کد خبر: ۱۳۷۱۳۰
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۲

روایت قتل مونا از زبان پدرش و مادر قاتل

خبرنگار خبرگزاری فارس با دو خانواده قاتل و مقتول در ماجرای قتل ناموسی اخیر در اهواز مصاحبه کرده است. در این حادثه، قاتل، همسرش یعنی مونا حیدری معروف به غزل (17 ساله) را به شیوه هولناکی به قتل می رساند.
خبرنگار خبرگزاری فارس با دو خانواده قاتل و مقتول در ماجرای قتل ناموسی اخیر در اهواز مصاحبه کرده است. در این حادثه، قاتل، همسرش یعنی مونا حیدری معروف به غزل (17 ساله) را به شیوه هولناکی به قتل می رساند.

 

 مصاحبه با پدر مونا (غزل)

 
خبرگزاری فارس نوشت: پس از پیگیری مستمر خبرنگار فارس پدر مقتول غزل (مونا) با وجود اینکه حال مساعدی نداشت با ما مصاحبه کرد و جزئیاتی جدیدی را در اختیار خبرنگار فارس گذاشت.
 
 
با توجه به اینکه زمان زیادی از حادثه کشته شدن غزل حیدرنوا نمی‌گذرد اما کاربران فضای مجازی احتمالات و دلایل مختلفی را  برای این حادثه تلخ مطرح کردند که در ادامه در مصاحبه با پدر وی با فارس ابعاد تازه ای از این ماجرا آشکار می شود.
 
 
بعد از این حادثه اسم مقتول از سوی برخی رسانه‌ها به عنوان مونا مطرح شده و این درحالی است که به گفته خانواده وی و بررسی مدارک هویتی توسط خبرنگار فارس، مشخص شده این نام صحیح نیست و مقتول "غزل" نام دارد.

 

غزل با اجبار ازدواج نکرد

 
گفته می‌شود، غزل به اجبار ازدواج کرده و به این دلیل بارها هم از همسرش تقاضای طلاق می‌کند و وقتی از مخالفت همسرش با طلاقش ناامید می‌شود به مرد غریبه پناه می‌آورد آیا چنین ادعایی صحت دارد؟
 
 
هیچ اجباری در ازدواج دخترم وجود نداشت و اتفاقاً شوهرش بهترین زندگی را برای وی فراهم کرده بود، دعوای زن و شوهوی بین آن‌ها پیش می‌آمد و گاهاً به  خانه ما به حالت قهر می‌آمد اما در حد دو سه روز بود و بعد سر خانه و زندگی اش برمی‌گشت. شما می‌دانید این دعواها بین زن و شوهر طبیعی است و تا کنون غزل تقاضایی برای طلاق  نکرده بود.
 
 
چه کسی واسطه آشتی آن‌ها می‌شد؟
 
 
بزرگان خانواده و فامیل
 
 
چرا در سن کم با ازدواج دخترت موافقت کردید؟
 
 
-درسته سن و سال غزل برای ازدواج کم بود و حتی زمانی که می‌خواستیم غزل را به عقد سجاد دربیاوریم گواهی رشد از دادگاه گرفتیم اما به لحاظ جسمی مشکل نداشت.
 
 
همسر غزل چگونه آدمی بود؟
 
 
-به محل کارش در بازار بروید، اطرافیانش بهتر می‌توانند نظر بدهند اما پسری بود که هم روزانه سرکار می‌رفت و گاهاً تا شب در بازار بود علاوه بر این اهل باشگاه و ورزش هم بود، اهل سیگار و دود و دم هم نبود.

 

شب ناپدید شدن و پراید ناشناس

 
از شبی که غزل خانه را ترک بگوید و اینکه چرا قبل از اینکه از کشور خارج شود کاری نکردید؟
 
 
شبی که غزل خانه همسرش را ترک می‌کند از سر خیابان سوار پرایدی می‌شود که ظاهراً این پراید او را تا ترمینال شهرستان‌ها واقع در سه راه خرمشهر رسانده است و غزل پولی را هم پرداخت نکرده یعنی هزینه پراید از قبل پرداخت شده است.
 
