- سرقت مبالغ کمک به لبنان توسط طلبه ای بنام شمقدری صحت دارد!؟
- مراسم تشییع حجت الاسلام شوشتری وزیر دادگستری هاشمی و خاتمی (عکس)
- ارشدترین شخصیت نظامی حزب الله ترور شد: محمد ابوحیدر کیست؟
- فرماندار بندرانزلی بخاطر این حرف عزل شد
- همسر معاون شهردار تهران و همدستش به قصاص محکوم شدند
- آخرین اخبار از وضعیت اعتراضات معلمان به گزینش / ملاکهای ارزیابی: شرکت در نماز جمعه، راهپیمایی ها، داشتن دوستان مناسب و…
- حسن روحانی: آقای خاتمی را زیر بالم گرفتم و او را بردم به بالا، به آسمان!
- مهدی زندیه وکیلی استاندار مرکزی تصادف کرد
- حجم ویرانی حمله اسرائیل به محله البساطه بیروت با بمب های سنگرشکن: نعیم قاسم ترور شده یا طلال حمیه!؟ (ویدئو)
- جزئیاتی از توافق احتمالی لبنان و اسرائیل
نه نگاه بهغرب، نه نگاه به شرق به مردم تکيه کنيم!
سعید شمس- آرمان امروز: غربگرايي يا شرقگرايي؟ اين سوالي است که هنوز پاسخ مشخصي براي آن پيدا نشده است. سياستخارجي ايران در برهههايي قرار را بر تعامل با اروپا و تلاش براي کاهش فاصله با آمريکا ميگذارد و در دورهاي هم نزديکي با چين و روسيه و کشورهاي همسايه اولويت ميشود. آنچه معلوم است، در همه دولتهايي که با مشي و سليقههاي متفاوت و بعضا متناقضي روي کار آمدهاند، امکان تعاملي توام با نتيجه فراهم نشده است تا بتوان اينطور گفت، شايد بهتر است در مواجهه با کشورهاي جهان فقط منافع و مطالبههاي مردم در نظر گرفته شود تا از اين طريق، بتوانيم سيري مطلوب در مسير توسعه را تجربه کنيم.
مهدي ذاکريان، تحليلگر بينالملل در گفتوگو با «آرمانامروز» با گفتن اينکه «منافع ملت ايران با سياستخارجي مستقل و احترام به همه کشورها تامين ميشود» درباره ضرورت گريز از وابستگي به خارج و اتکا به مردم اظهارنظرهايي را مطرح کرده است که شرح آن در ادامه گفتوگوي حاضر آمده است.
سياستخارجه ايران درگير دو نگاه است. يک نگاه تعامل با غرب را مفيد ميداند و يک نگاه ديگر همکاري تمام و کمال با شرق و همسايهها را در اولويت قرار ميدهد.
بهلحاظ علمي هم نگاه بهغرب است و هم نگاه به شرق. ساختار سياسي براي اينکه بتواند شرايطي مطلوب را رقم بزند و مردم را به آسايش برساند، بايد فقط به مردم تکيه کند و ببيند مردم چه خواسته و مطالبههايي دارند. يعني هيچ هدفي جز «رفاه و آرامش» عموم نبايد جدي گرفته شود. تجربه کشورهايي مثل هند بعد از استعمار، آفريقاي جنوبي پس از آپارتايد، ويتنام بعد از جنگ با ايالاتمتحده آمريکا و کشورهايي مانند اندونزي و ... حتي که در اردوگاه هيچ کشوري قرار نگرفته اند، نشان ميدهد حفظ استقلال در جامعه جهاني و تکيه کردن بر مردم توسعه و آرامش را محقق خواهد کرد. اما ما در ايران در دورهاي بهسمت اردوگاه غرب ميرويم و گاهي به روسيه و چين پناه ميبريم! با اين توضيح که هر دو غلط است، غلطي با هزينههاي گزاف. اين اتکا به «غير» در حالي است که اتکا به مردم و تعامل منطقي و دوجانبه با همه کشورها ميتواند مشکلات را رفع و مانعها را برطرف کند.
از من ميپذيريد اين نگاه در ساختار سياسي ايران به محاق رفته است؟
صددرصد! متاسفانه اصرار به غرب و شرقگرايي همچنان ادامه دارد و انگار بايد قبول کرد، قرار نيست تغيير رويهاي را شاهد باشيم. اين در حالي است که همه کشورها هرکدام بهنوعي پتانسيلهايي دارند که ميتواند به کار ما بيايد. يعني از آمريکا تا چين، اوکراين، روسيه و ... و بهعلاوه کشورهايي که در منطقه حضور دارند، ميتوانند انتخابهاي خوبي براي تعامل ديپلماتيک و اقتصادي باشند. اما مشکل اين است که سياستخارجي ايران مبتني بر توهم و برداشت غلط است. اين توهم گاهي شيفته شرق و گاهي بهسمت غرب سوق پيدا ميکند. در واقع همين آقاياني که الان غربستيزي را اصلي اصولي براي خود ترسيم کرده و روسيه و چينپرست شدهاند، روزي ميآيد که شيفته غرب خواهند شد.
