- استاندار سمنان انتخاب شد: محمد جواد کولیوند کیست!؟
- با این قانون، دختر سردار سلیمانی هم نمی تواند پست بگیرد!
- دادگاه رسیدگی به پرونده چای دبش برگزار شد: اتهامات مقام ارشد دو وزارتخانه دولت رئیسی طرح شد
- 8 نکته درباره سخنان جدید لاریجانی / منتظر " برجام ترامپی " باشیم؟
- نماینده مجلس: بسیجیان بختیاری برای ورود به منزل نتانیاهو و گالانت و بازداشت آنها اعلام آمادگی کردند (ویدئو)
- پس از ۲ سال وقفه در مذاکرات هسته ای؛ ژنو، میزبان هیات های مذاکره کننده ایران و اروپا
- زیدآبادی خطاب به رسایی: عضو تیم مذاکرات بشو تا کسی هم تو را «مای شیخ حمید» صدا بزند!
- اجرای سرود سلام فرمانده توسط جنگ زدگان لبنانی در محفل قرآنی زینبیه دمشق (ویدئو)
- رسایی: فضائلی سخنگوی دفتر رهبری نیست/ قالیباف: صحبتهای او در مورد نقل قول از رهبری مورد تائید است
در فضیلت جذب فاضلان
ولی الله شجاع پوریان در سر مقاله روزنامه همدلی نوشت: محمد فاضلی؛ استاد دانشگاه، جامعهشناس، نویسنده و صاحبنظر و مدیری که از قضا سابقه اداری و اجرایی هم دارد و بهمثابه بسیاری از مدیران چهبسا در ابعاد مختلف قابل نقد باشد، سالها در کنار استادی، تصمیمات اجرایی مختلفی نیز داشته و بنا ندارم در این مجال تعریف و دفاع شخصی از شخصیت محمد فاضلی داشته باشم، هرچند همکاران، دانشجویان و دوستانش در روزهای گذشته در فضایل او بسیار گفتهاند و لااقل در عرصه تئوری و اندیشه او را میتوان فردی دغدغهمند، دلسوز، شجاع و صریح و صاحبفکر و استقلال اندیشه دانست. آنچه امروز فاضلی را موضوع این یادداشت کرده، نحوه رفتار و برخورد با اندیشهورزی، آزاداندیشی و استقلال دانشگاه است که میتواند محل بحث و تأمل باشد.
رهبر انقلاب در سالهای گذشته بارها و بارها به تقویت کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها اشاره داشتهاند؛ ایشان بهصراحت استادان و دانشجویان را به بحث و گفتوگو درباره مسائل مختلف و حتی مخالف با دیدگاه حاکمیت دعوت کردهاند، حال اینکه یک استاد دانشگاه به دلیل اظهارنظر و بیان تفکرات خویش بهصورت کاملاً دلسوزانه و منطقی و در فضایی علمی، در معرض اخراج قرارمی گیرد، دور از تدبیر، عقلانیت و اخلاق است. محمد فاضلی در سالهای گذشته در یک محور کلی دغدغه ایران به پشتوانه دانش و تخصص خود به بیان مباحث علمی و حتی ارائه راهکارهایی برای نجات ایران پرداخته است. او میتوانست همچون برخی که این روزها راه پیشرفت را در مجیزگویی یافتهاند، راه عافیت و چاپلوسی را در پیش گیرد، اما روحیه آزاداندیشی و دغدغه ایراندوستیاش او را به عرصه مباحثه و مناظره و توسعهخواهی وارد کرده است. او استادی بوده که در حوزه تخصصی خود یعنی جامعهشناسی اهل مطالعه، تألیف، یادداشت نوشتن و حضور مؤثر و فعال در محافل علمی و دانشجویی بوده است؛ بدیهی است اندیشههای چنین فردی لزوماً موافق میل حاکمیت نیست. اما اگر قرار است یک استاد دانشگاه و محقق در فضای علمی امکان ارائه نظرات خود را نداشته باشد پس سخن گفتن از آزادی بیان و اندیشهورزی و آزاداندیشی چه معنایی دارد؟ سالهاست فضای عمومی جامعه، تریبونهای رسمی، رسانه ملی، نماز جمعه و سایر قلمرو عمومی تحت سیطره یک تفکر خاص قرار گرفته و بخش زیادی از جامعه فضایی برای بیان افکار و نظرات متفاوت خود را ندارند، حال این آفت تکصدایی دارد دامن دانشگاهی را میگیرد که قرار است کانون بحث، مناظره، اندیشه ورزی و گفتمانسازی کرسي آزاداندیشی باشد. اگر قرار است همگان فقط مؤید و مروج گفتمان حاکمیت باشند و هیچ صدای مخالفی از هیچ گوشهای برنخیزد پس دستکم ژست و شعار آزاداندیشی و آزادی را کنار بگذاریم تا تکلیف همگان روشن باشد و فقط مجیزگویان در صحنه حاضر باشند، اگر نه که چنین رفتاری با شخصیتهای علمی و دانشگاهی که دغدغه ایران را دارند چه معنایی جز بیتدبیری، تمامیتخواهی و انحصارطلبی دارد؟ به یاد ندارم محمد فاضلی را در این سالها در حال تحریک مردم به براندازی یا رفتارهای هیجانی و احساسی دیده باشم؛ او اتفاقاً چون دغدغه ایران دارد همیشه به دنبال رویکردهای اصلاحگری برای نجات ایران است و چون ایران را در لبه تیغ میبیند مسئولان را به گرفتن تصمیمات سخت برای نجات کشور فرا میخواند. او حتی مخالفان را به کاهش مرزبندیهایِ ایدئولوژیک و اجماع سازی با بازیگران سیاسیِ رقیب فرا میخواند و تأکید میکند میتوان از راه گفتوگو و نه هیاهو، از فرصت نجات ایران استفاده کرد. فاضلی شاید همچون پزشک متخصصی است که چون درد مریض را میداند برای جلوگیری از گسترش بیماری حکم به قطع پای بیمار میدهد، تصمیمی که شاید برای بیمار و اطرافیانش خوشایند نباشد ولی برای نجات بیمار ضروری و لازم است. چنین شخصیتهایی نهتنها شایسته تعدیل و اخراج و تهدید نیستند بلکه باید قدردان آنان بود و تشویق شوند تا مسیر درست را به مسئولان نشان دهند، امیدواریم خبر اخراج فاضلی همانگونه که یک خبرگزاری نزدیک به نظام اعلام کرده، شایعهای بیش نباشد و قدر فضیلت فاضلیها را که همانا آزاداندیشی، استقلال فکری و شجاعت در راه ایران است، بیشتر بدانیم.
محمد فاضلي؛ استاد دانشگاه، جامعهشناس، نويسنده و صاحبنظر و مديري که از قضا سابقه اداري و اجرايي هم دارد و بهمثابه بسياري از مديران چهبسا در ابعاد مختلف قابل نقد باشد، سالها در کنار استادي، تصميمات اجرايي مختلفي نيز داشته و بنا ندارم در اين مجال تعريف و دفاع شخصي از شخصيت محمد فاضلي داشته باشم، هرچند همکاران، دانشجويان و دوستانش در روزهاي گذشته در فضايل او بسيار گفتهاند و لااقل در عرصه تئوري و انديشه او را ميتوان فردي دغدغهمند، دلسوز، شجاع و صريح و صاحبفکر و استقلال انديشه دانست. آنچه امروز فاضلي را موضوع اين يادداشت کرده، نحوه رفتار و برخورد با انديشهورزي، آزادانديشي و استقلال دانشگاه است که ميتواند محل بحث و تأمل باشد.
