- اظهارنظر تازه و مهم پزشکیان درباره یارانهها
- جنگنده سوخو ۳۵ روسی به همدان رسید؟
- خبر مهم سخنگوی دولت درباره رفع فیلترینگ
- خبر مهم معاون پزشکیان درباره قانون عفاف و حجاب؛ تعلیق شد!
- ناگفته های وزیر اطلاعات سابق از نحوه فرار متهمان ترور شهید فخری زاده
- عارف مخالفان دولت را تهدید کرد
- رویای جدید جبهه پایداری؛ عزل رئیس جمهور به خاطر ظریف و زندانی کردن مسعود پزشکیان!
نسل امروز ماحصل دیده نشدن و شنیده نشدن
جمهوریت – دکتر محمد مهدی زنجانی دکتری جامعه شناسی سیاسی: تحولات و رخدادهای سالهای اخیر اجتماعی – سیاسی جامعه ایران منشاِ ارائه تحلیل ها و دیالوگ هایی میان صاحب نظران از یک سو و صاحب منصبان از سوی دیگر شده که هر یک به فراخور جایگاه که آن را راهبری می کنند از نگاهی و پناهی وقایع گذشته و پیش رو را وارسی و باز تفسیر و تحلیل نموده اند .
این نوشته بنای ان را ندارد که بازگوینده آرا ، اندیشه ها ،توصیه ها و هشدارهای صاحب نظران و متفکران و مصلحان اجتماعی باشد کما اینکه به حد کفایت و لزوم گفته شده و تبیین شده اگر گوش شنوایی بود و چشم دیدن بود تاثیر داشت که قطعا نداشته است.
ما در این دستخط روی سخنمان کماکان با صاحب منصبان است که پس از هر رخداد و تحولات و بحرانهای اجتماعی یا سیاسی چند تحلیل دم دستی و خطی بر گرفته از اطاق های فکر با استفاده از چند کلمه مشخص تکراری سعی در اظهار فضل یا پاک کردن صورت مسئله یا در نهایت ندیدن آن و نشنیدن آن با ارائه تک جمله های تک خطی بدون هیچ مقدمه و موخره ای چنان طوطی وار تمام این کلمات و جملات را به عنوان نسخه واحد در تمام بحرانها تجویز و با ارائه بسته های حل المسائل بحران ها را یک پس از دیگری یه خیال خود رفع و رجوع می نمایند و دوباره روز از نو و روزی از نو ، وارد فرایند پیچیده ،سردر گم،سر گردان کارهای اجرایی خود می شوند اما این بار قلبی مطمن تر و با نگاهی نافذتر از گذشته خود را محق و مصر ادامه فرایند حکمرانی بد خود می دانند.
باری جهت تبیین بحث با نگاه به چند اظهار نظر صاحب منصبان در ارتباط با وقایع پس از درگذشت خانم” مهسا امینی ” موضوع را وارسی و نظر و تحلیل آنها در ارتباط با حضور جوانان و نوجوانان در تجمعات خیابانی ،شعارها ،نوع رفتار ،عکس العمل ها و چگونگی دلایل این حضور در کف خیابانها را از نظر می گذرانیم.
در تحلیل محتوای وقایع دو هفته گذشته منتهی به فوت خانم مهسا امینی و دلایل این حضور پرشدت پدیده جوانان و نوجوانان معترض دهه هشتادی موجب شد از وزیر آموزش و پرورش تا وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تا فرماندهان ارشد نظامی و انتظامی تا خبرگزاری های کوچک و بزرگ و راهبران این خبرگزاریها همگی همسخن و همدل و هم قول در زبان بر یک نکته کلیدی پای فشردند و اصرار و ابرام داشتند که آنچه این پدیده نو ظهور را از وقایع مشابه پیش از این متمایز مینماید نسخه برداری یا الگو برداری جوانان و نوجوانان دهه هشتادی از بازیها و پلت فرم های رایانه ای یا آنچه دوستان بر آن پافشاری دارند گیم های کامپیوتری اکشن است که آنها را در کف خیابان ها، تجمعات و درگیریها با حریف خود چنان شخصیت های افسانه ای ونقش آفرینان کارتونی قهرمان قصه های این بازیها خود را در موقعیت” این همانی ” قرار داده و در تصورات باطل ،کودکانه،خیال پردازانه،همچون حضور در فضای بازیهای رایانه ای روایت گر و نقش آفرین قصه های ذهنی خود هستند لذا خود را همواره پیروز و موفق جلوه میدهند.
