- واکنش عضو دفتر رهبری به نقل قول معاون پزشکیان درمورد نظر رهبری درباره قانون تابعیت
- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل...
ولیالله شجاعپوریان، مدیرمسئول روزنامه همدلی در سر مقاله این روزنامه نوشت:
تنها چند روز پس از تاکید مقام رهبری بر رعایت ادب و پرهیز از بدگویی و بدزبانی در جامعه و توهین به مدیران ارشد دولتی، در سالروز جشن پیروزی انقلاب اسلامی که باید عرصه نمایش وحدت ملی کشور باشد، عدهای که خود را سوپرانقلابی و دلواپسان ارزشهای نظام و دین میدانند، اما در جامعه به عنوان تندرو و خودسر قلمداد میشوند، با شعار مرگ بر روحانی، رئیسجمهوری منتخب 24میلیون ایرانی، نشان دادند تا چه میزان برای نیل به قدرت و اهداف سیاسی خود میتوانند قانونگریز و ساختارشکن باشند.
بدیهی است دکتر حسن روحانی به عنوان رئیسجمهوری که این روزها حتی بسیاری از رایدهندگان او در سالهای 92 و 96 نیز به صف منتقدانش پیوستهاند و او را به فراموشی شعارها و وعدههای انتخاباتیاش متهم میکنند، سزاوار نقد و حتی سرزنش باشد، اما اینکه عدهای به نام حمایت از اسلام و انقلاب، راس یکی از ارکان نظام را نشانه بگیرند و بیمحابا در کوچه و خیابان برایش طلب مرگ کنند، شاید به صورت دومینویی تبدیل به پدیدهای شود که فرجامش با نیت و مقصود این پیشروان سازگار نباشد.
اگر نقدی بر روحانی به عنوان رئیسجمهور وارد باشد، آن است که چرا برخلاف ارائه نمایش اصلاحطلبانه خود در ایام انتخابات از وعدههایی که به واسطه آنها رای از مردم گرفته است، فاصله گرفت و راهی را در پیش گرفت که بیش از آنکه مورد پذیرش رایدهندگان به او باشد، مورد رضایت ضمنی مخالفان برنامهها و شعارهایش بوده است.
اما منتقدان روحانی که این روزها به دلیل شرایط اقتصادی ناشی از تحریمهای ظالمانه وهمهگیری ویروس کرونا و نزدیک شدن احتمالی به کرسی قدرت به دلیل پیشبینی کاهش مشارکت و بیانگیزگی و بیاعتمادی بدنه اجتماعی متمایل به گفتمان اصلاحات، بیش از هر زمان دیگری زبان به تخریب و تحقیر رئیسجمهور گشودهاند، توضیح بدهند روحانی کدام مطالبه اصلاحطلبانه را محقق یاحتی پیگیری و مطرح کرد؟ آیا تغییر خاصی در پرونده حوادث پس از انتخابات سال 88 به وجود آورد؟ آیا توانست تغییری مشهود در مطالبات مدنی و آزادیهای اجتماعی بدنه رایدهنده به خودش ایجاد کند؟ آیا تغییر محسوسی در جهتگیری سیاستخارجی کشور و سیاستهای منطقهای به وجود آورد؟ آیا توانست از فیلترینگ تلگرام جلوگیری کند؟ آیا از اختیار کافی برای جذب سرمایهگذاری خارجی و تعامل با اقتصاد جهانی برخوردار بود؟ و پرسشهایی از این دست که نشان میدهد از قضا مخالفان این روزهای روحانی، باید قدردان رئیسجمهوری هم باشند که گرچه با رای دیگران بر مسند قدرت نشست، اما مجری سیاستهای همین جریان شکست خورده در انتخابات شد و بیاعتمادی و دلسردی را به اکثریتی که با شور و حرارتی بینظیر پیام خود را در انتخابات 96 فریاد زده بودند، تزریق کرد.
نکته مهم دیگری که مخالفان پرخاشگر رئیس جمهور این روزها از آن غافل هستند، این است که روحانی چه با شعار مرگ این جماعت - که دغدغه پیگیری و مجازات قانونی خود را ندارند –چه با شعار درود موافقانش، در مهلت قانونی باقی مانده، باید قدرت را در یک فرآیند دموکراتیک به رئیسجمهوری منتخب بعدی تحویل دهد، این سوال مطرح است که اساسا شعار مرگ بر روحانی که قرار است بر اساس قانون جابهجا شود، چه محلی از اعراب دارد؟
متاسفانه نهادهای امنیتی هم نسبت به بدگویی–ونهانتقاد- بهرئیسجمهوری بیاعتنایی معنیداری نشان دادند.آنچه که این موقعیت را خطرناک میکند این است که چه بسا در روزها و ماههای آینده اینگونه پرخاشگریها برای سایر مسئولان ارشد نظام نیز تکرار شود و آن گاه مردم این حق را برای خود قائل خواهند شد که همانگونه که برخی آزادانه و بدون هیچ هراسی مراتب باطنی خود را نسبت به رئیس قوه مجریه ابراز داشتند، آن را نسبت به سایر قوا نیز ابراز کنند. پیشبینی تکرار این موقعیت، موضوع چندان دشواری نیست.
هنوز استناد حکیمانه مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی به یک بیت نغز و پر مغز از گلستان سعدی در بیاعتنایی به حرمتشکنی احمدینژاد در مناظرات انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ از ذهنها نرفته است که «سر چشمه شاید گرفتن به بیل،چو پر شد نشاید گذشتن به پیل».پیشبینی حکیمانهای که چندان نیازیبه گذشت زمان نداشت و محمود احمدینژاد آن را برای بسیاری از اصولگرایان حامیاش به گونهای معنی کرد که با گوشت و پوست خود آن را تجربه کردهاند.