- اختصاص ۳۵ هزار میلیارد ریال سود به اعضای صندوق ذخیره فرهنگیان / تاکید وزیر بر معیشت معلمان
- وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد: نحوه دریافت کارت آزمون امتحان نهایی (+ لینک جدید دولت هوشمند)
- وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد:حضور دانشآموزان بدون کارت امتحان نهایی در جلسه با «شناسنامه»/ امکان دریافت آدرس حوزه از مدرسه
- ساعت اوج ترشح هورمون تستوسترون و اثرات جنسی آن / راهکارها و غذاهای افزایش دهنده برای مردان و کاهش دهنده در زنان
- وزارت آموزش و پرورش: دانشآموزان نگران دریافت کارت ورود به جلسه آزمون نهایی نباشند + راه حل
- اطلاعیه وزارت آموزش و پرورش درباره کارت آزمونهای نهایی خرداد / آغاز توزیع کارت از امروز / معلمان و دانش آموزان اخبار را از این سامانه دنبال کنند + لینک
- مؤلفههای سنجش عملکرد معلمان در تدریس
- چرا زیر چشم سیاه میشود؟ / علت گودی زیر چشم و درمان آن
- چگونه گوشی را به تلویزیون وصل کنیم!؟ / نحوه اتصال موبایل آیفون و اندروید
- دعای آمرزش و شادی روح اموات: اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ + ترجمه
مرد ۵۵ ساله که براي حل مشکل خود به دايره مشاوره و مددکاري کلانتري مشهد مراجعه کرده بود، گفت: ۳ دختر داشتم که ۲ تن از آن ها ازدواج کردند و زندگي خوبي دارند در اين ميان تنها پسرم را که ۲۳ سال دارد نزد خودم نگه داشتم تا در مغازه قصابي به من کمک کند.
مرد ۵۵ ساله که براي حل مشکل خود به دايره مشاوره و مددکاري کلانتري مشهد مراجعه کرده بود، گفت: ۳ دختر داشتم که ۲ تن از آن ها ازدواج کردند و زندگي خوبي دارند در اين ميان تنها پسرم را که ۲۳ سال دارد نزد خودم نگه داشتم تا در مغازه قصابي به من کمک کند.
او پس از آن که ديپلمش را گرفت نتوانست ادامه تحصيل بدهد و بنا به دلايلي نيز از خدمت سربازي معاف شد. همواره اطرافيان و دوستانم از من مي خواستند که او را داماد کنم، اما هر بار که موضوع ازدواج را پيش مي کشيدم پسرم سکوت مي کرد و من سکوت او را به پاي حجب و حيايش مي گذاشتم چرا که حتي يک بار نديده بودم به دختراني که براي خريد مي آيند نگاه کند، به همين خاطر تصورم بر اين بود که او هنوز قصد ازدواج ندارد.
از سوي ديگر و با اصرارهاي همسرم در پي شناسايي دختر محجبه و مناسبي بودم تا او را به پسرم معرفي کنم. در همين روزها بود که يکي از دوستان قديمي ام به همراه دختري زيبا و محجبه وارد مغازه ام شد. از ديدن او خيلي خوشحال شده بودم چرا که انساني شريف و بامعرفت بود. وقتي دخترش را به من معرفي کرد ديگر تأمل را جايز ندانستم و به نوعي دخترش را براي پسرم خواستگاري کردم. او که متوجه منظورم شده بود اجازه خواست تا رفت و آمد بيشتري پس از سال ها دوري با هم داشته باشيم.
هنوز يک هفته از اين ماجرا نگذشته بود که دوستم با چهره برافروخته و ناراحت وارد مغازه ام شد و پس از سرزنش هاي مکرر که هيچ وقت انتظارش را نداشتم گفت: مگر من چه بدي در حق تو کرده بودم که اين گونه قصد داشتي با آبروي من بازي کني؟ وقتي تعجب مرا ديد ادامه داد: يعني تو نمي دانستي که پسرت از يک سال قبل با زني ۴۵ ساله ازدواج کرده است و با او زندگي مي کند... با شنيدن اين حرف ها حيرت زده فقط به او نگاه مي کردم و چيزي از سخنانش نمي فهميدم. در همين حال دوست قديمي ام آدرس و شماره تلفن آن زن را روي ميز کارم گذاشت و با دلخوري از مغازه بيرون رفت.
به گزارش خراسان، لحظاتي بعد و در حالي که حال خودم را نمي فهميدم به همان آدرس رفتم. همه چيز حقيقت داشت و پسرم با زني ازدواج کرده بود که دخترهايش دانشجو بودند. او وقتي فهميد من پدر همسرش هستم با تمسخر گفت: تا به حال چند بار پسرت را با لگد از خانه بيرون انداختم، اما نمي دانم از جان من چه مي خواهد که برايم ايجاد مزاحمت مي کند تا مدت عقد موقت را تمديد کنم... حالا نمي دانم با اين مشکل چگونه کنار بيايم در حالي که فرزندم رودرروي من ايستاده است و اصراردارد که بايد با همان زن زندگي کند...
لینک کپی شد
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۵
خب بزار زندگی کنه اگه خودش میخواد مگه چی میشه؟!
آخه زنش راش نمیده خونه.......
هنوز براش زود است ولی یک روز پشیمون میشه که دیگه کار از کار گذشته و شما پدر به هر راهی که میتونی جلوش را بگیر گناه دارد
بزار عروسی کند
پسره تا خودش سرش بسنگ نخوره هیچ جوری متوجه نمیشه پدرش از لحاظ مالی حمایتش نکنه چند روزه بعد چشم آقا پسر باز میشه بعضی وقتا جیب وشکم خالی عقل آدمو سر جاش میآره
نظر شما