در تحلیل دیگر که به نظر سعی دارد علمی تر با موضوع مواجه شود غفلت از حوزه های تربیتی ،معرفتی ،شناختی،تبیینی و تبلیغی را موجب در غلطیدن این طیف سنی از جامعه نو ایران به مسلخ و قربانگاه فضای مجازی دانسته و بنا بر روال معموال کم کارب دستگاه های مربوط در طول دهه های گذشته را مقصود و مقصر این بحران ها و پیامدهای آن می دانند کما اینکه وزیر ارشاد در این ارتباط متذکر می شود که نوجوانان و جوانان و دانش آموزان حاضر در تجمعات پیام انقلاب را دریافت نکرده اند . تحلیل ها و واگویه های از این سنخ را بازگوینده نگاه و نظرصاحب منصبان بوده و است.
باری در تحلیل نخست گونه زیست جوانان و نوجوانان نوظهور را هدف نقد و نظر و درتحلیل دیگر گونه اندیشیدن آنها را آماج ارجاعات معرفتی خود قرار میدهند. البته درهر دو تحلیل برای مواجه شدن با موضوع، ظاهرا با دو روش اما عملا با یک سرمنشاء راه حل ارائه می دهند این صاحب منصبان رواداری ، تساهل و اندیشیدن به واقعیت موضوعات را همواره لگدمال کرده اند ،در نهایت با همان روش مالوف و معمول و آمیخته با تهدید و ارعاب گره زدن و محدود کردن فضای مجازی و دوباره باز آموختن ، پرورادن و فراز کردن این نسل نو به تعلیمات و اندیشه های متعالی صاحب منصبان ارجاع داده و پرهیز میدارند که غفلت از آن موجب تباهی و عمل به فرمایشات آنان را موجب سعادت دردنیا و آخرت و الی اخر…… می دانند .
اما همان طور که پیشتر طرح شد وقوع، نوع، گونه ،شدت و حدت کمی و کیفی ،شکلی و ماهوی رخدادهای اجتماعی و سیاسی خصوصا مطالعات جامعه شناسی اعتراض ، دلایل عدیده متکثری را برشمرده است که هرگز امکان بازگوییی آن وجود نداره کما اینکه کتب ،مقالات ،سخنزانی ها و عناوین بسیاری در دسترس است. ما دراین نوشته سعی کرده ایم تنها از یک منظر اجتماعی- سیاسی و آن هم رفتار شناسی و جامعه پذیری اولیا و به عبارتی پدران و مادران این گروه سنی و تاثیر آن بر افکار اندیشه های اعتراضی و دلایل و شدت بروز و ظهور آن را مورد کند و کاو و آن هم در حد بحث جاری و نه وارد شدن در آمار و ارقام علمی بلکه نگاهی و صورت بندی روساختی از چگونگی” شدن ” این جوانان و نوجوانان را مورد بررسی قرار می دهیم.
در مفهوم بندی تئوریک جامعه پذیری جوامع انسانی در دنیایی جدید عنوان بندی های بسیاری طرح شده اما یکی از این مفاهیم که اتفاقا بسیار پر کاربرد، پر طمطراق و بسیار در افواه عمومی و محافل تخصصی مورد شمول زیادی قرار داده شده، مفهوم “جهانی سازی” است. عنوانی که اتفاقا انقلابیون و اصولیون با تمام وجود خود را مبارز و شهید و شاهد راه چالش با آن بر می شمارند این مفوم دهه ها است که در سرفصل و جلو دار تحلیلها ،تعادل سازیها و ساده سازیهای رخدادهای ما وقع پرکاربرد بوده است. انچه پیشتر از زبان و عمل صاحب منصبان طرح شد مستقیم و غیر مستقیم صریح یا در لفافه با طرح موضوعاتی چون تاثیرات فضایی مجازی دشمنان جهانی دین و ایمان ،نهاد های جهانی تاثیرگذار ،سلبریتیها ،بازیهای رایانه ای و تئوری های پی بند آنها را دلایل این جهانی سازی مفاهیم ،اخلاق ،معرفت ها و تربیت جوامع می دانند و عمدتا با ساده سازی و دم دستی کردن مفاهیم آن ها را در مواجه با تحولات جاری بازتعریف می کنند و در نهایت علت العلل همه کاستی ها و کمبودها و نقصانها را با این مفاهیم تفسیر و تبیین می کنند.
