- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ است: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (ویدئو)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
- یک ایرانی همکار ایلان ماسک شد؛ محمودرضا بانکی کیست!؟
- توصیه رهبر انقلاب به خواندن «دعای چهاردهم صحیفه سجادیه» و «دعای توسل» برای پیروزی جبهه مقاومت + متن
- استفاده چین و روسیه از کارت ایران برای امتیازگیری از ترامپ
- علی جنتی: آیت الله جنتی اهل شوخی و جوک نیست
- محسن صادقی کیست!؟ / استاندار جدید زنجان انتخاب شد
۵ چالش عادی سازی ریاض - تل آویو
برایان کاتولیس
هم میهن- آریا صدیقی: در بحبوحه جنجال رسانهای در اواسط تابستان در مورد تلاشهای دولت بایدن برای ایجاد یک توافق عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستانسعودی، با چندین فرد مورد اعتماد که تحلیلهای هوشمندانه، بالینی و آگاهانهای در مورد این منطقه پیچیده جهان ارائه میدهند، تماس گرفتم و از آنها خواستم تا نظرشان را درباره آنچه در حال رخ دادن است و چشمانداز پیشرفت طرفین به سوی یک توافق عادیسازی روابط با من در میان بگذارند. یکی از تحلیلگران سعودی به من گفت: «قسمت سخت ماجرا این است که دولت آمریکا باید راستگراترین دولتی را که اسرائیل از زمان تاسیس به خود دیده را متقاعد کند که این واقعیت را بپذیرد که فلسطینیها انسان هستند و دوسوم نمایندگان کنگره آمریکا را وادار به موافقت با درخواست عربستانسعودی کند. باقی درخواستهای امنیتی عربستان، برای آمریکا مسئله مهمی نیست.» دستیابی به توافق برای برقراری روابط دوجانبه باز و عادی بین عربستان سعودی و اسرائیل یک کار بزرگ با خطرات بالقوه فراوان خواهد بود. این کار نوعی حرکت دیپلماتیک معادل صعود به قله اورست است. اگر بهدرستی انجام شود، نتیجهاش برای خاورمیانه تاریخی و متحولکننده خواهد بود.
اما مانند صعود به قله اورست، این کار نیز به آمادگی زیادی نیاز دارد. این کار به یک نقشه راه روشن، ابزارهایی برای نظارت بر محیط ناآرام و تیمی از شرپاهای باتجربه برای اجرای عملیات صعود نیاز دارد. اگر بدون برخورداری از ابزار مناسب خیلی سریع صعود کنید، ممکن است در موقعیت خطرناکی قرار بگیرید و این خطر ممکن است به فاجعه ختم شود. باید با یک برنامهبازی واضح و تیم مناسب آماده شد و اینگونه است که شانس موفقیت بیشتر میشود. من در این نوشته سعی میکنم 5 عامل اصلی که دولت بایدن برای عادیسازی روابط بین عربستان و اسرائیل احتمالا به دنبالش خواهد بود، معرفی کنم.
1
سلامت و ثبات روابط دوجانبه آمریکا و عربستان، نخستین عامل است. یکی از مؤلفههای مهم این گفتوگوها با تلاشها برای تقویت روابط ایالاتمتحده و عربستان در زمینههای مختلف، از جمله امنیت و همکاریهای هستهای غیرنظامی مرتبط است. این واقعیت که این گفتوگوها در کنار مجموعه وسیعتری از موضوعاتی نظیر انرژی، همکاری اقتصادی، فناوری و تلاشهای مشترک زیرساختی منطقهای انجام میشود که روابط دوجانبه را تقویت میکند، نشانه مثبتی است و نشان میدهد که روابط از نقطهای که در ابتدای روی کار آمدن دولت بایدن بود، به پیش رفته است. دولت بایدن به دلیل نادیده گرفتن سروصدای قابل توجه و کینهتوزانه در آمریکا در مورد عربستان سعودی و تلاشش برای قرار دادن روابط دوجانبه بر بنیانی باثباتتر، شایسته اعتبار است. اما بیاعتمادی سیستماتیک بین عربستان و آمریکا همچنان قابل توجه و این احساس متقابل است. اگر رابطه ایالات متحده و عربستان را یک ازدواج در نظر بگیریم، بهویژه وقتی که به بحثهای عمومی و سیاسی گستردهتری که در داخل دو کشور در مورد دیگری در جریان است نگاه کنیم، آنوقت باید گفت که این ازدواج به مشاوره و تراپی نیاز دارد. گزارشهای مطبوعاتی اخیر نشان میدهد که تیم بایدن در حال بحث در مورد حداقل دو موضوع کلیدی - فروش تسلیحات و همکاری هستهای غیرنظامی - است که بحثهای زیادی را در کنگره به همراه داشته است و نگرانیهای هر دو حزب آمریکا در مورد توصیه به تعمیق روابط با عربستان سعودی ابراز شده است. بحث مشابهی در داخل پادشاهی سعودی درباره قابلیت اطمینان استراتژیک به آمریکا وجود دارد که ناشی از سالها بحث در ایالات متحده در مورد دور شدن از منطقه است. این بحثها در کنار واکنش منفعلانه سه دولت گذشته ایالات متحده به تهدیدات امنیتی جدی که عربستان با آن مواجه است، داغ شده است. پیشرفت به سوی توافقی با میانجیگری ایالات متحده بین اسرائیل و عربستان سعودی مستلزم رفع همه چالشهای موجود در روابط ایالات متحده و عربستان نیست، اما این امر مستلزم تلاش گستردهتری در داخل هر دو کشور برای قرار دادن این روابط بر پایهای پایدارتر است.