 
بابت این قضیه هم من و هم پدر سجاد تا دو ماه پیگیر بودیم و شکایت هم کردیم که  چرا این پراید در آن ساعت شب توسط دوربین‌ها در اتوبان و یا 60 متری شناسایی نشده است.
 
 
چرا وسط شهر، ساعت 11 شب هیچ وقت این پراید شناسایی نشد مگر ما در دهات هستیم که شرایط شناسایی این پراید وجود نداشت؟ دختر من ناپدید شده بود اما شکایت ما راه به جایی نبرد و در آخر با تماس دخترم متوجه شدیم که وی در ترکیه است.
 
 
روایت قتل غزل از زبان پدرش/ باند خرید و فروش دختران در اهواز

 

غزل اسیر باند خرید و فروش دختران

 
ماجرای بازگرداند غزل از ترکیه چه بود؟
 
 
-ما روز پنج شنبه  از ترکیه به تهران رسیدیم اما وقتی رسیدیم حراست فرودگاه به ما گیر داد که چرا غزل پاسپورت ندارد در حالی که پلیس اینترپل برگه‌ای جهت خروج غزل از کشور ترکیه با ما داده بود با این حال مجبور شدیم برای بازجویی در دادگاه در تهران معطل شویم.
 
 
پس از تایید ورود قانونی غزل به ایران از ترمینال سوار اتوبوس شدیم و جمعه شب به اهواز رسیدیم، همان موقع پدر سجاد پیشنهاد داد غزل را دست فلان مامور که مورد اعتماد ما بود بدهیم و به خانه برگردیم اما من مخالفتم کردم و گفتم غزل را با خودم به خانه می‌برم تا مادرش را ببیند و شنبه غزل را تحویل کلانتری بدهیم.
 
 
غزل به همراه من به خانه آمد و با خودم گفتم حالا که غزل آمده، روز شنبه شکایت قبلی را از سر بگیریم و حداقل با کمک دخترم باند خرید و فروش دختران که در اهواز است را دستگیر کنند.
 
 
غزل از دیدن مادرش خیلی خوشحال شد، وقتی دیدیم اتفاق خاصی نیفتاد تحویل دادن غزل به کلانتری یا اداره آگاهی را به یکشنبه موکول کردم.
 
 
همان روز بعد از صرف نهار از خانه بیرون زدم، بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله خانه ما آمده  و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را می‌گیرد و آن اتفاق می‌افتد و غزل کشته می‌شود.
 

دخترم را بغل کردم و بوسیدم

 
در مورد سفر شما و پدر سجاد به ترکیه بگویید
 
 
-از ابتدا تا انتهای شکایت به پلیس بین الملل را پدر سجاد انجام داد و وی قضیه فرار غزل به ترکیه را پیگیری می‌کرد تا اینکه زمانی که قرار بود به ترکیه برویم  پدر سجاد گفت: شما به عنوان  پدر دختر باید همراه من بیایی چرا که ممکن است غزل را به من ندهند، به همین دلیل در سفر به ترکیه وی را همراهی کردم، و برای اینکه به مشکلی برخورد نکنیم مترجمی از اهل ارومیه را با خودمان به ترکیه بردیم، ابتدا به  آنکارا رفتیم و برخی از کارهای قانونی مثل ترجمه شناسنامه‌ها و... در سفارتخانه انجام دادیم.
 
 
بعد از طریق پلیس اینترپل پیگیر آدرس غزل شدیم، پلیس آدرس کمپین‌هایی که سوری‌ها در آن سکونت داشتند به نام کمپین مرسین و تارسوس را به ما داد و پلیس مرد سوری را در کمپ مرسین دستگیر کرد، البته حدود یک هفته در کمپ‌ها و ادارات مختلف ترکیه دنبال غزل می‌گشتیم.
 
 
*از ملاقات با دخترتان در ترکیه بگوید غزل به شما چه گفت؟
 
 
-من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به  اشتباه خودش اعتراف کرد.
 
 
جریان ترکیه آمدنش را که سوال کردم غزل تعریف کرد: شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آن‌ها من را مورد اذیت و آزار قرار دادند او گفت یک شب در تهران مانده و بعد از مرز خوی خارج شده است.
 
