روایتی دردناک از قربانیان حمله شیمیایی
نواندیش: سالگرد آغاز جنگ و ایران و عراق فرصتی است برای یادآوری آنچه در یک روز معمولی تابستان بر مردم سردشت گذشت؛ روزی که مردم مشغول زندگی عادی شان بودند و هیچ خبر نداشتند که آنسوی مرز نیروهای عراقی برای استفاده از بمب شیمیایی آماده می شوند.
به گزارش آریا سعادتمند از سوریس بین الملل نواندیش، یورو نیوز به مناسبت سالگرد آغاز جنگ تحمیلی روایتی از درد قربانیان حمله وحشیانه صدام حسین منتشر کرده است که در ادامه می خوانید: بمبهایی که آثار و تبعات آن تا به امروز در نفس نفس مردمان این شهر هویداست، برخی از آنها هنوز با دستگاه اکسیژن نفس میکشند و برخی دیگر نیز تا به امروز مدام در پی دوا و دکتر هستند.
حمله شیمیایی نیروهای عراق به رهبری صدام حسین، رئیس جمهوری اسبق این کشور به شهر سردشت در استان آذربایجان غربی در سال ۱۳۶۶ شمسی ۱۳۰ کشته بر جای گذاشت. از این تعداد ۱۰۹ نفر غیرنظامی بودند.
در حدود هشت هزار نفر از مردم این شهر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و دچار مصدومیت شیمیایی شدند.
ایران شهر سردشت را نخستین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی در جهان بعد از بمباران هسته ای هیروشیما میداند.
«از هر سو صدا میآمد، لیلا کمکم کن»
لیلا معروف زاده، پرستار و قربانی حمله شیمیایی میگوید: «سردشتیها همدیگر را خوب میشناسند وقتی به نقاهتگاه رفتم هرکسی از از یکسو صدایم میزد که لیلا کمک کن، لیلا کمک کن. حالشان بد بود. برخی بالا میآوردند، برخی صورت شان و برخی بدنشان سرخ شده بود.»
رسول ملاحی، کشاورز بازنشسته و از دیگر قربانیان حمله شیمیایی عراق به سردشت نمیتواند به خوبی نفس بکشد.
صدایش خس خس میکند و در پس زمینه دوربین دستگاه بزرگی به ریههای ناتوان او اکسیژن میرساند. او از خاطرات آن روز میگوید: ۱۸ روز چشمانم کور بود، هیچ چیز نمیدیدم. میخواستند من را برای درمان به خارج از کشور اعزام کنند.
«صدام باید درسی میشد برای همه جنایتکاران در جهان»
محمد اسدپور، معلم و قربانی حمله شیمیایی عراق میگوید: همین حالا هم ریهام و ششهایم مشکل دارند و شب ها خواب ندارم. خبرنگار از او درباره واقعه اعدام صدام می پرسد و محمد نیز میگوید: وقتی دستگیر شد خوشحال شدم اما از اعدامش ناراحت [شدم]! او باید دادگاهی میشد. تا درسی باشد برای همه امپراطورها و جنایتکاران در جهان. او باید زنده میماند و در زندان حبس میشد.
روژانه قادری، پزشک و رئیس شبکه بهداشت سردشت از انواع بیماریهای تنفسی مردم این منطقه میگوید: «اکثر خشکی چشم دارند! آبریزش چشم! قرمزی چشم! قرمزی پوست! خارش پوست! تغییر شکل پوست! پوست حالت چروکیده می یابد و تنگی نفس دارند.»
«جنازهها را سر چهار راه جمع میکردند و میبردند هلال احمر»
قرار نیست برای گفتوگو با مصدومان شیمیایی سردشت سراغ فرد خاصی بروید. در سردشت از هر چند نفر یک نفر در آن روز شیمیایی شده و از وضع تنفسش میتوان به مساله پی برد. علی محمدی نیز یکی از آنهاست. در خیابان مشغول راه رفتن است. جلوی دوربین قرار میگیرد و درباره خاطراتش از آن روز میگوید: «مردم فرار میکردند، مردم در خیابان افتاده بودند، وضعیت خیلی ناجور بود، وضعیت خیلی قرمز بود. جنازهها را سر چهار راه جمع میکردند و میبردند هلال احمر.
صالح عزیزپور، رئیس انجمن قربانیان حمله شیمیایی سردشت نیز میگوید: سردشت شهری کاملا غیر نظامی بود هیچ جنگی در خود شهر نبود اما از کودک ۳ ماهه تا پیرمرد ۷۰ ساله شهید شدند.
شهر مرزی سردشت در غرب ایران هنوز درد حمله شیمیایی را با خود حمل میکند. هنوز مردمان این شهر خاطره آن روز و تاریکی روزهای پس از آن و داغ و بیماری پس از آن را با خود مرور میکنند.