2
سلامت و ثبات روابط دوجانبه آمریکا و اسرائیل، نکته دوم است. یکی دیگر از روابط دوجانبه که از نبود اعتماد عمده رنج میبرد، رابطه آمریکا و اسرائیل است. بیشتر این مشکلات به شخصیت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر کنونی اسرائیل مربوط میشود. بسیاری در دولت بایدن و حزب دموکرات، از جمله بسیاری از میانهروها، نتانیاهو را فردی غیرقابل اعتماد میدانند که تلاش کرده است روابط دوجانبه را به یک مسئله جناحی در سیاست داخلی ایالات متحده تبدیل کند. با این حال، مشکل میان دو کشور، بهطور فزایندهای عمیقتر از یک فرد است. نگرانیها در مورد تحرکاتی که کابینه کنونی اسرائیل انجام داده و فشارهایی که این کابینه بر دموکراسی اسرائیل تحمیل کرده، بحثهای داغ در مورد رابطه آمریکا با اسرائیل، از جمله در میان حوزههای انتخابیه کلیدی مانند گروههای یهودی-آمریکایی را برانگیخته است. برخی از گامهایی که اسرائیل در منطقه یا جهان برداشته است را نیز به این ترکیب بیافزایید. این گامها با سیاستهای ایالات متحده همسو نبوده است. از جمله در مورد مسائل کلیدی مانند جنگ روسیه در اوکراین و موضوع چین؛ و اکنون، نسبت به گذشته، تردیدهای بسیار بیشتری در این رابطه وجود دارد. سوال کلیدی دیگر این است که ایالات متحده چه کاری میتواند انجام دهد تا دولت کنونی اسرائیل را از برداشتن گامهایی که روابط موجود آن را با دیگران در منطقه تضعیف میکند، بازدارد؟ تحرکات اخیر اسرائیل در کرانه باختری و بیتالمقدس، پیشرفت در تعمیق روابط ایجادشده از طریق توافقنامه سال 2020 آبراهام را کُند کرده است و این روند، در نهایت، تلاشهای دیپلماتیک دولت بایدن را برای ایجاد دستاوردهای کلیدی دوران ترامپ تضعیف میکند.
3
عامل فلسطین موضوع سوم و موضوعی مهم است. هرچند موضوع فلسطین اغلب به حاشیه رانده شده یا به بیاهمیتبودن تلقی شده، اما فقدان پیشرفت تلاشهای دیپلماتیک قبلی ایالاتمتحده در زمینه اعراب و اسرائیل را برای بیش از 40 سال اخیر مخدوش کرده است. این واقعیت ساده که میلیونها فلسطینی همچنان در بلاتکلیفی در سرزمینهای اشغالی یا در دیاسپورا خارج از فلسطین به زندگی خود ادامه میدهند، مانع از پیشرفت به سوی ایجاد یک خاورمیانه باثباتتر و مرفه میشود. توافقهای «عادیسازی روابط» که محوریت فلسطینیها را در این معادله نادیده میگیرد، مزایای بالقوه بسیار محدودی خواهد داشت. این عامل سوم احتمالاً عاملی است که کمتر به آن توجه شده است. گفتوگوهایی بین فلسطینیها و سعودیها در حال انجام است و دولت بایدن تلاش کرده است تا موضع فعالتری در تعامل با تشکیلات خودگردان فلسطین در مورد طیفی از موضوعات اتخاذ کند. در دولت ترامپ این رویکرد دنبال نمیشد و دولت ترامپ برای اعمال «فشار حداکثری» و کنار گذاشتن تشکیلات خودگران تلاش میکرد که البته نتایج مثبتی نیز به دست نیاورد.