 
*دخترت این افراد را می‌شناخت؟
 
 
-اینها قاچاقچی هستند و فقط پول را می‌شناسند و عبد جمونگ (مرد سوری) به آن‌ها پول پرداخت کرده بود.
 
 
عبد جمونگ (مرد سوری)
 
روایت قتل غزل از زبان پدرش/ باند خرید و فروش دختران در اهواز
 

عبد جمونگ از ترس دولت ترکیه دخترم را عقد کرد

 

*اگر عبد جمونگ واقعاً غزل را دوست داشت باید با این قاچاقچی‌ها بابت سوءاستفاده‌ای که از دختر شما کردند برخورد می‌کرد؟
 
 
-با آهی که نهادش بیرون آمد گفت: خواهر من مگر این‌ افراد به این چیزها اهمیت می‌دهند عبد جمونگ هم از ترس دولت ترکیه و برای اینکه کسی به وی گیر ندهد دخترم را عقد می‌کند و برایش  عروسی می‌گیرد.
 
 
گفته می شود عبدجمونگ از شما اخادی کرده است؟ 
 
 
-قبل از اینکه ترکیه برویم کارهای عبد جمونگ برای ما رو شد ابتدا از طریق ارسال عکس برای ما و همسر غزل ما را عصبی می‌کرد، به سجاد می‌گفت: یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد من به غزل گفته بودم با تو اینطور رفتار کند، یا من به غزل گفتم بچه‌ را سقط کند یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد! من بهش گفتم این کار را بکند.
 

پرداخت پول به عبد جمونگ

 

این رفتارها خیلی ما را عصبی کرده بود، دو مرتبه با وعده اینکه اگر فلان مبلغ را واریز کنید دختر شما برمی‌گردانم ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یکبار 150 میلیون تومان و بار دیگر 16 میلیون تومان برای وی واریز کردیم اما غزل را بازنگرداند.
 
 
وقتی هم به او گفتیم این دختر متاهل است و بچه دارد  چرا زندگی اش را خراب کردی! می‌گفت: غزل من را دوست دارد اگر دوست نداشت این همه راه تا ترکیه نمی‌آمد.
 
 
عبد جمونگ را در ترکیه دید‌ید؟
 
 
خیر اما می‌دانیم که بازداشت شده است خواهش میکنم شما هم پیگیر مجازات عبد جمونگ در ترکیه باشید.
 
 
حال مادر غزل چطور است؟
 
 
-بعد از این حادثه مادرش از شدت ناراحتی هیچ حرفی نزده و مریض است.
 
 
آیا احتمال دارد رضایت بدهید و از خون سجاد بگذرید؟ 
 
 
من رضایت نمی‌دهم، خیلی ناراحت هستم و از سجاد شکایت کردم.
 
 
روایت قتل مونا از زبان پدرش/ باند خرید و فروش دختران در اهواز


 مصاحبه با خانواده قاتل 

 

خانواده قاتل در حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز که انتشار فیلم آن بازتاب‌ها مختلفی را داشت از ابعاد تازه‌ای از این ماجرا می‌گویند.
 
 
به گزارش فارس، حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز و انتشار فیلم آن امنیت روانی جامعه را نشانه گرفت و در گفت‌وگوی خبرنگار فارس با خانواده قاتل ابعاد تازه‌ای از ماجرا بیان می‌شود.
 
 
به راننده تاکسی که گفتم من را فلکه کسایی پیاده کند سرش را ۱۸۰ درجه سمت عقب ماشین چرخاند و گفت: فلکه کسایی چکار داری؟ گفتم: چطور مگه؟ و راننده با کلماتی شمرده که گویا احتیاط می‌کرد چگونه آن‌ها را به کار ببرد گفت: اگر بابت اتفاق دیروز می‌خواهی آنجا بروی به نظرم اگر نروید خیلی بهتر است، به هر حال حالا خانواده هر دو عصبی هستند و احتمال هر اتفاقی وجود دارد.
 