حتی بر اساس همین الگوی جهانی سازی که خود را داعیه دار و پیشرو مبارزه با آن در سطح نظام بین الملل می دانند عجیب و صد دریغ که خود حداقل یک دهه است عین به عین این تئوری جهان شمول را برای ایجاد جامعه جهانی خود خواسته برمبنای ایدئولوژی خود در حال برنامه ریزی و عمل هستند و به زعم خود با ایجاد شبیه سازی های گسترده درحال پیاده کردن الگوی اسلامی خود برمبنایی تئوری جهانی سازی هستند.
عنوانی که میخواهم در اینجا در برابر جهانی سازی و شرح دلایل خود طرح کنم مفهوم”جهان در حال شدن “است . در جهانی سازی ، انسان و تجربه زیسته آن بدون اختیار ، بدون اراده غالب و همچون موم در دستان سازندگان جهانی آن شکل گرفته و حرکت نموده تعریف می شود، آن هم از طریق قدرت رسانه های متکثر و پر نفوذاجتماعی ،شبکه های ارتباطی جهانی و الگو سازیهای سازمان یافته قدرتهای خارج از اراده حاکمیت سرزمین و اراده دولتها و ملت ها ؛ اما” جهان در حال شدن” نظام مفهومی، کاربردی و عملیاتی است که برخلاف این کارکرد عمل مینماید.
جهان در حال شدن که همواره مغفول نادیده وناانگاشته شده است با انسان و تجربه زیسته ای مواجه و در تکاپو هستیم که اراده،خواست و منظر این انسان مختار ،تغییر دهنده،تحول خواه،راهبر و راهنماست. اندیشه” جهان در حال شدن “درمقابل جهانی سازی هرگز منفعل ،دست بسته ،امر به فرمان و در نهایت ربات گونه نیست بلکه اراده ای توام باقدرت ،مقاومت و اندیشه مقاومت گزینش گر،ساختن جهان جدید از میان جهان های متکثر پیرامون است . انسان خردمند جهان در حال شدن در تجربه زیستن خود هم گونه زیستن و هم گونه اندیشیدن خود را برمی گزیند. مولفه ها و دست فرمانهای و دال مرکزی این جهان جان دو اصل مترقی و ذاتی انسان است “گزینش و مقاومت ” او می گزیند چگونه بیندیشد،چگونه بزید،چگونه بپوشد،چگونه سخن بگوید ،چه بگوید چه نگوید،چگونه با دنیاهای پیرامون و اندیشه های متکثر آن بهترین و درست ترین آن را خود تشخیص میدهد انتخاب کند. مقاومت میکند در برابر تمام الگو ها و اندیشه و موانعی که نگذارند به آنچه میخواهد و مطالبه دارد دست یابد این انسان درجهان در حال شدن مقایسه گر ،انتخاب گر و مقاوم است و بر خلاف تحلیل های خطی نظام فکری جهانی سازی و همدلان آن انسان دست بسته ،بی اختیار ،گوش به فرمان ،متاثر از این ایدئولوژی یا آن دستگاه فکری دیکته شده نیست.
