- شهرام گودرزی به شهر خودش برگشت / سفر به مقبره کوروش منتفی شد
- ثمینه باغچهبان درگذشت
- بهمن فرمان آرا: خانمم قول داده سر پل صراط هوامو داشته باشه / مرتضی لبافی نژاد برادر زنم بود / پس از اعدام جسدش تحویل نشد
- اعتراض به دخالت رییس صداوسیما در انتخاب فیلم ایرانی برای اسکار
- حمله تند ژیلا صادقی به حمید فرخنژاد + تصویر
- گزارش مراسم تشییع پیکر امید جهان + عکس
- استایل شیک هدیه بازوند در یک رویداد سینمایی (عکس)
- «علت مرگ نامعلوم» نماینده ایران در اسکار ۲۰۲۶ شد / پیرپسر و زن و بچه پر!
- پناهنده شدن فرشته حسینی به کانادا؛ حقیقت یا شایعه؟(+عکس)
- حواشی کنسرت گروه بمرانی در شیراز؛ هنجارشکنانه بود و محروم شدند!
واكنش 'سميه ميرشمسى' به بيانيه حمايتى از او در پى آزار پشت صحنه يك فيلم
انصاف: پست اينستاگرامى سميه ميرشمسى در واكنش به بيانيه حمايتى انجمن دستياران كارگردانان سينما از او در پى ادعاى آزار در پشت صحنه يك فيلم:
پس از بیانیه عجیب «خانه سینما» در واکنش به قتل «بکتاش آبتین»، من هم مثل بسیاری از اعضای خانه بر آن متن اعتراض کردم و نوشتم دیگر خودم را عضوی از «خانه سینما» نمیدانم. اما بیانیه امروز همکاران و رفقایم در «انجمن صنفی برنامهریزان و دستیاران کارگردان سینما» برایم ثابت کرد چقدر وجود یک نهاد صنفی در ایران میتواند ارزشمند و امیدبخش باشد. همکارانم در انجمن، به بعضی مدیران خانه سینما نشان دادند چگونه میتوان ماند و مقهور قدرت نشد.
در این دو روز بسیاری به من لطف داشتند و پشتم ایستادند. اما، هم خودم میدانم و هم شما که موضوع «من» نیستم. من یکی از هزاران زن هنرمند، کارمند، دانشجو، ورزشکار و… در این مرز پرگهرم که تجربهای مشابه میلیونها زن دیگر در سراسر جهان داشتهایم. این حمایتها فقط برای من نیست؛ برای تو است! تویی که یا مثل من آزار دیدهای، یا مثل او آزار دادهای، یا مثل آن یکی چشمانت را بستهای. این حمایتها یعنی «ما همدیگر را پیدا کردهایم» و این عجب خبر امیدوارکنندهای برای ما، و چه خبر هولناکی برای آنها است.
وقتی روایتم را با نام خودم منتشر میکردم، تصورم آن بود که با موجی از حملات و ترورهای آنلاین روبرو خواهم شد. اما اگر حتی یک صدهزارم هم میدانستم که چقدر پشتم به تمام رفقایی که میشناسم و نمیشناسم گرم است، همان روز با اولین آزار در پشت صحنه، چنان پاسخی را فریاد میزدم که دیگر کسی جرأت یک بیاحترامی «کوچک» را هم به خودش ندهد.
من حالا این را فهمیدهام؛ مثل تو. تو هم حالا فهمیدی که اگر کسی نگاه چپ به تو کرد، دستش را جلو آورد، خواسته کثیفی داشت و فکر کرد چون به هر دلیل از تو ارشدتر است، پس مالک تو است، مقابلش بایست، رسوایش کن و دلت قرص باشد که یک جهان با تو است.
سلاح آنها در برابر ما «ترس» است؛ ترسی که باعث شد من هفت سال با آن خاطره تلخ زندگی کنم و دم نزنم. اما وقتی پنج نفر روایتشان را گفتند، #من_هم جرأت کردم و نوشتم و شدم ششمین نفر. اگر به من میگویید «شجاع»، این را بدانید که اگر شجاعتی هست، آن را از تمام روایتهای قبلی گرفتهام. پس شما هم شجاع باشید و کاری کنید که حداقل بعضیهای دیگر هم با کابوس از خواب بپرند.
ما همدیگر را پیدا کردهایم و این بدترین خبر عمر بعضیها است.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.