- بررسی و نقد فیلم متل دستینو Motel Destino 2024 : فاجعه!
- آتش سوزی لس آنجلس دامن مژگان شجریان را هم گرفت!
- معرفی و نقد فیلم زاغی Magpie 2024 : عشق و خیانت!
- سلفی نیلوفر کوخانی، بازیگر با خانه خدا (عکس)
- عاشقانه اوزجان دنیز بازیگر ترکیه و سمر دادگر، همسر ایرانیاش (عکس)
- تصادف میثم ابراهیمی و اعضای گروهش در راه بازگشت به تهران
- تغییر چهره جذاب نازنین رضوانی، «بهاره» سریال سوجان در 25 سالگی (عکس)
- واکنش کارگردان سریال ازازیل درباره تبلیغ عجیب بهرنگ علوی!
- تغییر چهره علی منصوری بازیگر سریال «خط قرمز» در کنار پسرش در کانادا (عکس)
- بهنوش طباطبایی در آغوش گلچهره سجادیه (عکس)
معرفی و نقد فیلم زاغی Magpie 2024 : عشق و خیانت!
نواندیش: فیلم زاغ یا زاغی Magpie یک فیلم نئو-نوآر بریتانیایی به کارگردانی سام یتسو محصول سال 2024 است.
داستان فیلم Magpie :
فیلم “زاغی” حول محور یک پدر و خانوادهاش میچرخد. پدر داستان، که شخصیتی محافظ و خانوادهدوست دارد، همسر خود را به همراه نوزاد تازه متولد شده در خانه میگذارد و دخترش را برای حضور در فیلمی که او در آن با یک بازیگر مشهور همکاری میکند، همراهی میکند. همه چیز به ظاهر عادی به نظر میرسد، اما به زودی این پدر متوجه میشود که به شدت به بازیگر محبوب فیلم، که با دخترش همبازی است، علاقهمند شده است.
درباره فیلم:
این داستان، با چرخشهای غیرمنتظرهای در روایت، ترکیبی از عشق، تعلیق و پیچیدگیهای روانی را به تصویر میکشد. پدر درگیر کشمکشهای درونی خود میشود، زیرا عاشق شخصی شده است که نباید. این عشق غیرمنتظره، روابط خانوادگی و حتی زندگی شخصی او را به چالش میکشد و بین تعهد به خانواده و احساسات جدیدش گیر میکند. در همین حال، تنشها به تدریج بالا میگیرد و او باید با واقعیتهای سختی مواجه شود که هر لحظه ممکن است زندگیاش را به هم بریزد.
بازیگران فیلم زاغی
دیزی ریدلی در نقش همسر پدر
شازاد لطیف در نقش پدر
ماتیلدا لوتز در نقش بازیگر محبوب
نمرات فیلم
در وبسایت جمعآوری نقد راتن تومیتوز بر اساس رای ۹ منتقد، با میانگین امتیاز ۷ از ۱۰ مثبت است.
بررسی فیلم زاغ 2024
زاغی” به عنوان یک فیلم نئو-نوآر بریتانیایی، از عناصر اصلی این ژانر مانند تعلیق، عشقهای ممنوع و تاریکیهای روانشناسی شخصیتها بهره میبرد. سام یتس، کارگردان این اثر، با ترکیب نورپردازیهای تیره و استفاده از زوایای دوربین خاص، فضایی سرد و پر از تنش را خلق کرده است. دیزی ریدلی که علاوه بر بازی در این فیلم، در توسعه داستان نیز نقش داشت، به خوبی به عمق روانشناختی شخصیتها دست پیدا کرد و فیلم را به اثری خاص و منحصربهفرد تبدیل کرد.
نقد فیلم زاغی
گرندآنلاین - محمود عطارباشی: فیلم زاغی فیلمی است که زیر لایه صاف و آرام خود، خشونتی نهفته را پنهان میکند. استفاده فراوان از سطوح انعکاسی مانند دیوارهای شیشهای و آینههای متعدد، فضایی وهمآلود و روانی را در فیلم ایجاد میکند. سام یتس، کارگردان تئاتری که پیش از این با آثاری چون “وانیا” شناخته میشود، در اولین تجربه سینمایی خود، داستانی پر از تعلیق و پیچیدگی را روایت میکند.
فیلم زاغی بر اساس ایدهای از دیزی ریدلی، بازیگر و تهیهکننده اصلی فیلم زاغی، و نوشته تام بیتمن ساخته شده است. فیلم زاغی را میتوان یک تریلر روانشناختی با عناصر نوآر دانست که پایانبندی آن، هرچند پیچیده، اما رضایتبخش است. با وجود پیچیدگیهای روایی، “زاغی” به عنوان مطالعهای بر روان آشفته یک زن عصبانی، بسیار موفق عمل میکند.
در فیلم زاغی از ظاهر بن و آنت میتوان به راحتی متوجه شد که زندگی زناشوییشان چندان روی خوشی به خود نمیبیند. بن، با آن تیپ مردانهی تکراری و دمدمیمزاجش، و آنت با موهای کوتاهشدهی آشفتهاش، هر دو گویی فریاد میزنند که چیزی درست نیست. موهای کوتاه آنت، به خصوص، نشانهی آشکاری از آشفتگی درونی و شاید هم اضطرابی است که او را درگیر خود کرده است.
