- واکنش دفتر رئیس جمهور به انتقادات تند از انتصاب سقاب اصفهانی
- مولوی فتحی محمد نقشبندی آزاد شد
- بررسی سخنان اخیر سیدمحمدخاتمی و نامه کمیته سیاسی جبهه اصلاحات: انتظاراتی که برآورده نشد
- شاپور اول کیست که امپراتور روم مقابلش زانو زد
- نمایش قدرت خلبان ارتش با نماد سوخو-۳۵ (عکس)
- حمله ترامپ به دموکراتها: بیل کلینتون با جفری اپستین مرتبط بوده!
- تصویر وایرال شده از عکس رهبری در بکگراند گوشی هادی چوپان
- پرونده ایران به شورای امنیت ارسال میشود؟
- ایروانی: تهران هرگز در برابر تهدید یا اجبار تسلیم نخواهد شد
زیباکلام: سرنوشت تختی برای شجریان تکرار شد
رفتن شجریان به طرف مردم برای ایجاد محبوبیت و کاریزما نبود؛ تمام دلش رفت به سوی مردم و این دقیقا چیزی بود که مردم فهمیدند.
صادق زیبا کلام در روزنامه شرق نوشت:چه چیزی تختی را سمبل و اسوه کرد؟ تشک کشتی، مدال المپیک ملبورن، ایستادن روی سکوی قهرمانی وزن هفتم جهان؟ شاید؛ شاید اینها تختی را تختی کرد، اما حقیقت آن است که حبیبی، صنعتکاران، سوختهسرایی و خیلی کشتیگیران دیگر بهمراتب از تختی بیشتر مدال گرفتند.
پرسشی که درباره محمدرضا شجریان هم میتوان تکرار کرد؛ آیا آواز، موسیقی و هنر شجریان، آن جایگاه را که پنجشنبه و جمعه از مقابل بیمارستان جم تا بهشتزهرا و آرامگاه فردوسی بزرگ دیدیم برایش به وجود آورد؟
در اینکه صدای شجریان اسطوره بود، تردید نیست. در اینکه از همان ابتدا که 50 سال پیش از مشهد به تهران آمد فقط و فقط خواند و از موسیقی جدا نشد، باز هم هیچ تردیدی نیست. در اینکه هنر را ابزار ثروتمندشدن، مشهورشدن و کیابیا برای خودش دستوپاکردن قرار نداد نیز شکی نیست، اما این همه شجریان نبود؛ همچنان که کشتی و کسب مدال همه تختی نبود. برای تختیشدن، برای محمدرضا شجریان شدن، باید چیزهای دیگری هم داشت.
برای جایگرفتن در قلب مردم باید صفات دیگری هم داشت. وقتی 60 سال پیش در بوئینزهرا زلزله همه چیز را نابود کرد، غلامرضا تختی پشت یک وانت در خیابانهای تهران راه افتاد و یکتنه چندین برابر جمعیت شیروخورشید برای مصیبتدیدگان آن خطه، کمکهای مردمی جمع کرد. آیا اگر همه تیم ملی کشتی ایران آن روز جمع شده بودند، ممکن بود یکصدم تختی بتوانند کمک مردمی کسب کنند؟ بعید به نظر میرسد.
وقتی تختی وارد سالن میشد، سالن کشتی منفجر میشد. همان احساسی که مردم نسبت به محمدرضا شجریان پیدا کرده بودند. او هم در زلزله بم که آن خطه را سیاهپوش کرد، برای ساختن آن همه کار کرد. همینها بود که وقتی سازش را برمیداشت و مرغ سحر را ترنم میکرد، قیامت به پا میشد. برای تختیشدن، برای محمدرضا شجریان شدن، داشتههای دیگری باید؛ باید دلی پاک و صاف داشت، باید با مردم صادق بود و آنان را دوست داشت، با غم ملت اشک ریخت و با شادی آنها به وجد آمد.
خیلیها سعی میکنند محبوب شوند، اما نمیتوانند. جمله معروفی است که «بعضیها را میتوان سرگرم کرد، برخی را تا مدتی، اما آنچه مسلم است همه را برای همیشه نمیتوان سرگرم کرد». مشکل آنانی که میخواهند اما نمیتوانند شجریان باشند، دقیقا همینجاست؛ از جایی دیگر به دل مردم نمینشینند. خیلیها نمیدانند برای تختی یا شجریانشدن، نیازی به شقالقمرکردن نیست. رفتن شجریان به طرف مردم برای ایجاد محبوبیت و کاریزما نبود؛ تمام دلش رفت به سوی مردم و این دقیقا چیزی بود که مردم فهمیدند؛ مثل شعر فروغ که میگوید کسی میآید/ کسی میآید/ کسی که در دلش با ماست، در نفسش با ماست، در صدایش با ماست...». تختی و شجریان هم اینگونه بودند؛ مردم احساس کردند قصد بهرهبرداری سیاسی از عواطف و احساساتشان را ندارند و اگر «مردم، مردم» میگویند، نه از سر حب جاه و جلال و بهجاییرسیدن است، بلکه واقعا به مردم باور دارند. مشکل خیلیها این است که متوجه نیستند مردم میفهمند و حس میکنند و حس مردم در بیشتر اوقات، آدرس درست میدهد؛ درست مثل حس به محمدرضا شجریان.
لینک کپی شد
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
من نمیدونم این بنده خدا ازمردمی که هی دم ازشون میزنه چه کسانی هستند فکرکنم خودش ودوربری هاش اون بیست وپنج میلیونی که سال گذشته توانتخابات مجلس شرکت کردندمردم نیستند مردم فقط یک عده هم عقیده آقای زیادکلام هستند
مردم اون توده مردمی هستند که واسه ساندیس نمیان با عشق میان وخوب وبدو تشخیص میدن ومنافعشون ملی است نه شخصی و...
الله اعلم
اینقدر بدم میاد از آدمهایی که در مورد همه چیز نظر میدن، خدایا خودت به دادمان برس نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.