 
سعی کردم با صحبت‌های راننده مخالفتی نکنم و بیشتر شنونده باشم، وی نیز روایت خود را از اتفاقی که روز گذشته افتاد و همه را شوکه کرد بازگو کرد و گفت: به دروغ شایعه کردند دختری که به قتل رسید ترکیه فرار نکرده بود، این را اطرافیان قاتل می‌گویند که قاتل را تبرئه کنند، من  احساس می‌کنم یک هفته پیش آن را در خیابان اصلی خشایار دیدم، اما چقدر شهر ما به حال خود رها شده است که هر کسی هر چه بخواهد توی روز روشن انجام می‌دهد هیچ کسی هم جوابگو نیست! 
 

به دنبال خانواده‌ قاتل و مقتول

 

راننده هنوز داشت داستان‌های مرتبط دیگری را تحویل گوش‌های بدهکار من می‌داد که به محل رسیدم؛ هنوز روبان زرد پلیس که محل جسد در فلکه کسایی را با آن احاطه کرده بودند به چشم می‌خورد؛ برای اینکه وقت را تلف نکنم سراغ چند خانم در فضای سبز اطراف فلکه رفتم و آدرس خانواده قاتل و مقتول را گرفتم.
 
 
در حال صحبت کردن با آن‌ها بودم که آقایی که به نظر می‌رسید پدر خانواده‌ است از راه رسید و متوجه علت حضورم شد بلافاصله صحبت ما را قطع کرد و خطاب به من گفت: به ما ربطی ندارد خانم! بعید هم می‌دانم مراسم فاتحه‌خوانی گرفته باشند، صحبت وی را قطع کردم و گفتم: برای مراسم نیامدم، خبرنگار هستم و بابت گرفتن گزارشی آمده‌ام.
 
 
دلیل حضورم را که متوجه شد دستش را با حالت تاسف در هوا چرخاند و با لحن ملایم‌تری گفت: چه گزارشی خواهر من؟ روسیاهی نوشتن دارد یا وحشیگری که تن همه ما را لرزاند؟ و گویی که بخواهد سریع از شر من راحت شود با اشاره دست مسیری را که باید طی کنم تا به آدرس برسم را نشان داد،  با این حال برای اینکه زودتر به محل برسم در حین گذر از خیابان اصلی و چند فرعی چند بار سراغ آدرس را رهگذران گرفتم و هر کسی یک طور ترس و وحشت خود را  از اتفاقی روز گذشته ابراز می‌کرد.
 

هیچ کس در خانه مقتول نیست

 

هدف من ابتدا مصاحبه با خانواده مقتول (دختر ۱۷ ساله) بود اما به اذعان اطرافیان مادر خانواده بعد از قتل دخترش خانه را ترک می‌کند و به منزل پدری می‌رود، از طرفی بعد از اتفاقی که افتاد معلوم نیست کجا رفته‌اند و در خانه بسته است.
 
 
به همین دلیل مسیرم را تغییر دادم و سراغ آدرس قاتل را گرفتم، زیاد با خانواده مقتول فاصله‌ای نداشت وارد خیابان محل زندگی قاتل که شدم، چند بچه قد و نیم قد با فاصله کوتاهی حرف‌هایی را با هم رد و بدل می‌کردند که صحبت‌ آن‌ها را قطع کردم و سراغ منزل سجاد (قاتل) را گرفتم، بلافاصله بدون اینکه پاسخ سوال من را بدهند به کودک دیگری که کنارشان بود گفتند: با شما کار دارد و آن کودک بدون اینکه علت آمدنم را بپرسد مثل برق وارد خانه شد و من که چیزی از این فعل و انفعالات متوجه نشدم یاد صحبت راننده تاکسی افتادم که من را به احتیاط کردن در این شرایط نصیحت کرد.
 
 
به همین دلیل فاصله خودم را با منزل قاتل حفظ کردم اما بعد از چند لحظه کوتاه خانمی جوان به همراه دو دختر جوان‌تر از خودش دم در خانه ظاهر شدند و خطاب به من گفتند: خانم با کی کار دارید؟ و من برای اینکه اعتماد آن‌ها را جلب کنم با لهجه محلی احوالپرسی کردم و بعد از آن با نشان دادن کارت خبرنگاری آن‌ها را دعوت به مصاحبه کردم.
 
 
اگر چه با همان رسم و رسوم عربی و محلی بنده را به داخل خانه دعوت کردند اما ترجیح دادم در کنار در منزل، ایستاده صحبت‌های آن‌ها را گوش دهم.
 

