- اظهارنظر تازه و مهم پزشکیان درباره یارانهها
- جنگنده سوخو ۳۵ روسی به همدان رسید؟
- خبر مهم سخنگوی دولت درباره رفع فیلترینگ
- خبر مهم معاون پزشکیان درباره قانون عفاف و حجاب؛ تعلیق شد!
- ناگفته های وزیر اطلاعات سابق از نحوه فرار متهمان ترور شهید فخری زاده
- عارف مخالفان دولت را تهدید کرد
- رویای جدید جبهه پایداری؛ عزل رئیس جمهور به خاطر ظریف و زندانی کردن مسعود پزشکیان!
خروج آمریکا از افغانستان، علل و زمینه ها
اکبر مختاری*
آمریکا سرانجام در دوران ریاست جمهوری جو بایدن دموکرات ،خروج رسمی نیروهایش را از افغانستان اعلام کرد.
بعد از بیست سال هزینه بسیار، آمریکا از افغانستانی خارج میشود که روزگاری با حذف طالبان از طریق نظامی این باور را ایجاد کرده بود که افغانستان از این به بعد دیگر دولتی از جنس طالبان را تجربه نخواهد کرد و راهی جدید را برگزیده است.
فارغ از اینکه طالبان با قدرت گیری دوباره اش، دارد نشان میدهد که حاکم شدنش در بیش از بیست و پنج سال پیش در افغانستان اتفاقی نبوده است اما خروج آمریکا از افغانستان این سوال اساسی را ایجاد کرده است که چرا آمریکا روزگاری برای حذف طالبان به افغانستان لشکر کشی کرد و حالا با وجود قدرت گیری طالبان دارد از این کشور خارج می شود؟
آیا این تصمیم خروج در دوران بایدن گرفته شد یا تصمیم خروج امری فراتر و کلان تر است؟
برای پاسخ به سوالات فوق ابتدا باید دید که برای چه آمریکا تصمیم به لشگر کشی به افغانستان را گرفت.
در سال دوهزار میلادی آمریکا خود را در بالاترین سطح قدرت در همه حوزه ها می دید و به نوعی خود را بعنوان قدرت هژمون در ساختار تک قطبی نظام بین الملل مطرح و به اثبات رساند.
حضور نیروهای آمریمایی در پایگاه هوایی بگرام افغانستان/ عکس آرشیوی/ لس آنحلس تایمز
در این سال نئومحافظه کاران آمریکا با پیروزی جورج دبلیو بوش به قدرت رسیدند.
با حملات یازده سپتامبر و خروجی نهادهای سیاسی امنیتی مبنی بر ارتباط سازمانی القاعده و طالبان، آمریکا افغانستان را بعنوان هدف حمله انتخاب کرد.
نومحافظه کاران آمریکا که از مداخله گرایی تهاجمی جهت تحولات در درون کشورها استقبال میکردند از چالش یازده سپتامبر فرصت تهاجم به افغانستان و سپس عراق را یافتند تا ایده های تئوریک خویش را در عرصه عمل پیاده سازی کنند.
با گذشت چند هفته از حادثه یازده سپتامبر آمریکا حمله فراگیر خویش را با هدف مبارزه با تروریسم به افغانستان انجام داد و در زمان کمی این کشور اشغال شد.
با حمله دوسال بعد آمریکای بوش به عراق تمرکز آمریکا به مسایل عراق شیفت کرد و اولین مرحله کم توجهی به افغانستان در همین زمان رخ داد.
"حامد کرزای" رییس جمهوری سابق افغانستان تلاش کرد تحولاتی را در این کشور صورت دهد ولی این تحولات به شکل گیری دولتی با ثبات در کشوری با تعلقات قومی پراکنده و وسیع منجر نگشت.
دولت باراک اوباما استراتژی سیاست خارجی خویش را از سال ۲۰۰۸ به افغانستان متمرکز ساخت و این درحالی بود که فضای سیاسی درون آمریکا بشدت از جنگ های پرهزینه دوران نومحافظه کاران خسته می نمود.
