- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
آینده دموکراسی در خاورمیانه
دکتر کیومرث یزدانپناه، دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران درباره آینده دموکراسی در خاورمیانه می گوید: واقعیت امر این است که دموکراسی در جغرافیای خشک و بیابانی با درجه حرارت بالای ۴۰درجه بیشتر به یک شوخی صحرایی شببه است تا واقعیت سیاسی. در کنار این جغرافیای فیزیکی خشن و خشک، با پدیده سخت تر دیگری هم در کشورهای منطقه بزرگ خاورمیانه مواجه هستیم به نام جابه جایی قدرت.
آنچه ما امروز در تلاطم رفتاری سیاسی در خاورمیانه شاهد هستیم، این منطقه با این دست فرمان هرگز به اصلاحات مورد نظر در عرصه دموکراسی نخواهد رسید و چاره نهایی برای تحول خواهی در آن وقوع رنسانس است و لاغیر.
متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا آینده با دکتر یزدان پناه را می خوانید:
با توجه به سیستم های سیاسی موجود در بیشتر کشورهای خاورمیانه به نظر می رسد راه دموکراسی همچنان با مشکلات و چالش هایی در این کشورها مواجه است، مهم ترین موانع گذار به دموکراسی در غالب کشورهای های منطقه چیست؟
تقریبا تمام کشورهای واقع در منطقه خاورمیانه بویژه خاورمیانه عربی، فاقد سیستم به مفهوم واقعی آن هستند و در چنبره ای از کمون های فرقه ای،قبیله ای،عشیره ای،ایدئولوژیک و ساختارهای قرائتی بر گرفته از دین و مذهب احاطه شدهاند. ساختار و فیزیک جغرافیای این مناطق در کنار فقر فرهنگی و توسعه ذهنی هم مانع بزرگی برای تغییر وضع فرسایشی موجود به شمار می آید که اساسا اجازه پوست اندازی نرم افزاری را به این کشورها نمی دهد. نخبگان این کشورها نیز متهمان بزرگ در عدم اشاعه دموکراسی در کل این منطقه به حساب می آیند. حتی اندک کشورهایی که در این منطقه در مسیر دموکراسی قرار داشتند مثل ترکیه، ایران و افغانستان هم وضعیت ناامید کننده ای دارند و یک عقبگرد معناداری در این کشورها از قواعد اولیه دموکراسی مشاهده می شود.
از طرفی فرمول به هم گسیخته مردم سالاری و ساختارهای نامتجانس حکومت های اقتدارگرای بدون انعطاف که در زمان گسترش ارتباطات و اطلاعات قرار گرفته اند، و بواسطه کنش های سیاسی برخی جربان های نوظهور و نسل متفاوت که پرچم تحول خواهی بر افراشته اند، به شدت مقاومت می کنند و هر کدام از این سیستم ها با توسل به الیگاریشی های خاص، سعی در فرار از مسیر دگرگونی های اجتماعی – سیاسی هستند.
خاورمیانه با این دست فرمان به اصلاحات مورد نظر در عرصه دموکراسی نخواهد رسید
لذا برای برون رفت از این بحران طولانی تعدادی از نظام های سیاسی خاورمیانه سعی دارند با ایجاد اصلاحات رو بنایی در حوزه های غیر دموکراسی و نه چندان عمیق در ساختار سیاسی خود جریان تحول خواه را ادامه مسیر ناامید کنند. هر چند پروسه اصلاحات و تحول خواهی در خاورمیانه از قدمت دیرینه تاریخی به قدمت برخوردار بوده ولی متاسفانه این اصلاحات به رغم ضرورت ها هرگز ریشه ای ندوانده و از روند رو به جلو برخوردار نبوده است. بر این اساس آنچه ما امروز در تلاطم رفتاری سیاسی در خاورمیانه شاهد هستیم، این منطقه با این دست فرمان هرگز به اصلاحات مورد نظر در عرصه دموکراسی نخواهد رسید و چاره نهایی برای تحول خواهی در آن وقوع رنسانس است و لاغیر.
نظر به اینکه جوامع مختلف در کشورهای منطقه علی رغم گوناگونی فرهنگ ها قومیت ها و مذاهب اما در برخی مولفه ها هنوز نتوانسته اند به فهم مشترکی از ارکان دموکراسی دست یابند و عصبیت ها در برخی مواقع غالب عمل کرده است. این عدم دستیابی به فهم مشترک ناشی از عدم همخوانی و همجواری با فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاست یا ناشی از قدرتمندان و سیاستمدارانی است که جوامع را به سمت انحصارگرایی می برند؟
دموکراسی در جغرافیای خشک و بیابانی با درجه حرارت بالای ۴۰درجه بیشتر به یک شوخی صحرایی شببه است
واقعیت امر این است که دموکراسی در جغرافیای خشک و بیابانی با درجه حرارت بالای ۴۰درجه بیشتر به یک شوخی صحرایی شببه است تا واقعیت سیاسی. در کنار این جغرافیای فیزیکی خشن و خشک، با پدیده سخت تر دیگری هم در کشورهای منطقه بزرگ خاورمیانه مواجه هستیم به نام جابه جایی قدرت.