دوستان غزل ترکیه رفتنش را خبر دادند

 

مادر سجاد اینگونه داستان را شروع می‌کند: حدود چهار ماه گذشته غزل از منزل خارج شد، مثل همیشه که به خانواده پدرش و یا دوستانش سر می‌زد، هیچ کس به رفت و آمدش نه حساس بود و نه شک می‌کرد اما آن روز به خانه بازنگشت، نگران که شدیم سراغش را از خانواده‌اش گرفتیم آنجا هم نرفته بود، به دوستان، آشنایان و هر کسی که احتمال می‌دادیم ممکن است غزل  آنجا رفته باشد گرفتیم اما خبری از غزل نبود، تا اینکه بعد از یک هفته به دوستان خودش اطلاع داد که در ترکیه است.
 
 
وی ادامه می‌دهد: نمی‌دانم کی و چطوری پای غزل  به ترکیه رسیده است، تمام اطلاعاتی که از غزل  دریافت می‌کردیم از طریق دوستانش است و هر بار که خبری می‌رسید پسرم می‌مرد و زنده می‌شد، خیلی تلاش کردیم کسی متوجه این قضیه نشود اما هر چه از نبودن غزل می‌گذشت اطرافیان بیشتر کنجکاو می‌شدند که عروس خانواده کجاست و چرا از آن خبری نیست.
 
 
مادر سجاد می‌گوید: غزل در زمان آشنایی با یک مرد سوریه‌ای باردار بود و چند روز قبل از اینکه خانه رو ترک کنه بچه سقط شد، وقتی من و  مادرش گفتم چرا و چطور این بچه سقط شد جواب میداد دبه آب را بلند کردم و سقط شد.
 
 
از مادر سجاد سوال می‌کنم غزل با شوهرش مشکلی داشت؟ یا مثلاً به اجبار با هم ازدواج کرده بودند؟ وی پاسخ می‌دهد: اتفاقاً غزل و شوهرش خیلی همدیگر را دوست داشتند، نباید از حق بگذرم ارتباط غزل با ما هم خیلی خوب بود و با هم عروسش مثل خواهر بودند و هیچ اجباری در ازدواجشان وجود نداشت، ما هم برایش کم نگذاشتیم، برای دو پسرم یک شب عروسی گرفتم، با اشاره دست عروس دومش که هرازگاهی صحبت‌های مادرشوهر را تایید می‌کرد را نشانم داد.
 

غزل با مرد غریبه عقد کرد

 

مادر سجاد می‌گوید: خانه ما بزرگ است، بالای خانه دو واحد ساختم یکی برای سجاد و دومی برای آن یکی پسرم، مادر سجاد از من میخواهد وارد خانه بشوم و زندگی که برای غزل درست کردند را نشانم بدهد، می‌خواهد بگوید که به لحاظ زندگی همه چی را برای عروس‌ها فراهم کردیم.
 
 
جریان ترکیه رفتن غزل را می‌پرسم و وی توضیح می‌دهد: طبق صحبت‌هایی که غزل برای دوستانش کرده و به ما منتقل می‌‌کنند، با شخصی از طریق اینستاگرام آشنا می‌شود که این شخص اهل سوریه است، این مرد به غزل ابراز علاقه زیادی می‌کند این دختر را وابسته خود می‌کند تا آنجایی که غزل بابت این مرد زندگی خودش را رها کرد، به محض اینکه غزل به ترکیه می‌رود این مرد غزل را به عقد خودش در می‌آورد و زندگی جدیدی را شروع می‌کنند.
 
 
غزل که همه جوره به این مردسوری اعتماد کرده بود کم کم شروع به ارسال عکس‌های خود با آن مرد می‌کند، دوستانش که ما را در جریان تمام جزییات می‌گذاشتند پسرم هر روز بیشتر از دیروز کنترل خود را از دست می‌داد و نمی‌توانست بر اعصاب خود مسلط شود مخصوصاً که بازاری بود و اطرافیان چپ و راست غیرت و مردانگی وی را تحریک می‌کردند.
 