اوباما سعی کرد در عین تقویت نسبی دولت کرزای و در اواخر دولت مشترک اشرف غنی و عبدا... عبدا... بتدریج از افغانستان خارج شود.
پس از اوباما دونالد ترامپی روی کار آمد که کاملا از ملی گرایی اقتصادی در درون و عدم مداخله نظامی فراگیر در بیرون با هدف عبور از جنگ های پرهزینه سخن می گفت.
انتخاب ترامپ خود محصول برتری نگاه هایی در بخش هایی از جامعه آمریکا بود که از دولتمردان خویش میخواستند که بیش از بیرون توجه به درون را اولویت بخشند.
عدم انجام جنگ نظامی بلند دامنه در آنسوی مرزهای آمریکا و خروج مرحله به مرحله نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان و عراق در دوران ترامپ نشان از آن داشت که فضای حاکم بر افکار عمومی آمریکا نسبت به جنگ های فراگیر بیرونی در حال حاضر چگونه است.
حالا جو بایدن بعنوان یک سیاستمدار با تجربه حزب دموکرات تغییرات جدی در این خروج انجام نداده و نخواهد داد.
اساسا روند خروج آمریکا از افغانستان از اواخر دوران اوباما آغاز شد در دوران ترامپ با مذاکره با طالبان به رسمیت شناخته شد و در دوران بایدن بطور کامل عملی خواهد شد.
توجیه حضور آمریکا در افغانستان «مبارزه با تروریسم » بود ؛ حادثه یازده سپتامبر "بین الملل گرایی تهاجمی" را در سیاست خارجی آمریکا رسمیت بخشید اما تحولات جدید در سیاست بین الملل و بیداری اژدهای زرد از نظر اقتصادی
نگاه آمریکا را در حوزه سیاست خارجی بیشتر به کنترل و محدودسازی پیامدهای قدرت گرفتن چین متمایل ساخته است که با موفقیت های چراغ خاموش ازنظر اقتصادی از سال ۲۰۰۰ به بعد بسیاری از تحلیلگران سیاسی اقتصادی آمریکا را به این نتیجه رسانده است که جنگ های فراگیر بیرونی برای آمریکا مطلوبیت های مدنظر را ایجاد نکرده است و این موضوع سبب شده است که آمریکا بخش عمده ای از هزینه های نظامی بیرونی اش را کاهش دهد.
امروز فضای موجود در میان «افکار عمومی» درون آمریکا از جنگ های پرهزینه در آنسوی مرزهای آمریکا استقبال نمی کند ؛ اما این به معنای پایان یافتن این جنگ ها در استراتژی امنیت ملی آمریکا نیست.
آمریکا بعنوان ابرقدرت در ساخت فعلی نظام بین الملل نمی تواند مداخله گرایی نظامی اش را با هدف تحقق اهداف راهبردی بلندمدت برای همیشه کنار گذارد.
نشست خبری پنج شنبه هفته گذشته بایدن در کاخ سفید (8 جولای 2021) و تشریح دلایل خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان/ عکس: آسوشیتدپرس
همانطور که استراتژی خروج نیروهای آمریکا از افغانستان و در سطحی کم دامنه تر عراق امری ساختاریست و متناسب با تحولات جدید ساختار نظام بین الملل و تغییر در نحوه تشخیص و توصیف تهدید موجود رخ می دهد.
الزامات ساختاری پیش رو ممکن است آمریکا را وادار سازد در مراحل دیگری، باز از عملیات نظامی فراگیر استفاده کند عملیات نظامی که میتواند در برابر خطرات فراگیر برای مردم این کشور در داخل یا نیروهای این کشور در خارج رخ دهد و این همان عامل مهمی است که سبب می شود روسای جمهوری آمریکا در هر دوره ای سیاستی متناسب با تهدید موجود را برگزینند.
* مدرس علوم سیاسی