پدیده گذار قدرت در هیچ یک از کشورهای خاورمیانه به راحتی اتفاق نمی افتد
پدیده گذار قدرت در هیچ یک از کشورهای خاورمیانه به راحتی اتفاق نمی افتد و بعبارتی نگاه عمیقا موروثی به قدرت تحت عناوین مختلف، اجازه حاکمیت نگرش سیستمی را از ساختار این کشورها سلب کرده است. این موضوعات تاثیرات عمیقی بر نوع نگرش های اجتماعی مردم خاورمیانه داشته است و این منطقه را به پر فراز و نشیب ترین منطقه دنیا به لحاظ عدم برخورداری از ثبات سیاسی و اجتماعی تبدیل کرده است.
بارزترین ویژگی های خاورمیانه
لذا از بارزترین ویژگی های خاورمیانه عدم پیوند میان سیاست و قدرت و رای و خواست واقعی مردمان آن است و سرنوشت یکسان تاریخی- سیاسی است که اجزای نامتجانس سیاسی برای آن رقم زده است. این سرنوشت مشترک و درد مشترک تا حدود زیادی هم متاثر از عوامل دامنه داری همچون نقش استعمار، مذهب، سنت ها و ارزش های عمدتا بدون پشتوانه عقلی مشترکی است که بر ساختارهای سیاسی کشورهای خاورمیانه اثرات مخرب و مرگبار بجا گذارده است.
چرا در برخی جوامع نظیر آنچه امروز در افغانستان شاهدیم پس از بیست سال دوباره گروهای تندرو فکری و قومی بر سر مسند می نشینند و این بار گویا قدرت های مدعی دموکراسی نیز بر سر این مساله توافق دارند؟
افغانستان یکی از دهها قربانی دمکراسی معیوب، بدون پشتوانه، مولفه های وارداتی و غیرسازگار با شرایط بومی این کشور است که در کنار تغییر ماهیت قدرت از نوع وابسته به قدرت بدون پشتوانه حقیقی این کشور را به قعر عقب ماندگی پرت کرد.
بازگشت به عقب بواسطه سلطه گروه افراطی طالبان که فقط ظاهری غیر متمدنانه از خود در راستای تبعیت از اسلام ارائه می نماید و خود قطعا یکی از دهها گروهای جاهلی است که به بهترین شکل ممکن در خدمت نابودی اسلام قرار گرفته، حاصل سه مولفه مشهودگرایی حاکمان برآمده از دموکراسی ناقص غربی در افغانستان، مفسده ناشی از بی کفایتی حاکمیتی و عدم ظرفیت و توازن رهبران سیاسی دولت ساقط شده افغانستان و از همه مهمتر عدم باور پذیری عمیق و دلی از دموکراسی در نزد مردم افغانستان بود.
مرگ کودک در حال رشد دموکراسی در افغانستان را باید استمرار عبرت های تلخ تاریخی در خاورمیانه دانست
در افغانستان حداقل های زیرساختی لازم برای دموکراسی برقرار نشد. حال مردم افغانستان برای بازگشت به همان حداقل آزادی های مدنی و سیاسی و امنیت فردی و بهداشت روانی باید سالها دوباره بجنگند، خون بدهند و جانفشانی کنند. مسیری سخت که شاید دیگر به همین سادگی میسر نشود.
مرگ کودک در حال رشد دموکراسی در افغانستان را باید استمرار عبرت های تلخ تاریخی در خاورمیانه دانست که انگاری هیچ اراده ای برای رهایی از این شومیت تاریخی در مردمان آن دیده نمی شود.
جمله ای آقای بایدن رییس جمهور آمریکا در زمانی که نیروهای نظامی را از افغانستان خارج می کرد بر زبان آورد و آن اینکه آمریکا برای کشورهای منطقه خاورمیانه نخواست که دموکراسی بیاورد، آیا این جمله از زبان یک سیاستمداری که سال ها کشورش در خاورمیانه حضور اقتصادی و نظامی داشته است می تواند شایان توجه باشد که اساسا دموکراسی وارداتی برای کشورها مطلوب نیست و برخی که به دنبال جنگ در ساقط کردن حکومت های خودکامه هستند این سیاست راهبردی نخواهد بود؟
دموکراسی با زبان زور، هرگز به حقیقت نمی پیوندد
نظر اخیر رئیس جمهور آمریکا در خصوص کشورهای منطقه، حقیقتی است که ایشان اعلام کردند. اساسا دموکراسی با لشگرکشی و جنگ و خونریزی و به طور مطلق با زبان زور، هرگز به حقیقت نمی پیوندد. بنظر من این جمله جو بایدن به تنهایی کفایت می کند تا کل مردمان منطقه از هر نژاد و قوم و زبان و مذهبی از خواب غفلت تاریخی برخیزند و برای کشورهای خود سرنوشتی متفاوت را رقم بزنند.