این زوج، که زمانی در لندن زندگی میکردند، حالا به این روستای دورافتاده پناه آوردهاند؛ جایی که خانههای بزرگ و مدرنی مثل خانهی آنها بیشتر به ویلاهای فیلمهای ترسناک شباهت دارد تا خانهای برای زندگی. بن که نویسندهای ناموفق است، با رمان آخرش که آنت آن را «متراکم» توصیف میکند، نتوانسته به موفقیت قبلیاش دست پیدا کند. آنت هم که در انتشاراتی کار میکرد، ظاهراً جایگاه چندان بالایی ندارد و برخوردهایش با رئیس سابقش این موضوع را تأیید میکند.
با توجه به هزینههای بالای زندگی در چنین خانهای، مشخص است که وضعیت مالی آنها چندان خوب نیست؛ خصوصاً که بن درآمد چندانی ندارد و آنت هم ظاهراً حقوق زیادی نمیگیرد. اما در دنیای پر از تعلیق و هیجان فیلم زاغی، این خانهی لوکس و غیر واقعی بخشی از بازی است و به ایجاد فضای خاصی کمک میکند.
احساس خفگی و نادیده گرفته شدن
در فیلم زاغی، بن و آنت، زوجی که به دنبال آرامش و شروع دوباره به کشوری جدید مهاجرت میکنند، به سرعت متوجه میشوند که زندگی رویاییشان به کابوسی بزرگ تبدیل شده است. آنت، که امیدوار بود در این محیط جدید به نوشتن بپردازد و مادری آرام داشته باشد، احساس خفگی و نادیده گرفته شدن میکند. دختر کوچولویشان، تیلی، پنج ساله است و اخیراً هم خانواده صاحب پسری به نام لوکاس شدهاند. بن، نویسنده، پس از سفری طولانی تحقیقاتی که درست پس از تولد تیلی انجام داده، به نظر میرسد درگیر نوشتن کتاب جدیدش است؛ اما در واقع، او بیشتر وقتش را صرف لذت بردن از زندگی جدیدش میکند.
وقتی تیلی برای بازی در فیلمی انتخاب میشود و با بازیگر جذاب ایتالیایی، آلیشیا، همبازی میشود، بن کاملاً شیفته این دنیای جدید میشود و به سختی متوجه افسردگی و انزوای همسرش میشود.
اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود. با چند گفتوگوی کوتاه با آلیشیا، بن بهسرعت در یک رابطه خیالی غرق میشود. رسانهها هم او را “معشوق مرموز” جدید آلیشیا مینامند و به این شکل، بن بیشتر از پیش در این فانتزی غرق میشود. در همین حال، آنت با نوزاد گریان در خانه تنهاست. پیش از آنکه بفهمیم چه اتفاقی میافتد، بن را در حال لذت بردن از یک لحظه خصوصی زیر دوش میبینیم، درست زمانی که آلیشیا پشت در منتظر است. تشخیص اینکه چه کسی بیشتر به آلیشیا وابسته است، بن یا آنت، کار دشواری شده است؛ هر سه در این مثلث عجیب و پیچیده، گرفتار احساسات مبهمی هستند.
یِتس به خوبی از این آشوب بهره میبرد و بازیگران با وجود پیچیدگیهای روانی شخصیتها، بازیهای درخشانی ارائه میدهند. آنت، با روحی آشفته، محور اصلی داستان است. او زنی اعتماد به نفس را به تصویر میکشد که حالا پوستهای از خود سابق شده است. خشمش آنقدر سوزان است که گویی هر لحظه ممکن است او را نابود کند. این خشم، مثل پرندهای که به پنجره میکوبد، او را آزار میدهد. در برخی لحظات، احساسات آنت چنان قوی و ملموس است که گویی میتوانند از او جدا شده و در فضا شناور شوند. این حس مبهم و وهمآلود، بر فضای کلی فیلم سایه افکنده و مخاطب را درگیر خود میکند.
فراتر از روایت سطحی
قلب تپندهی فیلم زاغی در جایی فراتر از روایت سطحی آن نهفته است. تصمیم بن برای تنها گذاشتن آنت به مدت یک سال کامل پس از تولد تیلی، تا بتواند به نوشتن کتابش بپردازد، ریشهای عمیق در روایت دارد. این رهاشدگی نابخشودنی، شکافی عمیق بین زوج ایجاد میکند که هرگز بهطور کامل ترمیم نمیشود.
انگار بن، این مرد مدرن و خودشیفته، فراموش کرده است که غریزه اولیهی انسانها، حتی در دورههای ماقبل تاریخ، ایجاب میکرد که مردان از زنان در دوران آسیبپذیر پس از زایمان محافظت کنند. آنت، که هرگز نتوانسته است خیانت بن را ببخشد، در دل احساس میکند که او همچون کودکی خودخواه رفتار میکند و هرگاه آنت احساساتش را بروز میدهد، او را مقصر میداند. ریدلی، کارگردان، با زیرکی به این لایههای پنهان شخصیتها پرداخته و عمق روانی داستان را آشکار ساخته است.
شاید دردناکترین لحظهها در سادهترین گفتگوها پنهان شده باشند. آنت یک روز تیلی را برای فیلمبرداری میبرد و بن در خانه میماند، به گوشیاش زل میزند و به آلیشیا فکر میکند. وقتی آنت برمیگردد، با لحنی سرد از سام میپرسد: «تو امروز چیکار کردی؟» سام با عصبانیت جواب میدهد: «با لوکاس بودم. هیچی دیگه.»
بن معتقد است مراقبت از پسرش به این معنی است که روزش را بیهوده گذرانده است. از نظر او، هیچ دستاوردی در این کار وجود ندارد. سام اما، بن را فردی دلسوز و آگاه میداند. او فکر میکند بن به اشتباه قضاوت میشود. با این حال، سام هشدار میدهد که افرادی مانند بن، به خصوص اگر نانآور خانواده نباشند، میتوانند خطرناک باشند.