طعنه اطرافیان پسرم رو غیرتی کرد

 

وی ادامه می‌دهد: در محله و خیابان کمترین بحثی که بین بچه‌ها اتفاق می‌افتاد مستقیم و غیر مستقیم با طعنه، آبرو ریزی غزل را به رخ ما می‌کشیدند و بابت این مسأله بحث و دعوا کرده بودیم این در حالی است که همسایه‌ها کاملاً از شرایطی که اتفاق افتاده اطلاع داشتند اما به جای دلداری احساسات پسرم را تحریک می‌کردند.
 
 
خواهر سجاد صحبت‌های مادر را قطع می‌کند و می‌گوید: به نظرم ۱۷ سال سنی نیست که کسی بتواند درست تصمیم بگیرد، غزل گول خورده و تحت تاثیر صحبت‌های مرد سوری قرار گرفته وگرنه چه کسی زندگی خودش را ول کند و سراغ کسی دیگر می‌رود، تازه این مرد همه طلاهای غزل را برده بود.
 
 
از مادر سجاد سوال می‌کنم با چه ترفندی غزل را به ایران برگرداندند؟ می‌گوید: ما از طریق پلیس بین الملل اقدام کرده بودیم که فردی دختر ما را دزدیده و... اما خودِ غزل هم ظاهراً پشیمان شده بود و این اواخر خودش به پدرش گفت: بیایید من را به ایران بیاورید که بعد از آن پدر غزل و شوهرم تا ترکیه دنبالش رفتند و روز جمعه ظهر اهواز رسیدند.
 
 
پسرم به مرد سوری (همسر جدید غزل) ویس تهدیدآمیز فرستاده بود و او در جواب عکس‌های عروسی رو می‌فرستد و برای اینکه سجاد را عصبی کند گفته بود خودم به غزل گفتم بچه را سقط کند.
 
 
پسرم تهدید کرده بود غزل را می‌کشم برای همین پدر غزل و پدر سجاد در صدد مخفی کردن غزل تا تحویل آن به کلانتری بودند چرا که از تهدیدهای سجاد می‌ترسیدند و زمانی که غزل را تحویل شوهرش ندادند عصبانیت و تهدید سجاد دو چندان شد، برای همین روز یکشنبه غزل را سوار ماشین کردند تا ببرند و تحویل کلانتری بدهند اما از آنجایی که سجاد حرکات پدر و عمویش را زیر نظر داشت به اتفاق برادرش جلوی ماشین را می‌گیرند و غزل را از آنها می‌گیرد که ظهر همان روز آن اتفاق افتاد و سجاد غزل را با قمه کشت.
 
 
به او گفتم خب سرش را با قمه زد! چرا سرش را محله به محله نشان این و آن داد؟ مادر سجاد پاسخ داد: در هر محله‌ و خیابانی که به سجاد انگ بی‌غیرت زده بودند سر غزل را گَرداند تا مثلاً به همه بگوید: من آدم بی‌غیرتی نیستم.
 

غزل یک پسر دارد

 

از مادر سجاد می‌پرسم غزل یک فرزند پسر دارد؟ و مادر با اشاره دست پسر بچه زیبا و دوست داشتنی را نشان می‌دهد که بلوز قرمز و شلوار یشمی بر تن داشت و می‌گوید: بله این پسرش است و من که با دیدنش قلبم مچاله شد ناخودآگاه وای ممتدی را زمزمه کردم اما زن عموی پسربچه با جمله «این پسرم است و من آن را بزرگ کردم» توجه‌ام را جلب کرد.
 
 
وی ادامه داد: من بچه دار نشدم، برای همین پسر غزل که به دنیا آمد همه جوره تروخشکش کردم، غزل  هم کاری به کارم نداشت و بیشتر اوقات پسرش پیشم بود، این چند ماهی هم که مادرش نبود اصلاً دلتنگی نکرد و من از آن نگهداری کردم.
 
 
خبرنگار فارس، برای مصاحبه و شنیدن صحبت‌های خانواده‌های مقتول نیز تلاش کرد اما مادر مقتول به دلایل روحی خانه را ترک کرده و به منزل پدری پناه آورده و به این دلیل تاکنون در دسترس نبوده است.
 