بر مبنای آنچه طرح شد و صورت بندی های مفهومی آن در نگاه اول جوانان و نوجوانان امروزی جامعه ایران متاثر از نظام جهانی سازی و سازکارهای پیوست آن اسیر و در دام پویشهای فضای مجازی ،ولنگاری اخلاقی ،معرفتی و عقیدتی اطلاق می شوند . به تعبیر دیگر جهانی سازی در پی ایجاد جهان های همگن است لذا در مقابل آن می بایست با طرح ،برنامه ،مانیفیست مبارزاتی،الگوهای عقیدتی و ایدئولوژیک اصیل و سازکار مبارزاتی دائمی، مستمر و پیش رونده را مهیا و تدارک کرد.
در نگاه دوم “جهان در حال شدن” وجود جهان های غیر همگن و توزیع آن در سراسر جهان در حال شدن به رسمیت شناخته شده، لذا نوع بشر در انتخاب و نوع زیست و اندیشه خود آزاد قرار میگیرد البته قابل کتمان نیست که این آزادی بدون قید وشرط نیست بلکه حدود آن را قانون مترقی مبتنی بر عقل جمعی و حقوق بشر تعیین و تحدید میکند.
انسان خردمند در جهان های غیر همگن توان برداشتن و گذاشتن،انتخاب کردن وانتخاب شدن ،دیدن و دیده شدن،شنیدن و شنیده شدن،رفتن و ماندن،حرکت کردن و ایستادن و بسیاری دیگر از گزیدن های دیگر، با اختیار را دارا می باشد. این نوع بشر فرزند صغیر و طفل محجور زمین و زمان خود نیست . در جهان های غیر همگی فرصت ها و ظرفیت ها بسیار است سیاستگذاران و صاحب منصبان دانا ،توانا،مسلط به علم و فهم و درک روز و زیست جهان نوین لازم است تا بتوانداین جهان در حال شدن را حس و آن را برای مردمان سرزمین خود سامان دهند.
در تبیین های فکری و عملیاتی گروه اول نوجوانان وجوانان فرزندان جدا افتاده از موطن ،رها ،آواره های ذهنی ،بی بند و بار و ولنگار فکری و کهتر متصور میشوند . اما در نگاه دوم این فرزندان مهتر ،با منزلت و مرتبت ،صاحب عقل ،کنشگر و گزینش گر فعال ،عقل پرسشگر ،جستجوگر،تفکیک گر، عقل تمیز گر و مطالبه گر و در نهایت تخیل گرا است.
اما سوالی که در اینجا مطرح میشود و حلقه مرکزی و دلیل این تحلیل و نوشته ما را شکل میدهد این است که در پس و پیش این فرزندان چه حکمتی ،ذخیره فکری ،پشتیبانی ،هدایت گری و راهبری قرار دارد که این جمعیت نو ظهور را به حرکت های اعتراضی و کنشگری های خیابانی میکشاند؟
چرا از نگاه گروه اول با تمام انبوه ابزارهای رسانه ای و مالی، عقیدتی و ایدئولوژیکی حکومتی در طول ۴۳ سال گذشته نتوانستند نسلی را همخوان ،همسود و همراه خود تربیت نمایند ؟ پس منبع فکری ،رفتارهای این نسل کجاست ؟ آنها از کدام ذخیره عقلی و عملی الگوبرداری ،تغذیه و پیروی میکنند؟
گروه اول بدون هیچ تاملی فضای مجازی ،الگوهای زیست جهانی سازی ،دستگاه تبلیغاتی دشمن و استکبار جهانی و … را پی در پی و همواره کنار هم ردیف میکنند و چنان که افتد و دانید همگی را متصل و آبشخور جهان همگن شده نظام فراماسونی جهانی و ….می دانند . همراهان و طرفداران تحلیل اول با یک کاسه کردن تئوری های خود درون یک بنیان مفهومی بدون توجه و تدبیر در گسست های نسلی و شکاف های اجتماعی ،جنسیتی ،عقیدتی و سیاسی مخلوط و درهم و تفکیک نشده در یک دستگاه فکری –عقیدتی ریخته و آنها را تبیین میکنند. ساده سازی ،یکپارچه سازی ،امیختگی و توجیه گری ،تغییر ناپذیری اصل و اساس این نمود از تحلیل جامعه بسیار پیچیده و متغییر ایران امروز است ،همه چیز به دوگانه های زیر ختم میشود ،دوست و دشمن ،انقلابی و غیر انقلابی ،خودی و غیر خودی ،ما ودیگران ،حق و باطل و ….
