- ترور یک فرمانده حماس و فرزندش در حمله اسرائیل
- دروغ اول آوریل یا روز احمق ها از کجا آمده است؟ / روزی که نباید در آن خیلی از حرفها را باور کرد!
- حمله اسرائیل به ضاحیه بیروت برای اولین بار از زمان آتشبس
- بیانیه تند اکرم امام اوغلو، شهردار بازداشت شده استانبول علیه اردوغان
- روزهای قمر در عقرب سال ۱۴۰۴ : آغاز سال نو با نحسی! (جدول)
- آغاز دوباره حملات اسرائیل به غزه؛ افزایش تعداد شهدا به بیش از ۳۰۰ نفر
- آمار تکان دهنده از قتل عام علویان سوریه
- تصرف لاذقیه و طرطوس از سوی ارتش دولت موقت سوریه
- مذاکرات پنهانی تیم ترامپ با رقبای سیاسی زلنسکی
- واکنش قاطع رهبران اروپا به مشاجره ترامپ و زلنسکی + مواضع کشورها
به یک رئیسجمهور جدید نیاز داریم
هم ميهن: هنگامی که پس از چند هفته درگیر بودن با کووید-19 حالم بهتر شد، به ذهنم رسید که داستان واقعی جهان در ایالات متحده در حال رخ دادن است. چین و روسیه مانند سایر کشورها اهمیت زیادی دارند. اما هیچکدام از آنها جهان را اداره نمیکنند. ایالاتمتحده از بزرگترین اقتصاد و همچنین قدرتمندترین نیروی نظامی از جمله نیروی دریایی، برخوردار است. ایالات متحده همچنان یک مبتکر پیشرو در عرصه فناوری است. به همین دلیل است که ایالات متحده یک قدرت تعیینکننده و در عین حال خطرناک است. تمرکز قدرت، قابلیتها و میزان ارتباطاتش در سطح جهانی به این معنی است که شکست آمریکا احتمالاً پیامدهای فاجعهباری در سطح جهانی خواهد داشت. این مسئله بهمعنای آسیبپذیری جهانی نیست، اما اکنون این مسئله با یک بحران سیستماتیک که ایالات متحده با آن مواجه است، همزمان شده است.
همانطور که در کتابم «طوفان قبل از آرامش» بیان کردم، آمریکا با یک بحران اجتماعی در اوایل این دهه و به دنبال آن یک بحران اقتصادی عظیم مواجه خواهد شد. همراه با آن، یک بحران سیاسی و یک بحران بزرگ نهادی هر 80 سال یک بار در دولت فدرال پدیدار خواهد شد. در نهایت، تغییر عمیقی در دولت در نزدیکی پایان این دهه را پیشبینی میکنم که توسط نیروهای سیاسی و اقتصادی به وجود خواهد آمد. با نگاهی به تاریخ، آنچه قابلتوجه است این است که در چرخههای قبلی، مسائل اجتماعی قبل از اینکه مسائل اقتصادی پایانی حاکم شود، اندکی فروکش میکرد.
در سال 1980، با غلبه مسائل اقتصادی، مسائل اجتماعی شدید نظیر مسائل نژاد و فرهنگ جنسی در دهه 1970 تا حدودی فروکش کرد. در سال 1932، با شروع رکود بزرگ، جنبههای اجتماعی محو شد. قدرت کوکلوکس کلان فروکش کرد و مسائل اجتماعی مرتبط با مهاجرت جای خود را به نگرانیهای اقتصادی داد. شدت مسائل اجتماعی قابل توجه است. مسائل اخلاقی، مذهبی و فرهنگی همچنان گریبانگیر نظام آمریکاست. ورشکستگی بانکها و واقعیتی که باعث آن شده است، بهجای پیشیگرفتن از رویدادهای قدیمی در حال پیچیدهتر شدن است. آنچه شرایط را پیچیدهتر میکند، چرخه نهادی 80ساله در آمریکا است.
هیچ چیز در مورد این فرآیند مکانیکی نیست، اما الگوهایی در نحوه زندگی و اداره خودمان وجود دارد. عدم به حاشیه رفتن بحرانهای اجتماعی، تشدید مسائل اقتصادی و شدت اصطکاک بین نهادهای فدرال بهطور قابلتوجهی با الگوهای قرن بیستمی در دوران فرانکلین روزولت و رونالد ریگان متفاوت است. هر دو رئیسجمهوری، بهطور مؤثری از بحرانهای اجتماعی و اقتصادی متمایز عبور کردند. اما خشم و نفرت متقابل امروز - و کاهش نیافتن آنها عجیب است. این من را به این نتیجه میرساند که مدلی که در «طوفان قبل از آرامش» استفاده کردم باید کمی اصلاح شود. نقاط گذار در زندگی سیاسی، از زمان تأسیس آمریکا، چرخههای 50ساله و 80ساله برای تغییرات نهادی بوده است. اما لحظه مهم، همیشه انتخاب رئیسجمهور بوده است. من تصور میکردم که این چرخه به همین شکل باشد و بنابراین تصورم این بود که آخرین انتخابات ریاستجمهوری قبل از پایان این دهه، میباید یک نقطه محوری باشد.
اما باید تاکید کنم که رؤسایجمهور مهم هستند، اما موتور محرکه تاریخ نیستند. نیروی محرکه تاریخ، الگوهای تقسیمبندی است که حول مسائل اجتماعی، اقتصادی و نهادی ساخته شده است. این تقسیمبندی عمده و ناکارآمدی عظیم است که باعث تغییر اساسی در همه سطوح میشود. نظام سیاسی کنونی نمیتواند این وضعیت را مدیریت کند. اکنون باید راهحلی پیدا شود تا رئیسجمهور بعدی آن را اجرا کند. توضیح تمام جزئیات شکست سیستم یا لزوم نیاز به نظم سیاسی جدید غیرممکن است. در این مرحله، تنها چیزی که میتوان گفت این است که ما به سمت شکست پیش میرویم و به یک رئیسجمهور جدید نیاز داریم که همه را امیدوار کند و بر آنچه باید انجام شود، نظارت کند.