به نظر میرسد که عربستان سعودی به دلایل مختلفی مانند امارات متحده عربی، بحرین و مراکش در توافقنامه آبراهام با سرعت کمتری حرکت کند. اول اینکه، در طول پنج سال گذشته در رویکرد خود نسبت به منطقه، از جمله در یمن، لبنان و قطر، اشتباهات غیرقابل جبران زیادی مرتکب شده است و این اشتباهات سیاست خارجی منطقهای عربستان را کمی محتاطتر کرده است. عربستان سعودی نمیتواند خطرات حرکت بدون پیشرفت قابل توجه در جبهه فلسطین را تحمل کند؛ خطراتی که شامل مخالفت از درون و انتقاد شدید از سوی دیگر کشورهای پیشرو عرب و اکثریت مسلمان است که به ریاض بهعنوان بزرگِ جهان اسلام مینگرند. دوم اینکه، عربستان سعودی نگران بازگشت احتمالی بازیگران منطقهای مانند ایران و گروههای تحت حمایتش نظیر حزبالله لبنان به صحنه بازی است.
4
شرایط ژئوپلیتیک منطقهای و فراتر از آن عامل چهارم محسوب میشود. همانطور که در گزارشی که اخیراً توسط انستیتو خاورمیانه منتشر شده توضیح داده شد، خاورمیانه بزرگ در حال حاضر در مرحله ضعیفی از روندهای متقابل است که برخی نشان از کاهش تنش دارند و برخی دیگر نشان از نگرانیهایی در مورد بیثباتی گستردهتر. بهعنوان مثال، عربستان سعودی و سایر کشورها مانند امارات، از طریق دیپلماسی گامهایی برای کاهش تنش با ایران برداشتهاند. اما برنامه هستهای ایران در زمانی که نشانههای محدودی از تعامل دیپلماتیک غرب با ایران وجود دارد، عدم قطعیت و حس پیشبینیناپذیری بیشتری را در منطقه ایجاد میکند. به نظر نمیرسد که محیط ژئوپلیتیک خاورمیانه بزرگ مانند دورههای قبلی برای صلحسازی سودمند باشد. زمانی که پیشرفتهای بزرگی در دهه 1990 انجام شد، شرایط پس از جنگ سرد حاکم بود. یعنی زمانی که از نظر بسیاری، ایالات متحده پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هیچ رقیب استراتژیک عمدهای نداشت. آن زمان گذشته است و حالا زمانه، زمانهای متفاوت است. چشمانداز استراتژیک جهانی بهطور فزایندهای در چارچوب رقابت بین چین، ایالات متحده، روسیه، اروپا و تعداد فزایندهای از دیگر قدرتهای در حال ظهور در حال شکلگیری است.
شرایط سال 2023 برای آمریکا در خاورمیانه بههیچعنوان مشابه سال 1991 نیست. البته نه شرایط منطقهای و نه شرایط ژئوپلیتیکی با پیشرفت در گفتوگوهای اسرائیل-سعودی در تضاد نیست و از برخی جهات، عدم قطعیت زمینه استراتژیک، حتی ممکن است فرصتهای بیشتری را ایجاد کند. اما نکته مهم در مطرح کردن این عامل چهارم این است که تاکید کنم آمریکا برای هر حرکت دیپلماتیکی در خصوص اسرائیل، فلسطین و عربستان سعودی، باید پیامدهایی را که برای سایر بخشهای خاورمیانه و زمینه ژئوپلیتیک خاورمیانه بزرگ به همراه دارد در نظر بگیرد.