در پیش و پس این تجمعات و اعتراضات گاه و بیگاه که در هر دوره زمانی شدت و تهدید آن بیشترمی گردد با بهانه یا بدون بهانه ،با موضوع یا بدون موضوع، با تدراک یا بدون تدارک و در پس شعارها و رفتارهای معترضانه که دوره به دوره تندتر ،لجوجانه تر ،خشن تر و پرده درانه تر بروز و ظهور میکند منطقی نهفته است که دیده شدن و شنیده شدن آن بسیار کمک خواهد کرد که صاحب منصبان دور از تبیین های احساسی و مبتنی برانباشته های عینی جامعه را پیدا کنند و راهی برای برون رفت از این بحرانها بیابند البته شاید…..
اما پیش از ورود به بحث کمی آمار خالی از لطف نیست:
سرشماری سال ۱۳۵۵ نشان میدهد؛ جمعیت کشور در آن سال کمی کمتر از ۳۴ میلیون نفر بوده است که تقریباً نیمی از آن بیسواد، نیمی ساکن روستا بوده و تقریباً ۴۵ درصد به لحاظ سنی، کمتر از ۱۵ سال داشتهاند. تعداد دانشجویان در آن سال تنها در حدود ۱۵۰ هزار نفر بوده که نشان میدهد تقریباً به ازای هر ۲۳۰ نفر یک دانشجو داشتهایم. این در حالی است که براساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۵، از ۸۰ میلیون جمعیت کل کشور، تقریباً ۶۰ میلیون نفر در شهر زندگی میکردهاند و تعداد دانشجویان حدود چهار میلیون نفر (به ازای هر ۲۰ نفر یک نفر دانشجو) بوده است.
این به معنی آن است که در ازای حدود ۳/۲ برابر شدن جمعیت، تعداد دانشجویان، حدوداً ۳۰ برابر شده است. از نظر ترکیب سنی جمعیت هم، در مقایسه با سال ۱۳۵۵ که فقط حدود ۱۵ میلیون نفر در فاصله سنی ۱۵ تا ۵۰ سال بهعنوان جمعیت با انرژی و موثر کشور بودهاند، در سال ۱۳۹۵، حدود ۴۷ میلیون نفر در این فاصله سنی قرار داشتهاند. پس جمعیت امروز کشور، بسیار شهریتر، تحصیلکردهتر و در بازه سنی اثربخشی و برخورداری از انرژی اجتماعی بیشتر از گذشته است.
به همه اینها میتوان دسترسی غیرقابل اجتناب به اطلاعات را بهعنوان یک عنصر کلیدی و تحولآفرین اضافه کرد. امروز بدون تردید با وجود نعمت بیبدیل فضای مجازی، آحاد مردم به صورت بهنگام از هرگونه اطلاعی که مایل باشند بهرهمند هستند. برخورداری از سطح تحصیلات بالا و گستردگی زیاد در سطح کشور نیز باعث شده است که سطح آگاهی عموم مردم به طرز شگفتآوری بالا باشد. علاوه بر آن در حوزه زنان اتفاقات و تحولات مهمی طی ۴۰ سال گذشته به وقوع پیوسته است. در سال ۱۳۵۵، حدود ۱۶ میلیون نفر از جمعیت کشور را زنان تشکیل میداده که حدود ۱۱ میلیون نفر از آنان فاقد سواد خواندن و نوشتن بودهاند. در سال ذکرشده، تنها ۴۸ هزار نفر از دختران کشور، دانشجو بودهاند.
طی ۴۰ سال گذشته با توسعه گسترده آموزش عالی برای زنان، تعداد دانشجویان دختر در بعضی از سالها به بیش از ۲/۲ میلیون نفر رسید (بیش از ۴۰ برابر رقم سال ۱۳۵۵) و تعداد زنان دارای تحصیلات عالی، هماینک از مرز هفت میلیون نفر فراتر رفته است. این نشان میدهد که جامعه زنان امروز، دارای توانمندی به مراتب بیشتر نسبت به گذشته است.