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.
* کد کپچا:
captcha

حمایت برنی سندرز از حکم دادگاه لاهه علیه نتانیاهو و گالانت

پم بوندی گزینه جدید ترامپ برای دادستانی کل آمریکا کیست!؟

کارت های تپ کوین امروز ۲ آذر ؛ جایزه ۳۲۰ هزاری بگیرید

کد تپ سواپ امروز ۲ آذر و ۳ آذر ؛ جواب تسک های یوتیوب

پاسخ ایران به قطعنامه شورای حکام آژانس علیه برنامه هسته ای اعلام شد؛ راه اندازی سانتریفیوژهای جدید

خطر بزرگ پیش پای پزشکیان

قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هسته‌ای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی

همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)

تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری

افشاگری مدیر پرسپولیس درباره پشت پرده هوادار متمول و حواشی باشگاه و حمایت از منتقدان تیم ملی!

واکنش متفاوت ستاره پرسپولیس به ادامه نیمکت نشینی

قرارداد اورونوف با پرسپولیس به این شرط تمدید می شود

شوک بازنشستگان از مبالغ واریزی متناسب سازی حقوق

فیش حقوق آبان بازنشستگان کشوری و فرهنگیان بازنشسته بارگذاری شد + لینک

اسماعیل شوشتری وزیر سابق دادگستری درگذشت

خلاصه بازی پرسپولیس 3 - مس سونگون 0 (فیلم) - 1 آذر

آهنگ نگرانتم ، میثم ابراهیمی (موزیک ویدئو) + متن شعر ترانه

خلاصه بازی ایران 3 - قرقیزستان 2 ؛ گل های طارمی، حردانی و آزمون (فیلم)

گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)

ماهی روز قیامت برای دومین بار دیده شد (عکس)

آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)

خاطره خنده دار مونا کرمی در شام ایرانی از تبلیغات ماهواره‌ای (ویدئو)

حمله یک قلاده خرس به خودروها در جاده چالوس (ویدئو)

مداحی دهه فاطمیه عبدالرضا هلالی؛ ناحلة الجسم یعنی؟! (ویدئو)

خلاصه بازی رئال سوسیداد ۱-۰ بارسلونا (ویدئو)

خلاصه بازی چلسی 1- 1 آرسنال (ویدئو)

خلاصه بازی و گلهای رئال مادرید 4 - 0 اوساسونا (ویدئو)

مسابقه امیر علی اکبری، فایتر ایرانی مقابل مارکوس آلمِیدا، اسطوره برزیلی در MMA (ویدئو)

خلاصه بازی منچستر یونایتد 2 - 0 پائوک (ویدئو)

خلاصه بازی و گل های بارسلونا ۵ - ستاره سرخ بلگراد ۲ (ویدئو)

تصویری از شیخ نعیم قاسم، دبیرکل جدید حزب الله لبنان در حرم امام رضا (عکس)

خلاصه بازی رئال مادرید ۰ - بارسلونا ۴ (ویدئو) / طوفان در لالیگا

تیپ پائیزی و چهره شاد شبنم قربانی در 35 سالگی (عکس)

تصاویر پربازدید از بازیگر زن ترک و حجابش در ایران (عکس)

استقبال دختران روس از پزشکیان (عکس)

تصویر شگفت انگیز از فرود هواپیما در بیروت در میانه آتش حملات اسرائیل (عکس)

تغییر چهره آناهیتا درگاهی پس از جدایی (عکس)

حزب الله با پهپاد خانه نتانیاهو را هدف قرار داد (+عکس و ویدئو)

دوقلوهای جدید جایگزین سارا و نیکا در پایتخت شدند (عکس)

بنر اعتراضی جالب هواداران استقلال جلوی درب دفتر هلدینگ (عکس)

قاب بامزه و خوش آب و رنگ از بهنوش طباطبایی (عکس)

تغییر چهره قابل توجه پریناز ایزدیار در 38 سالگی (عکس)

تصویر پربیننده از زنان آتش نشان در تهران (عکس)

تیپ جالب المیرا دهقانی در پشت صحنه یک نمایش (عکس)

استایل و آرایش متفاوت هدی زین العابدین وایرال شد (عکس)

چهره جذاب بهنوش طباطبایی در ۴۳ سالگی (عکس)

واکنش پسر ناصرملک مطیعی به حمله کیهان؛ «دل تاریکتان پر از کینه است» (عکس)