5
شکافهای سیاسی در آمریکا و نزدیک شدن به مبارزات انتخاباتی، عامل پنجم است؛ آخرین عاملی که البته کماهمیت نیست و ملاحظات سیاست داخلی ایالات متحده و مبارزات انتخاباتی سال 2024 است. براساس برخی گزارشهای مطبوعاتی، این جنبه، برخی گمانهزنیها را در درباره گفتوگوهای اسرائیل-عربستان موجب شده است. بهطوریکه برخی در عربستان سعودی فکر میکنند بهتر است با یک رئیسجمهور دموکرات معامله شود و برخی در تیم بایدن فکر میکنند که تعامل با اسرائیل و عربستانسعودی ممکن است تلاشهای غیرمفید رهبران سیاسی این دو کشور را برای اتخاذ تصمیماتی که میتواند شانس انتخاب مجدد بایدن را کاهش دهد، تشدید کند. این عامل پنجم بسیار مهم است. بهویژه با توجه به تمایل اخیر در سیاست داخلی آمریکا برای تبدیلِ همه چیز به موضوع تقابل قرمز و آبی. جناحگرایی و فرقهگرایی در ایالات متحده در مورد سیاست خارجی، آمریکا را به بدترین دشمن خودش تبدیل کرده است، زیرا دشمنان و رقبای آمریکا بهدنبال سوءاستفاده از این اختلافات حزبی هستند؛ عامل آن، نوشرقشناسی را نیز به این ترکیب بیافزایید؛ عاملی که بخشهای کلیدی گفتمان آمریکا در مورد خاورمیانه را در سالهای اخیر تحریک کرده است. در چارچوب این عامل، تمایلی به استفاده از مردم و مسائل منطقه بهعنوان پشتوانه صرف در بحثهای اجتماعی و سیاسی در آمریکا دیده میشود. با این حال، وضعیت چندان تیره و تار نیست، زیرا آمریکا بارقههایی را از تلاشهای فراحزبی در پاسخ به جنگ روسیه علیه اوکراین و چالشهای ناشی از چین از خود نشان داده است و شاید فضایی برای ایجاد ائتلافهای سیاسی جدید در داخل، برای حمایت از قویتر شدن دست آمریکا در منطقه وجود داشته باشد. اما وضعیت کنونی حزب جمهوریخواه و همچنین فضای رسانهای و سیاسی که به تفرقهها دامن میزند، احتمالاً به این معناست که هر حرکتی که تیم بایدن در موضوع پرتنش سیاست خاورمیانه انجام میدهد، احتمالاً توسط برخی از رهبران جمهوریخواه، بهویژه آنهایی که کاندیدا میشوند، مورد سوءاستفاده قرار خواهد گرفت تا بهجای اتحاد، تفرقه بیاندازند. خلاصه اینکه، تقریباً تمام مسائل سیاست خاورمیانهای آمریکا، یک بحث سیاسی است که صرفاً در میان نخبگان آمریکای امروزی در جریان است، زیرا اکثر رأیدهندگان آمریکایی به آنچه در این روزها در منطقه رخ میدهد علاقهای ندارند.
نتیجه
در داینامیک روابط عربستان و آمریکا، مهمترین کالا، اعتماد است، نه نفت. همانطور که برخی هشدار دادهاند، ضروری است که بیش از حد وعده داده نشود. اگرچه واضح است که اسرائیل و عربستان سعودی در مورد طیف وسیعی از موضوعات گفتوگوهای مستمری داشتهاند، اما این تصور که ایالات متحده در ارائه تضمینهایی که به پیشرفت کارها کمک میکند نقشی نداشته باشد، دشوار است. دو چالش دیگر برای تیم بایدن در تلاش برای طراحی برنامهای برای پیشرفت در این جبهه اینها است: نخست اینکه مرکز ثقل مناظرات انتخاباتی آمریکا در 16 ماه آینده تا حد زیادی در داخل خواهد بود، زیرا اکثر آمریکاییها نگران مسائل سیاست خارجی از جمله خاورمیانه نیستند. دوم اینکه، وقتی صحبت از سیاست خارجی به میان میآید، دولت بایدن بهطور جدی با برخی مسائل در خصوص میزان تواناییهایش مواجه است زیرا کاخ سفید بهدنبال حمایت از اوکراین، رقابت با چین، رسیدگی به موضوع تغییرات آبوهوایی و پیوند دادن سیاست ملی صنعتی آمریکا به اقداماتی در جهان است که روابط قویتری با شرکای خود ایجاد میکند. تلاش برای ایجاد پیشرفت در روابط اسرائیل و عربستان احتمالاً به زمان و انرژی بیشتری برای دستیابی به نتایج پایدار و حداکثر منافع برای منطقه و جهان گستردهتر نیاز خواهد داشت و آمریکا باید ببیند چنین توانی را دارد یا خیر.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.