این توانمندی بیشتر، خود را در برخورداری از استقلال رای و نظر در مورد سبک زندگی و بروز تنوع بیشتر در خواستهها و مطالبات عمومی و اجتماعی ظاهر میکند. افزایش آگاهی عمومی و بهویژه آگاهی زنان به حقوق فردی و اجتماعیشان سبب شده است که احترام به خواستهها و شیوههای زندگی این گروه مهم از جمعیت کشور ضروری باشد.
بدون نیاز به هرگونه توضیح بیشتر، کاملاً واضح به نظر میرسد که حکمرانی بر کُلیت جامعه ایرانی با مشخصههای مختصری که از نظر برخورداری قابل توجه از سطح تحصیلات بیشتر، شهرنشینی بیشتر و بهرهمندی شگفتآور از اطلاعات به دلیل وجود فضای مجازی، بیان شد، می بایست دارای ویژگی های مشخص خود باشد. کاملا عیان است که نگاه این نوشته متمرکز بر امر سیاسی است بی شک تفکیک آن از امر اقتصادی محال است اما جایگاه مسایل اقتصادی در این متن کاملا منفک شده.
بر مبنای آمارهای ارائه شده قدرت محرک بالفعل و بالقوه پس و پیش نهفته در این تجعات و تظاهراتهای شدت یابنده را می بایست در حیات پدران و مادران این نسل نوظهور یافت و آن را تجزیه و تحلیل کرد که حکمرانان و صاحب منصبان باتمام قوا و قدرت و ظرفیت و عمدتا با مشت اهنین سعی در ندیدن و نشنیدن صدای ان داشته و دارند.
پدران و مادران این نسل نو” مظهر و نمود عینی ” دیده و شنیده نشدن ، به حساب و کتاب نیامدن، به حاشیه رانده شدن و استفاده ابزاری شدن ، در سالهای طولانی هستند. آنها نسلی بودند که در موقع نیاز حاکمان در هر زمان و مکان در دسترس و آماده ارائه خدمت بودند اما پس از رفع نیاز چنان دستمال کثیف و استفاده شده به گوشه ای انداخته شدند تا روزی دیگر و نیازی دیگر . آنها دختران و پسران نسل اول انقلاب و مادران و پدران نسل امروزی هستند . این نسل محجور چه توسط نسل های پیش از آن و چه توسط حاکمان در دوران های متفاوت ابزار مطامع و خواست اهداف عقیدتی و ایدئولوژیکی بودند.
نسل پدران و مادران مظهر خشم ها و زخم های کهنه دیده نشده، فریادهای خفته شنیده نشده، حنجره های خفه شده ، زندگی های نکرده ، تفریحات ندیده، تعلیمات اجباری ،نگاه های تحقیری ،رفتارهای اصلاح گرانه لگد زده شده، ناخوشی های مداوم ، خوشی های کوتاه زود گذر، جوانان جوانی نکرده ، دختران تحقیر شده ، پسران تنبیه شده ،نگاه های عاشقانه پنهانی ، بوسه های دزدانه ، پائیدن های همه جانبه ، راه های نرفته ، مطالبات بی پاسخ و دیده نشده ،حسرت های بر دل مانده، تحقیر های مداوم ،دستمالی های تکراری ، ترسیدن های مداوم، بی پولی های تکراری ، تورم و تحقیرهای اقتصادی چند دهه ، خبرهای مرگ و درد های مداوم ، آینده های مبهم ، مهاجرتهای اجباری ، شعارهای مداوم تو خالی، امیدها و وعده های تو نمایشی و حسرت دیدن میهنی آباد و مرفه و در نهایت مقایسه با ملتهای دیگر . این نسل متحیرانه و مشتاقانه از طریق امکانی که شبکه های رسانه ای جهانی ، مسافرت های پی در پی ، اطلاعات و اخبار جهان دور و نزدیک در اختیار آنها قرار می داده با توجه به گسترش علم و دانش و دسترسی به همه امکانات نوین جهانی به شدت در حال مقایسه خود و جهان پیرامون بودند
آنها در طول جوانی و میانسالی خود متعجبانه و با حسرت توسعه و پیشرفت های جهان های غیر همگن را دیدند آنها امارات متحده عربی ،قطر ،کویت ،ترکیه ،سنگاپور ،ژاپن ،کره جنوبی ،مالزی و… را دیدند و در حالی که همواره خود را در رویای اروپا و آمریکا و کشورهای توسعه یافته تصور می کردند در کمال ناباوری با صاحب منصبان و حکمرانانی روبرو و در چالش بودند که استادانه و مدبرانه به زعم خود ناشنوا و نابینا بودند ، این جماعت هرگز نخواستند و نتوانستند ببینند و فهم مناسب ، کاربردی و موشکافانه از تحولات فزاینده و پیش روند آشکار و پنهان جامعه خود و دنیایی پیرامونی داشته باشند.