مساله اين است که مسئولان فعلي دستگاهخارجي دولت دانش روابط بينالملل را ندارند و همچنين بنا بهدليلهايي که دارند منافع ملت را در اولويت چندم ميدانند. با اين توضيح که منافع ملت ايران با «سياستخارجي مستقل»، «احترام به همه کشورها» تامين ميشود. اما بر اساس توهمات ايدئولوژيک شعار نهشرقي و نهغربي ميبينيم. جالب است در عين اين شعار بازهم گاهي به سمت غرب و گاهي هم به سمت شرق ميرويم و بعد ميبينيم شرقيها با اسراييل و دشمنان ايران همکاري دارند، دوباره ترجيح را رفتن به غرب ميدانيم! اين رفتار متناقض نشان ميدهد هيچ درکي از سياستخارجي بهلحاظ علمي ندارند. فرانسه پس از سال 1945 گفت، من دنبال جمهوري پنجم يا همان «بازگشت به ملت» ميروم. يعني «دوگل» به مردم برگشت و توانست عزت کشورش را بازيابي کند. يعني سياستورزي سياستمردانشان حتي باعث شد فرانسه عضو دائم شورايامنيت شود. سئوال اين است که فرانسه نفت داشت؟ فرانسه پيروز بود يا ...؟ اما اين کشور با روياوريي عاقلانه در نظام بينالملل بهرههاي لازم را بهدست آوردند. اما ما با عربستان چه کرديم؟ ما چطور بتوانيم از پتانسيلهاي اين همسايه مهم بهرهمند شويم؟ اين رفتارها بهاين دليل است که دچار توهم قدرت هستيم. ما هنوز نميدانيم براي قدرتمند بودن بايد زندگي خوب براي مردم بسازيم. روسيه بهلحاظ نظامي يکي از ابرقدرتها است اما اقتصاد مردماش قوي نيست و کشوري ضعيف است. حالا در شرايط خيلي بد روسيه ايران به سمت اين کشور رفته است و بهجاي اينکه از روسها و آمريکاييها امتياز بگيرد به کشوري درجهچندم تبديل شده است و هيچ آوردهاي براي مردم به دست نياورده است. در واقع با اين دستفرماني که آقايان تختهگاز ميروند، فقط جيب عدهاي خاص پر ميشود و مردم روز بهروز فقيرتر شده و حتي دارو را چند برابر گرانتر خريداري کنند و نان را هم با کارت سهميهاي بخرند. اين نتيجهِ تصميمسازي غلط و تماميتخواهي گروهي است که مسبب شدن انتخابات 1400 فقط با 30 درصد مردم برگزار شود و از رونق و پرشوري انتخاباتهاي گذشته اثري نماند تا نتيجهاش فقر مردم و عقبماندگي کشور باشد.
البته آنها انتخابات فرانسه را هم انتخاباتي کمراي ميدانند.
راي ندادن مردم فرانسه با راي ندادن مردم ايران زمين تا آسمان فرق دارد. در واقع فرانسويها ميدانند هر گروه و حزبي که سر کار بيايد، ميدانند نميتواند فساد و عقبماندگي کشورشان را موجب شود و اطمينان دارند سيستم اجازه نخواهد داد فساد ادامه پيدا کند يا اقتصاد کشور ورشکسته شود. رقابت در فرانسه رقابتي ميان اجزاب است، اما رقابتهاي انتخاباتي در ايران رقابتي بين مردم و حاکمان است. حاکمان تلاش ميکنند کسي را بهزور به قدرت برسانند و مردم در واکنش به صندوق راي پشت ميکنند يا بهيک گزينه ضعيف راي ميدهند. دوم خرداد يکي از ملموسترين رقابتهاي بين مردم ايران و سيستم حاکم بر کشور است. در دوم خرداد خيلي از مردم آقاي خاتمي را نميشناختند، اما با راي به ايشان «نه» برزگي به سيستم دادند. شما بهلحاظ اقتصادي، بهلحاظ فضاي باز سياسي، بهلحاظ فضاي دانشگاهي نگاهي به وضع زندگي مردم در دوره خاتمي و 5 سال اول روحاني را با زمان احمدينژاد و 10 ماهه دولت رئيسي مقايسه کنيد. اين تفاوت رقابت ميان دولت و حاکميت را نشان ميدهد. يعني حکومت کسي مثل احمدينژاد را ميخواهد و نظر مردم خاتمي را ميپسندند. پس وقتي آقاي خاتمي انتخاب ميشود مردم تبيه ميشود. در حال حاضر دولت کسري بودجه را با پول مردم جبران ميکند و در نتيجه، قيمت دارو سر به فلک ميکشد. حتم دارم، وزرايي که ادعاي کار براي مردم دارند خودشان هم ميدانند که اينطور نيست و نتيجهاش اين ميشود يا به شرق پناه ميبرند يا به غرب. با اين توضيح که ميدانند و اساسا برايشان مهم نيست سفرههاي مردم کوچک شود. حتي معاون يکي از وزيران گفت، ما عدهاي خاص در لوکوکوتيو هستيم و نگفت که ما نمايندگان مردمي هستيم که هر زمان بخواهند ميتوانند ما را از لوکوموتيو پياده کنند. در واقع نگاه ميکنند در لوکوموتيو با خواست مردم کاري ندارند و به اهداف خودشان توجه ميکنند.