دموکراسی بدون ارتقای شعور عمومی و درک درست سرنوشت هر ملتی امکانپذیر نخواهد بود
اظهارات بایدن در حالی مطرح می شود که از زمان حضور آمریکا در افغانستان همواره شاهد این موضوع بودهایم که آمریکاییها در ظاهر اصلیترین دلیل حضور خود در افغانستان را برقراری دموکراسی منطبق با اصول لیبرال دموکراسی و بنیان نهادن متدهای دولت-ملتسازی مدنظر خود در این کشور آسیایی اعلام کردهاند. به همین دلیل هم هست که واشنگتن در دو دهه اخیر هزینههای گزافی پرداخته تا بتواند انتخابات مورد نظر خود را که اصلیترین نماد دموکراسی آمریکایی میداند با همه فراز و نشیبهایش در افغانستان برگزار کند. اما دیدگاه اخیر رئیس جمهور این کشور، نشان از مساله ای ویژه دارد که ملت های منطقه باید آنرا درک کنند و آن هم اینکه دموکراسی بدون ارتقای شعور عمومی و درک درست سرنوشت هر ملتی امکانپذیر نخواهد بود.
نگاهی به چهار دوره انتخابات ریاست جمهوری افغانستان نشان میدهد که در هر دوره تنشهای زیادی بر اصل فرمول های دموکراسی حاکم بوده است و این پدیده هرگز به یک باور عمومی تبدیل نشد و در نهایت افغانستان عقبگردی تلخ و تاریک و پر هزینه را تجربه کرد.
بسیاری از متخصصان فن و کارشناسان معتقدند خاورمیانه در دل خود مفاهیمی دارد که شاید پایه برقراری دموکراسی در این کشورها چندان راحت نباشد یا اساسا شدنی نباشد. آیا می توان این نظریه را منطقی توصیف کرد؟
ملت های خاورمیانه در بنبست نیستند
اگر ملت ها اراده کنند و نخبگان یک جامعه احساس مسئولیت کنند، حتما بسترهای تخول خواهی فراهم و عدالت جغرافیایی برقرار می شود.
خاورمیانه و ملت های خاورمیانه اگر چه راه دشوار و سختی در پیش دارند اما در بن بست نیستند و این منطقه که مهد تمدن های کهن و فرهنگ های دیرینه است، توان تحول خواهی دارد و می تواتد سرنوشت خود را بدون متدهای وارداتی اصلاح کند.
-با توسعه ارتباطات و شبکه های در هم تنیده مجازی به نظر می رسد خاستگاه بسیاری از مفاهیم نظیر حقوق بشر، حقوق زنان و کودکان و احترام به مذاهب و قومیت های مختلف یک نوع نیاز جهان شمول پیدا کرده است آیا عمق بخشیدن به این مفاهیم می تواند راهگشا باشد؟
خاورمیانه تا اعماق وجود خود، زیر چکمه های اقندارگرایی و پوتین های زورگویی است
خاورمیانه تا اعماق وجود خود، زیر چکمه های اقندارگرایی و پوتین های زورگویی است و تا توانسته فرایندهای میلیتاریستی آنرا احاطه کرده است. گذار از این تله های خطرناک نیاز به ابزارهای اثرگذار دارد. فناوری ارتباطات و اطلاعات سلاح قدرتمندی است که نقش فراوانی در دگراندیشی و تحول خواهی ملت های منطقه بر عهده دارد.
در مجموع آینده دموکراسی در خاورمیانه را چطور می بینید؟ راه های رسیدن به حکمرانی مطلوب در برخی کشورهای این منطقه آیا رویای دست نیافتنی خواهد بود؟
روند تحول خواهی در ساختارهای بسته حاکمیتی به حدی کند است که ممکن است تا پایان قرن زمان ببرد
دموکراسی در خاورمیانه با موانع متعددی روبروست که عبور از هر یک از این موانع مستلزم هزینه های فراوانی است. روند تحول خواهی در ساختارهای بسته حاکمیتی به حدی کند است که ممکن است تا پایان قرن زمان ببرد و ما حتی شاهد کمترین تغییر در ساختارهای شدیدا بسته حاکمیتی در این منطقه نباشیم. چه بسا که هر گونه رفتار جنبش خواهی با بدترین شیوه ممکن سرکوب شود.
از سوی دیگر اساسا در ساختارهای عربی برغم توجه به بسترهای توسعه و رفاه اجتماعی، هیچ شانسی برای توسعه سیاسی وجود نداشته باشد. در کشورهایی مثل پاکستان و افغانستان و آسیای مرکزی و قفقاز هم که خبری از توسعه یافتگی در هیچ فضایی نیست، چه بسا که شرایط خیلی وخیم تر از وضع فعلی هم بشود.
در مجموع وضع کلی حاکم بر فضای سیاسی کشورهای خاورمیانه، بطور عمومی انعکاس دهنده شرایط استمراری با ماهیت اقتدارگرایانه را در حال حاضر گوشزد نموده و امید چندانی به گذار مطلوب مشاهده نمی شود.