صاحب منصبان ، خصوصا قشر روحانی جامعه ، هرگز نه تغییرات نسلی را و نه شکافهای متکثر فزاینده جامعه ایران را نه فهمیدند ، نه به رسمیت شناختند . آنها چشم های خود را برتغییرات زیست ، تکنولوژیکی و رفاه اجتماعی جامعه جهانی بستند و عمده آن را نادیده گرفتند و حتی تا مدتهای مدیدی لجوجانه جامعه ایران و تغییر و تحولات آن را کتمان می کردند ، در حالی که مردم ایران و نسل نو چنان که پیشتر ذکر شد در حال مقایسه با کشورهای پیش گفته بودند این صاحب منصبان با منت و نگاه از بالا به پایین امنیت در ایران را با سوریه ،عراق ،یمن ،افغانستان مقایسه و مردم را وامدار و مقروض تدبیر و درایت خود میدانستند.
فقط جهت مشت نمونه خروار از تفاوت نگاه مردم و صاحب منصبان موضوع” خودرو” خود حدیث مفصل است ، سالانه هزاران نفر در جاده های کشور کشته ، زخمی ،معلول ،متضرر و چه خانواده هایی ویران و متلاشی میشوند و چه بار سنگین نجومی از سرمایه های مادی و معنوی کشور هدر می رود و دود هوا می شود تا صاحب منصبان بر حرف و سخن خود بدون توجه به خواست عامه جامعه و کارشناسان برای داشتن خودو ایمن و پیشرفته اصرار ورزند و گروهی مافیایی بر این صنعت منابع ثروت خود را انباشته کنند . سوال این جاست در کدام کشور دنیا چنین شرایطی را ملاحظه می کنید ؟
دریغ و درد بسیار است اما سخن آخر ؛ نوجوانان و جوانان امروزکه آماج فحش و ناسزاها و ناله و نفرین های صاحب منصبان هستند و در حال تجزیه و تحلیل های بسیار؛ چه کنیم ، چه کنیم ها ، منبع انرژی ،حرکت و تلاش برای زندگیهای نکرده، به بازی های گرفته نشده و مورد سوءاستفاده ابزاری قدرت ها در طول زمان گذشته ، پدران و مادران خود هستند. این نسلی که شما آنها را ولنگار ، منحرف، بی بند و بار و … می شمارید همان کودکان دیروز که دست در دست پدران و مادران خود در انتخابات های متعدد با امید و آرزو برای ایرانی اباد چشم امید به صندوق رای داشتند و فرایند دمکراسی و تغییر جامعه خود را داخل صندوق های رای می جستند و امید به آن داشتند ، چند بار آن را ازمودند؟ اما پاسخ چه شنیدند ؟ خود بهتر می دانید ….. آنها همان کودکانی بودند که از صدا و سیمای شما چهره معصوم اما مغرور آنها در پای صندوق رای را نشان می دادید و آنها را آینده سازان کشور و نظام اسلامی بر می شمردید . آنها امروز رشید ، مطالبه گر و مقایسه گر شده اند. تاچه زمان توانایی نادیده گرفتن و ناشنیده انگاشتن مطالبات آنان را دارید ؟ صلاح خویش را خسروان دانند .
محمد مهدی زنجانی
دکتری جامعه شناسی سیاسی