يعني تعريف شرايط مطلوب از نظر مسئولين با چيزي که از نظر مردم مطلوب است، متفاوت است؟
کاملا. مردم ميگويند ايران روزبهروز بيشتر پيشرفت کند و عزت داشته باشد، مسئولين ميگويند اين حاکمان هستند که عزت و آبروي ايران هستند. يعني آنها متکي به مافوق خودشان هستند که اين درست برعکس حضرت امام (ره) است که ميگفتند «ما خدمتگذار مردم هستيم». اين باعث ميشود، افزايش قيمت دارو و نان دغدغهشان نيست که اگر بود، به مردم ميگفتند ميخواهيم يارانه بدهيم و در مابهِازاي آن قيمتها بالات برود و بيايد در رفراندوم در اينباره نظرتان را اعلام کنيد. با اين توضيح که تصميمگيران فعلي براي زندگي مردم در حالي براي 100 درصد جامعه تصميم ميگيرند که چه در مجلس و چه در رياستجمهوري راي زير30 درصدي دارند. اما در ايران مردم را کنار ميگذارند و آقاي رئيسي ميگويد، ما نگرانيهاي روسيه را درک ميکنيم. اين در حالي است که بهجاي همدلي با روسها بايد حواستان به ملت خودتان باشد و بدانيد، ملت از تنش فعلي با دنيا چقدر نگراني دارد و چقدر متضرر شده است در قدم بعدي تلاش کنيد ضررها جبران شود. کاش رئيسجمهوري و ساير مديران فعلي اندکي از وطنپرستي آقاي ظريف درس ميگرفتند و کيلدواژهشان مثل او «تلاش براي تامين کامل منافع ملت ايران» بود. کليدواژه تحتهيچ شرايطي نبايد چيزي غير از اين باشد و همه تلاش مسئولين لازم است که در همين راستا باشد. اما فقط به «ماندن در قدرت» آنهم با هر شرايطي فکر ميکنند.
ميتوان به ترميم فضاي کدر فعلي اميدي داشت؟
متاسفانه نميتوان اميدي براي اصلاح ساختار معيوب فعلي داشت. يعني تا زمانيکه چنين افرادي در حلقه قدرت قرار ميگيرند، لايههاي زيرين هم به اين روند غلط نزديک ميشوند. در نتيجه گسترش و تکثير حلقه معيوب اميد را کمرنگ ميکند. وقتي فعالان مدنياي که نگران مردماند و زندگي و جانشان را وقف مردم ميکنند، تهديد ميشوند معلوم است که در چنين حالتي اميد کم و در نتيجه وابستگي کشور به بيگانگان بيشتر خواهد شد. يکزماني وابستگي به غرب و زماني هم وابستگي به کشورهايي که خودشان غرق در مشکل هستند که اين بدترين حالت ممکن است. يعني رابطه با کشورهاي ضعيف نظام بينالملل بهمعني فاجعه است. اين در حالي است وابستگي به مردم سبب احترام دنيا به مردم و کشور خواهد شد. در دوره آقاي خاتمي بهدليل تکيه دولت بر آراي مردم کار بهجايي رسيد که مادلين آبرايت وزير خارجه وقت ايالاتمتحده بابت دخالت در کودتاي 28 مرداد رسما از ملت ايران عذرخواهي کرد و در تحديدها هم شاهد گرهگشايي بوديم که اينا بهخاطر اتکاي رئيسجمهوري به مردم ايران بود.