فیگورهای زیبای انفرادی هادی چوپان در فینال مسترالمپیا ۲۰۲۴ (گزارش تصویری)

عینک عجیب و ۲۱۰ میلیون تومانی علی صادقی در جوکر سوژه شد (عکس)

لوگوی عجیب روی لباس پیشکسوت جنجالی؛ هم استقلال هم پرسپولیس ! (عکس)

تصاویر مسابقه مقدماتی هادی چوپان در مستر المپیا ۲۰۲۴ و نتیجه آن (عکس)

تصویر جذاب سحر دولتشاهی در روز تولدش (عکس)

رونمایی شهرزاد کمال‌زاده از استایل جذاب و جدیدش (عکس)

شوک به استقلال: ستاره با هواداران خداحافظی کرد (تصویر)

حذف تصویر رئیسی از اتاق وزیر خبرساز شد (عکس)

عاشقانه حدیثه تهرانی برای همسرش (عکس)

استایل متفاوت لیلا بلوکات در پشت صحنه تئاتر (عکس)

تیپ و چهره تازه ندا قاسمی، «شیرین سریال نون خ» (عکس)

سلفی بدون آرایش نجمه جودکی، مجری سابق صداوسیما (عکس)

تیپ و چهره متفاوت المیرا دهقانی روی صحنه تئاتر (تصاویر)

تیپ و چهره پاییزی نازنین بیاتی در ۳۴ سالگی (عکس)

شادی عجیب ایلان ماسک در سخنرانی ترامپ (عکس)

شکایت استقلال از اکرم عفیف به خاطر این خوشحالی (عکس)

عراقچی وارد فرودگاه دمشق شد (عکس)

زندگی خصوصی، عکس‌های شخصی و بیوگرافی ساناز سعیدی (تصاویر)

حضور فرزندان رهبر انقلاب در دفتر حزب الله لبنان (عکس)

عذرخواهی کاپیتان استقلال از هواداران و پیام به نکونام (تصویر)

واکنش رامین رضاییان به جدایی جواد نکونام از استقلال (تصویر)

عکس: رقص عاشقانه عروس و داماد فلسطینی زیر موشک های ایرانی

پوشش دختران شادی کننده در پی حمله موشکی ایران به اسرائیل (عکس)

وقتی آهنگ عروسی پس از مشاهده موشک های ایران بر فراز اسرائیل تغییر می کند! (ویدئو)

عکس یادگاری اهالی رام الله با موشک های ایران (تصاویر)

آثار حمله موشکی ایران به تل آویو (عکس)

این خانم مجری سوری هدف حمله هوایی اسرائیل قرار گرفت (عکس)

گیتی قاسمی و مریم مومن در یک اکران مردمی (عکس)

ادعای ترور ماهر الاسد برادر بشار اسد + تصویر

حضور سردار قاانی در دفتر حزب الله تهران (عکس)

استایل سحر دولتشاهی در فرش قرمز فستیوال روسیه (عکس)

این جنگنده عامل ترور سیدحسن نصرالله بود +عکس

لحظه طلاق پرویز یاحقی و حمیرا (تصاویر)

مهدی کوشکی بازیگر و همسرش با لباس لری (عکس)

تیپ و چهره متفاوت ریما رامین فر، «هما» سریال پایتخت با همسر و پسرش در ایتالیا / عکس

ارتش اسرائیل تصاویر حمله به مقر حزب الله لبنان را منتشر کرد (ویدئو)

بیلبورد شهری در تهران در واکنش به اقدام به ترور سیدحسن نصرالله (عکس)

تغییر چهره رعنا آزادی ور «سمیرا» سریال زخم کاری در 41 سالگی (عکس)

استایل جدید ریما رامین فر در کنسرت محسن ابراهیم زاده (عکس)

استوری سوزناک محسن چاووشی برای کارگران معدن طبس ۳۰ میلیونی شد (ویدئو)

تصویر هنری المیرا دهقانی بازیگر گرگ و میش (عکس)

ژست پزشکیان در دیدار با دبیرکل سازمان ملل و اردوغان (عکس)

الیکا ناصری و کیسان دیباج عروس و داماد سریال گردن زنی (تصاویر)