رهبر انقلاب در سالهاي گذشته بارها و بارها به تقويت کرسيهاي آزادانديشي در دانشگاهها اشاره داشتهاند؛ ايشان بهصراحت استادان و دانشجويان را به بحث و گفتوگو درباره مسائل مختلف و حتي مخالف با ديدگاه حاکميت دعوت کردهاند، حال اينکه يک استاد دانشگاه به دليل اظهارنظر و بيان تفکرات خويش بهصورت کاملاً دلسوزانه و منطقي و در فضايي علمي، در معرض اخراج قرارمي گيرد، دور از تدبير، عقلانيت و اخلاق است. محمد فاضلي در سالهاي گذشته در يک محور کلي دغدغه ايران به پشتوانه دانش و تخصص خود به بيان مباحث علمي و حتي ارائه راهکارهايي براي نجات ايران پرداخته است. او ميتوانست همچون برخي که اين روزها راه پيشرفت را در مجيزگويي يافتهاند، راه عافيت و چاپلوسي را در پيش گيرد، اما روحيه آزادانديشي و دغدغه ايراندوستياش او را به عرصه مباحثه و مناظره و توسعهخواهي وارد کرده است. او استادي بوده که در حوزه تخصصي خود يعني جامعهشناسي اهل مطالعه، تأليف، يادداشت نوشتن و حضور مؤثر و فعال در محافل علمي و دانشجويي بوده است؛ بديهي است انديشههاي چنين فردي لزوماً موافق ميل حاکميت نيست. اما اگر قرار است يک استاد دانشگاه و محقق در فضاي علمي امکان ارائه نظرات خود را نداشته باشد پس سخن گفتن از آزادي بيان و انديشهورزي و آزادانديشي چه معنايي دارد؟ سالهاست فضاي عمومي جامعه، تريبونهاي رسمي، رسانه ملي، نماز جمعه و ساير قلمرو عمومي تحت سيطره يک تفکر خاص قرار گرفته و بخش زيادي از جامعه فضايي براي بيان افکار و نظرات متفاوت خود را ندارند، حال اين آفت تکصدايي دارد دامن دانشگاهي را ميگيرد که قرار است کانون بحث، مناظره، انديشه ورزي و گفتمانسازي کرسي آزادانديشي باشد. اگر قرار است همگان فقط مؤيد و مروج گفتمان حاکميت باشند و هيچ صداي مخالفي از هيچ گوشهاي برنخيزد پس دستکم ژست و شعار آزادانديشي و آزادي را کنار بگذاريم تا تکليف همگان روشن باشد و فقط مجيزگويان در صحنه حاضر باشند، اگر نه که چنين رفتاري با شخصيتهاي علمي و دانشگاهي که دغدغه ايران را دارند چه معنايي جز بيتدبيري، تماميتخواهي و انحصارطلبي دارد؟ به ياد ندارم محمد فاضلي را در اين سالها در حال تحريک مردم به براندازي يا رفتارهاي هيجاني و احساسي ديده باشم؛ او اتفاقاً چون دغدغه ايران دارد هميشه به دنبال رويکردهاي اصلاحگري براي نجات ايران است و چون ايران را در لبه تيغ ميبيند مسئولان را به گرفتن تصميمات سخت براي نجات کشور فرا ميخواند. او حتي مخالفان را به کاهش مرزبنديهايِ ايدئولوژيک و اجماع سازي با بازيگران سياسيِ رقيب فرا ميخواند و تأکيد ميکند ميتوان از راه گفتوگو و نه هياهو، از فرصت نجات ايران استفاده کرد. فاضلي شايد همچون پزشک متخصصي است که چون درد مريض را ميداند براي جلوگيري از گسترش بيماري حکم به قطع پاي بيمار ميدهد، تصميمي که شايد براي بيمار و اطرافيانش خوشايند نباشد ولي براي نجات بيمار ضروري و لازم است. چنين شخصيتهايي نهتنها شايسته تعديل و اخراج و تهديد نيستند بلکه بايد قدردان آنان بود و تشويق شوند تا مسير درست را به مسئولان نشان دهند، اميدواريم خبر اخراج فاضلي همانگونه که يک خبرگزاري نزديک به نظام اعلام کرده، شايعهاي بيش نباشد و قدر فضيلت فاضليها را که همانا آزادانديشي، استقلال فکري و شجاعت در راه ايران است، بيشتر بدانيم.